دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
02 شهريور 1394 - 09:39
تداوم اشتباه تندروهای آمریکایی برای مدت طولانی

چرا هیچ موقع حق با نو‌محافظه‌کاران نیست؟

در طول چند هفته گذشته حامیان توافق هسته‌ای، از باراک اوباما گرفته تا مقامات رده‌پایین دولت آمریکا، حمله‌ای قدرتمندانه را علیه برخی از مهم‌ترین مخالفان توافق رهبری کرده‌اند. به ویژه آنکه یک حقیقت در این میان آشکار است، تمامی مخالفان توافق همان‌هایی هستند که از حمله به عراق حمایت کردند.
کد خبر : 34588

به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری آنا، نشریه آمریکایی فارین پالیسی در مقاله‌ای به قلم استفان والت، استاد امور بین‌الملل دانشگاه هاروارد آمریکا آورده است: بسیاری از سازمان‌ها و افرادی که با قدرت و فعالانه علیه توافق هسته‌ای صحبت یا لابی می‌کنند، از حامیان و یاری‌کنندگان روند حمله نظامی به عراق بودند و تلاش بسیاری برای جلب نظر کنگره و مردم آمریکا برای موافقت با این حمله انجام دادند. اما منطق حامیان توافق در این‌باره بسیار ساده است: میدان دادن به مخالفان درباره جنگ عراق به طور بسیار فاجعه‌آمیزی اشتباه بود، بنابراین امروز دیگر هیچ کس نباید به سخنان آنان گوش دهد.


والت در ادامه این مقاله می‌نویسد: من با این بحث اصلی حامیان توافق موافقم، با وجود این مخالفان توافق علیه این نظریه که «کاری که درباره عراق اشتباه بود، درباره ایران نیز اشتباه است»،‌ موضع دفاعی می‌گیرند و این نظریه را قبول ندارند. آنان بر این باورند که شاید درباره مسئله عراق اشتباه بسیار بزرگی صورت گرفته باشد، اما شاید این رویه در قبال مخالفت با توافق هسته‌ای رویه درستی باشد. هیچ کسی مصون از خطا نیست و قابل تصور است که آنانی که در سال 2002 و پیش از حمله به عراق اشتباه کرده بودند، شاید این‌ بار و در مورد ایران درست بگویند.


از نظر من اما این مسئله بسیار غیرمحتمل است. چرا؟ زیرا عقاید آنان در سال 2002 با عقاید امروزی‌شان هیچ تفاوتی ندارد و بسیار شبیه به هم است. از سوی دیگر حمایت اولیه آنان از جنگ عراق و مخالفت امروزی آنان با توافق هسته‌ای ریشه در عقیده نومحافظه‌کارانه‌ای دارد که در واقع دیدگاه آنان درباره سیاست خارجی آمریکا را رقم می‌زند.


برای اینکه کمی دقیق‌تر توضیح دهم، باید بگویم که مشکل این نیست که این افراد به تازگی از بابت اشتباه خود در عراق شرمگین هستند. اگرچه بسیاری از مردم به طور یکسان به دلیل حمایت آنان از جنگ عراق دچار انحراف فکری و ذهنی در این‌باره شدند و فریب خوردند، از جمله افرادی که اکنون حامی توافق هستند. مشکل این هم نیست که نومحافظه‌کاران حتی در شرایط کنونی هم از لجبازی‌های خود دست برنمی‌دارند و درباره پذیرش مسئولیت اشتباهی که منجر به کشته شدن بسیاری از مردم عراق شد، تردید دارند.


مشکل واقعی این است که دیدگاه بین‌المللی نومحافظه‌کاران اساسا دیدگاه ناقصی است. دیدگاهی که همچنان بر اساس تفکرات گروه‌ها و سازمان‌‌ها و افرادی که مخالف توافق هسته‌ای ایران هستند، استوار است. اشتباه درباره عراق تنها یک محاسبه غلط به دلیل بدشانسی نبود. بلکه این اشتباه به این دلیل رخ داد که تئوری‌های غلط آنان درباره سیاست جهانی مبهم و نامفهوم بود و درک آنان از نحوه عمکرد کشورها در عرصه جهانی بسیار مسخره و ساده‌لوحانه بوده است.








مشکل واقعی این است که دیدگاه بین‌المللی نومحافظه‌کاران اساسا دیدگاه ناقصی است. دیدگاهی که همچنان بر اساس تفکرات گروه‌ها و سازمان‌‌ها و افرادی که مخالف توافق هسته‌ای ایران هستند، استوار است.

نقص‌های اصلی که همچنان باعث گمراه شدن نومحافظه‌کاران می‌شود، چیست؟


برای تازه‌کارها باید توضیح داد که نومحافظه‌کاران بر این باورند که تعادل قدرت در سیاست واقعا در امور بین‌المللی موثر واقع نمی‌شود و دولت‌ها در عوض به شدت تمایل به اقدامات ناگهانی دارند. به بیان دیگر، آنان معتقدند که به آسانی می‌توان به کشورهای ضعیف‌تر تحکم کرد و این کشورها هرگز توان مقاومت در برابر رقبای قدرتمند را ندارند. منطق غلط این افراد این مسئله را بیان می‌کند که کشورهای دیگر هر کاری را که واشنگتن به آنان تحمیل کند، انجام می‌دهند، به شرط آنکه ما به آنان نشان دهیم چقدر قدرتمند و قاطع هستیم. همین باور است که آنان را به این نتیجه‌گیری سوق داده است که شکست دادن صدام پیام روشنی را به کشورهای دیگر خاورمیانه فرستاد و باعث شد آنان در برابر ما سر تعظیم فرود بیاورند. اگر ما فشار به کشورهای دیگر را حفظ می‌کردیم، قدرت گسترده ارتش ما باعث می‌شد خیلی سریع منطقه به دریایی از دولت‌های دموکراتیک حامی آمریکا تبدیل شود.


اما افسوس چیزی که اتفاق افتاد این بود که کشورهای مختلفی که ما آنان را تهدید می‌کردیم، در این راه با ما همراه نشدند. در عوض آنان تعادل قدرت را حفظ کردند و گام‌هایی در جهت اینکه اطمینان یابند ما با مقاومت رو به رشد و مهمی در این کشورها روبرو هستیم، برداشتند. به طور ویژه می‌توان در این‌باره به کشورهای سوریه و ایران اشاره کرد، کشورهایی که هدف‌های بعدی در لیست نومحافظه‌کاران پس از عراق بودند. این کشورها حتی بیش از گذشته با یکدیگر همکاری کرده‌اند و بیش از پیش به اقدامات ضدآمریکایی در عراق کمک کرده‌اند. نومحافظه‌کاران به دلیل این رفتار به شدت خشمگین هستند، اما این مسئله نباید باعث شگفتی افرادی که واقعیات را درک می‌کنند، شود. از سوی دیگر متحدان قدیمی آمریکا به دلیل اقدامات ما آزرده‌خاطر هستند و از ما دور شده‌اند. خلاصه اینکه باورهای نومحافظه‌کاران مبنی بر اینکه آمریکا می‌تواند کشورهای دیگر را با تهدید و ارعاب به سوی خود بکشاند تا خواسته‌های این کشور را انجام دهند، اشتباهی بسیار بزرگ است.


البته امروز مخالفت با توافق هسته‌ای همین عقیده را به ذهن متبادر می‌سازد که استفاده از زور باعث می‌شود آمریکا بتواند هر چیزی را که می‌خواهد به دیگران دیکته کند. همان‌طور که من پیش از این در مقاله دیگری اشاره کرده‌ام، این ایده توافق بهتر یک افسانه است. زیرا نومحافظه‌کاران فرض کرده‌اند کشورها جذب قدرت آمریکا می‌شوند و ارعاب آنان آسان است، به همین دلیل است که آنان گمان می‌کنند رد توافق، تشدید تحریم‌ها و تهدید به جنگ باعث خواهد شد حکومت ایران در نهایت در برابر خواسته نابودی کامل برنامه غنی ‌سازی خود سر تعظیم فرود بیاورد. اما برعکس، عقب‌نشینی از توافق از سوی آمریکا باعث تحکیم مواضع ایران و افزایش احتمال تمایل این کشور برای تولید بمب اتم و تقویت مواضع تندروهای این کشور شود و از سوی دیگر باعث شود کشورهای عضو 1+5 همکاری‌های خود را با واشنگتن محدود کنند.








البته امروز مخالفت با توافق هسته‌ای همین عقیده را به ذهن متبادر می‌سازد که استفاده از زور باعث می‌شود آمریکا بتواند هر چیزی را که می‌خواهد به دیگران دیکته کند. این ایده توافق بهتر یک افسانه است. زیرا نومحافظه‌کاران فرض کرده‌اند کشورها جذب قدرت آمریکا می‌شوند و ارعاب آنان آسان است، به همین دلیل است که آنان گمان می‌کنند رد توافق، تشدید تحریم‌ها و تهدید به جنگ باعث خواهد شد حکومت ایران در نهایت در برابر خواسته نابودی کامل برنامه غنی‌سازی خود سر تعظیم فرود بیاورد.

علاوه بر این نومحافظه‌کاران بر اساس دیدگاه بین‌المللی خود، درباره اثربخشی اقدام نظامی و بی‌اثر بودن دیپلماسی بسیار اغراق می‌کنند. نیروی نظامی یک ابزار ضروری برای قدرت یک کشور است، اما نومحافظه‌کاران تمایل دارند به این مسئله به عنوان یک ابزار جادویی که می‌تواند تمام کارهای عجیب را انجام دهد، نگاه کنند. اما در عالم واقع گزینه نظامی یک ابزار ناپخته و خام است که تاثیرات آن به سختی قابل پیش‌بینی است و ابزاری است که معمولا پیامدهای ناخواسته‌ای به بار می‌آورد. برای این منظور نمونه‌های زیادی وجود دارد، مانند گزینه نظامی در لیبی، یمن، سومالی، پاکستان و غیره. از همه مهم‌تر می‌توان به عراق اشاره کرد، بنابراین نتایج تنش مستقیم نظامی با ایران قطعا غیرقابل پیش‌بینی خواهد بود.


از سوی دیگر نومحافظه‌کاران معتقدند که نیروی نظامی یک ابزار انعطاف‌پذیر است که می‌توان آن را مانند یک شیر آب باز و بسته کرد. اگر آمریکا از نیروی نظامی استفاده کند و شرایط بسیار بد پیش رود، این کشور می‌تواند به سرعت عقب بکشد و روز دیگری برای ادامه جنگ تلاش کند. اما بحث در دنیای واقعی شرایط به این گونه نیست. به محض اینکه نیروهای نظامی جنگ را آغاز کنند، ارتش خواهان به دست آوردن فرصت برای پیروزی خواهد بود و سیاستمداران نیز به فکر فرصت‌های سیاسی برای خود هستند. جنگ در افغانستان، عراق، یمن و سومالی باید این مسئله را به یاد ما بیاورد که ورود به جنگ بسیار آسان‌تر از خروج از آن است، اما بسیاری از نومحافظه‌کاران هنوز در این زمینه درس نگرفته‌اند.


نکته دیگر اینکه نومحافظه‌کاران دیدگاهی ساده‌لوحانه و غیرتاریخی درباره دموکراسی دارند. آنان مدعی هستند که هدف اصلی دموکراسی گسترش آزادی و دموکراسی است (البته نه برای فلسطینیان)، اما آنان هیچ نظریه‌ای برای توضیح درباره اینکه این مسئله چگونه قرار است اتفاق بیفتد و یا اینکه سرنگونی یک حکومت خارجی با استفاده از نیروی نظامی چگونه می‌تواند باعث ظهور دموکراسی شود، ندارند. در عوض آنان معتقدند که شوق به زندگی در آزادی متجلی می‌شود و این مسئله در دی‌ان‌ای انسان وجود دارد و همه افراد خواهان سرنگونی آدم‌های بد هستند. به محض اینکه آدم‌های بد بروند، مردم تلخی‌های گذشته را فراموش می‌کنند، احزاب سیاسی تشکیل می‌دهند، صبوری پیشه می‌کنند، به دنبال انتخابات منظم می‌روند، نتایج آن را به راحتی می‌پذیرند و از عمو سام تشکر می‌کنند. اگر این سناریو صحت داشت، خیلی خوب بود، اما چنین دیدگاه‌هایی به دموکراسی حقیقی خیانت کرده است و باعث شده تاریخ حقیقی گسترش دموکراسی در غرب نیز از بین برود. در واقع توسعه دموکراسی آزاد یک روند طولانی‌مدت، ستیزه‌جویانه، ناقص و در بسیاری از موارد خشونت‌آمیز بوده است.


نکته بعدی اینکه نومحافظه‌کاران به عنوان گروهی که اغلب شرایط حقیقی سیاسی و اجتماعی کشورهای دیگر را که می‌خواهند حکومت آنان را تغییر دهند نادیده می‌گیرند، شناخته می‌شوند. به ندرت نومحافظه‌کاری پیدا می‌شود که درباره عراق پیش از حمله آمریکا اطلاعات خاصی داشته باشد. امروز نیز نظرات آنان درباره ایران بر اساس واقعیت‌های سیاسی و اجتماعی این کشور نیست. در واقع علاوه بر تئوری‌های ناقص این افراد درباره ایران، باید به طور خلاصه گفت که دیدگاه‌های بین‌المللی نومحافظه‌کاران درباره ایران بر اساس حقایق نادرست شکل گرفته است.








به ندرت نومحافظه‌کاری پیدا می‌شود که درباره عراق پیش از حمله آمریکا اطلاعات خاصی داشته باشد. امروز نیز نظرات آنان درباره ایران بر اساس واقعیت‌های سیاسی و اجتماعی این کشور نیست. در واقع علاوه بر تئوری‌های ناقص این افراد درباره ایران، باید به طور خلاصه گفت که دیدگاه‌های بین‌المللی نومحافظه‌کاران درباره ایران بر اساس حقایق نادرست شکل گرفته است.

نکته آخر اینکه نسخه نومحافظه‌کاران برای سیاست خارجی آمریکا به شدت به اسرائیل وابسته است، البته این مسئله ایرادی ندارد، اما این مسئله باعث نابودی توانایی این افراد برای ارائه توصیه‌های درست و معقول به سیاستمداران آمریکایی شده است. به طور خاص باید اشاره شود که نومحافظه‌کاران تمایل به این باور دارند که چیزی که برای اسرائیل خوب است، برای آمریکا هم خوب است، و بالعکس. به همین دلیل آنان هیچ مشکلی از این بابت که تفکر آنان بر اساس خواست اسرائیل است، ندارند. اما نکته اینجاست که اسرائیل و آمریکا منافع هویتی مشترکی در هیچ دوره زمانی نداشته‌اند و زمانی که منافع دو طرف در تضاد است، مردمی که به هر دو دولت علاقه‌مند هستند، بر سر دوراهی برای انتخاب اولویت خود قرار می‌گیرند.


تمامی لابی‌های اسرئیلی درباره عراق اشتباه می‌کردند. این حقیقت به این معنا نیست که آنان درباره ایران نیز اشتباه می‌کنند. اما وقتی عقاید این افراد درباره سیاست بین‌المللی مورد بررسی قرار می‌گیرد، مشخص می‌شود که شباهت شرایط فعلی درباره ایران با شرایط قبلی درباره عراق یک مسئله تصادفی نیست. حمایت از جنگ عراق و مخالفت با توافق هسته‌ای ایران از یک ایده و نظر مشترک سرچشمه می‌گیرد، به همین دلیل است که دنبال کردن عقاید نومحافظه‌کاران به همان اندازه که در سال 2003 احمقانه بود، اکنون نیز یک اقدام اشتباه و احمقانه خواهد بود.


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب