مخاطب در سینمای پستمدرن به بخشی از اثر تبدیل میشود
به گزارش خبرنگار حوزه سینمای گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا «شب سینما» در چهاردهمین نشست خود، شامگاه چهارشنبه 19 دی، با موضوع «سینمای مدرن و پستمدرن» و اجرای مسعود فراستی، میزبان مهرداد پارسا، مترجم و پژوهشگر فلسفه و سینما بود.
پستمدرنیسم، گسستی از خودِ عقلانی و منطقی دکارتی
پارسا در تعریفی از مختصات پستمدرنیسم گفت: پستمدرنیسم یک جریان فکری، فرهنگی بود که در دهه 60 در فرانسه شکل گرفت و خیلی زود به یکی از جریانهای فکری فلسفی جهان تبدیل شد. کتاب «وضعیت پستمدرن» بحث میکند که در مقابل کلانروایتهای مدرنیته، در جهان پستمدرن خرده روایتها را داریم.
برای ورود به بحث پستمدرنیسم به 3 محور میتوان اشاره کرد. یک محور، نظریه سوژه انسانی است. محور بعدی مسئله زبان و محور سوم، نظریه حقیقت یا واقعیت است. در محور اول پستمدرنیسم گسستی بود از خودِ عقلانی و منطقی دکارتی. سوژه پستمدرن علاوه بر اینکه تابع چیزهای مختلف است، بُعد مهمی به نام ناخودآگاه دارد. اگر برای پستمدرنیسم دو مبنای اصلی در نظر بگیریم، یکی از آنها روانکاوی فرویدی و لکانی است و تصویری از سوژهٔ چندپاره است و دیگری زبانشناسی است.
وی ادامه داد: سوژه بهواسطه استفاده از زبان، هویت پیدا میکند و تعریف میشود. در محور زبان، گذری از ساختارگرایی «سوسور» داریم که میتوان آن را پساساختارگرایی نامید. در جمعبندی بحث سوژه و نظریه زبان باید به این نکته اشاره کرد که برخلاف دوره مدرن که ما با متن مواجهیم، در دوره پستمدرن ما با مفهومی به نام «بینا متنیت» مواجهیم. متن ترکیبی از متنهای دیگر است. در محور سوم، یعنی واقعیت، ما با وجود رسانهها با ناپدیدی آن مواجهیم.
تفکر پستمدرن، تفکری متکثر
وی در مورد بحث انقلاب در پستمدرنیسم گفت: کریستاوا از کسانی است که در برابر ایده انقلاب از سرپیچی حرف میزند. یعنی میشود گفت انقلاب دچار تناقض درونی است، یک موضع یا ایدئولوژی را از بین میبرد و ارزشهای جدیدی را خلق میکند اما دچار رکود میشود. مسئله بر سر جایگاه است نه ایدئولوژی. در مقابل ایده سرپیچی را داریم که میتواند از اتفاقات کوچک و حتی درونی باشد. همینی که بپذیریم دیگری به نام ناخودآگاه در ما وجود دارد شکلی از سرپیچی کردن است. سرپیچی نوعی پرسشگری است. تفکر پستمدرن، تفکر متکثری است و راههای مختلفی را برای وارد شدن به اندیشیدن انتخاب میکند.
در سینمای پستمدرن بیننده هم به بخشی از اثر تبدیل میشود
پارسا در ورود به بحث سینمای پستمدرن توضیح داد: سینمای پستمدرن را باید در گسستی که از سینمای مدرن و کلاسیک دارد فهم کرد. از ویژگیهای سینمای مدرن که در سینمای پستمدرن تفاوت پیدا کرده روایت است. اگر در سینمای کلاسیک ما روایت را بهصورت «اوبجکتیو» و عینی داریم، در سینمای مدرن تا حد زیادی وضعیت «سوبجکتیو» و ذهنی میشود. اما در سینمای پستمدرن هیچ محوری نداریم که بخواهیم بگوییم این اوبجکتیو یا سوبجکتیو است. روایت ازهمگسسته است مثل فیلم 21 گرم.
وی افزود: مسئله دیگر بحث زمان است که در سینمای مدرن برخلاف کلاسیک وجه خطی ندارد و وجه روانشناختی پیدا میکند و در پستمدرن تبدیل به زمان یادوارهای و دورانی میشود مانند فیلم بازمانده که در پایان فیلم گویا به ابتدای آن برگشتهایم. ویژگی دیگر بحث پایانبندی است که در سینمای کلاسیک قطعی و مشخص است اما در سینمای مدرن پایانبندیها کارکرد خود را از دست میدهند.
این پژوهشگر فلسفه سینما دیگر ویژگی سینمای پست مدرن را موضوعات آن دانست و گفت: در سینمای مدرن داستان از مسائل روزمره سینمای کلاسیک فاصله گرفته و تا حدودی مبهم و تجربیات شخصی میشود. در سینمای پستمدرن بازی با ژانرها اتفاق میافتد و فیلمهایی را داریم که ژانر آنها مشخص نیست.
وی عنوان کرد: از دیگر ویژگیهای سینمای پستمدرن، خود بازتاب بودن اثر است یعنی در میان داستان در صحنههایی متوجه میشویم این یک فیلم است. در سینمای پستمدرن بیننده هم به بخشی از اثر تبدیل میشود. یکی دیگر از ویژگیهای سینمای پستمدرن، فقدان یک داستان مشخص است.
«شب سینما» پنجمین شب از «شبهای هنر» با محوریت بررسی مفاهیم تخصصی سینما و نقد آنها، به تهیهکنندگی سلمان وکیلی، هر سه شنبه شب ساعت 23 بهصورت زنده از شبکه چهار سیما پخش میشود.
انتهای پیام/4104/
انتهای پیام/