عارف قزوینی، دردانه انقلاب مشروطه و گوهر بیهمتای موسیقی
به گزارش گروه فرهنگی آنا «صدیق تعریف» به مناسبت هشتادمین سال خاموشی «ابوالقاسم عارف قزوینی» و یادمان جنبش مشروطه منتشر شده، یادداشتی درباره «عارف قزوینی» نوشته است، که متن کامل آن را در ادامه میخوانید:
همه ما وامدار تلاشهای این شاعر، ترانهسرا و آوازخوان ملی هستیم
تا پیش از سربرآوردن و تولد هنری «ابوالقاسم عارف قزوینی» (1312ـ 1259)، تصانیف و ترانهها ساختار و سازمانی تقریباً مشخص و اغلب تکراری داشتند. به طور معمول و رایج، این خط مشخص و یکنواخت همچنان به صورت افقی پیش میرفت که عارف در حرکتی انقلابی و نوآورانه، این حرکت یکنواخت و افقی را به شکل عمودی و فوارهای دیگرگونه کرد. این تغییرات چه به لحاظ ساختار موسیقیایی و گردش ملودی و چه به لحاظ واژگان، کلام و شاعرانگیاش، پرواز متهورانهای بود که تا پیش از او قطعاً بیسابقه بوده و تأثیراتش تا به امروز جاری و ساری است.
عارف، تصانیفش را تحت تأثیر اتفاقات سیاسی اجتماعی میسرود
عارف، شمایل هنرمند نواسازی را به نمایش میگذارد که هر چند تصانیفش را تحت تأثیر اتفاقات سیاسی اجتماعی میسرود، اما آثار او صرفاً صدور یک مانیفست سیاسی انقلابی نمیتواند تلقی شود؛ چرا که عشق و مهر به وفور در رگ و پی این آثار جریان دارد.
عارف فرزند خلف و پوینده راه بزرگان تاریخ ادبیات و هنر ایران
تحلیل و آنالیز دقیق عارف به این نتیجه میرساندمان که او فرزند خلف و پوینده راه بزرگان تاریخ ادبیات و هنر ایران و جهان بوده؛ فرزند بزرگانی چون فردوسی بزرگ که شاهنامهاش توأمان از عشق و حماسه سرشار است و این اساساً خاصیت حماسه است. یا از معاصرین نیز میتوان به احمد شاملوی بزرگ اشاره کرد که شعر او در حالی که بر بلندای حماسه ایستاده مملو از عشق ملموس فردی و زمینی است. همین درهم تنیدگی و چندوجهی بودن، رمز و راز ماندگاری آثار این بزرگان به شمار میآید.
«بهار دلکش»، «از کفم رها»، «تُرک چشم» و «بلبل شوریده»
عارف، غالباً تصانیف خود را با حس عاشقانه زمینی و شخصی آغاز میکند؛ به گونهای که شنونده بلافاصله در کوتاهترین زمان، خود را در کانون احساسی ترانه میبیند و عارف درست در همین لحظه او را با خود به وادی دغدغههای سیاسی ـ اجتماعی میکشاند؛ «بهار دلکش»، «از کفم رها»، «نه قدرت»، «آی امان»، «تا رُخت مقید»، «تُرک چشم»، «بلبل شوریده» و ... همگی از آن جملهاند.
عارف، سرشار از شور انقلابی است
عارف، سرشار از شور انقلابی است. در میان همنسلان و همروزگاران او، شاعران و تصنیفسازان برجستهای میزیستهاند که تصانیف ممتازی نیز از خود به یادگار گذاشتهاند. اغلب این تصانیف در عین قدرت و صلابت، صرفاً به بیان احساسات شخصی و زمینی شاعر میپردازند. نمیتوان منکر ملاحت و زیبایی و شکرافشانی «علیاکبر شیدا» در تصانیفی چون: «سلسله موی دوست»، «تو دوری از برم» و ... شدکه در زمره شاهکارهای موسیقی ایران به شمار میآیند و انکار و نادیده انگاشتن آنها جفا به او و هنر اوست.
عارف، دردانه انقلاب مشروطه و گوهر بیهمتای موسیقی و شعر انقلابی معاصر ایران
عارف، بیگمان دردانه انقلاب مشروطه و یگانه گوهر بیهمتای موسیقی و شعر انقلابی معاصر ایران زمین است. شور و طغیان انقلابی او توأم با احساسات شخصی و نهانیاش ترکیبی خلق میکند بیهمانند؛ در حقیقت و بیگمان واژه «وطن» نخستین بار بر زبان، کلام، قلم و صوت او جاری میشود چرا که تا پیش از آن تعابیری چون وطن، خاک، عرق ملی، ایران و ... معنایی غیر از این داشتهاند. همانطور که پیشتر اشاره شد عارف آثارش را متأثر از رخدادهای زمانه میآفرید.
عارف، شیفته مردم و مردمسالاری بود
او شیفته مردم و مردمسالاری بود که نشانههایش برای اولین بار در تاریخ سرزمینمان در انقلاب مشروطه متبلور گشت. وی طلایهدار هنر و اندیشه ایرانی در دوره مشروطه تا به اکنون است و در تاریخ این سرزمین، جاری و ساری بوده و خواهد بود.
علاوه بر تأثیرات متعدد بر اندیشه، تفکر و شور انقلابی زمانهاش، عارف در حوزه تصنیفسازی نیز اثرگذاریاش مشهود و غیرقابل انکار است و به وضوح میتوان ردپای تأثیر او را حتی در آثار تصنیف سرایان متأخر هم جست و جو و مشاهده کرد.
تصانیف عارف، شأن نزول خاص خود را دارند
هر یک از تصانیف عارف، شأن نزول خاص خود را داشته و بلااستثناء به مناسبتی ویژه خلق شدهاند؛ «از خون جوانان وطن» را در رثای شکست تراژیک انقلاب مشروطه میسراید؛ «گریه کن» را در سوگ مرگ تراژیک کلنل «محمدتقی خان پسیان» شوریده انقلابی عاشق؛ «ای دست حق پشت و پناهت بازآ» را در ارتباط با «سید ضیاء» و «چه آذرها به جان» را به یاد «ستارخان» و «باقرخان» سرداران سرفراز سربدار میآفریند و از دیگر نمونه آثار مثالزدنی و ماندگار عارف، تصنیف «باد خزانی» است که از تصانیف محبوب نگارنده بوده و از روی همین علاقه، سالها پیش آن را بازخوانی کردهام. تصنیفی که عارف آن را در واپسین روزهای حیاتش سروده و مضمون آن به اعتقاد من، نوعی گفتوگو با خود و ملامت خویش است و حسرت فرصتها و روزگاران از دست رفته.
موسیقی ممتاز و شایسته و فاخر بیگمان، کلام را هم برخواهد کشید
عارف به تمام و کمال، میداند و نشان میدهد در هر اثر هنری، آنجا که پای موسیقی و شعر در میان است، شعر و کلام به تنهایی نمیتواند به یک اثر موسیقیایی اعتبار بخشد؛ بلکه موسیقی ممتاز و شایسته و فاخر بیگمان، کلام را هم برخواهد کشید. از این منظر، اگر به تصنیفی چون «از خون جوانان وطن» بنگریم، خواهیم دید که روح تراژیک و شکست انقلاب مشروطه، نه تنها در کلام و شعر تصنیف، که با تمام قدرت در لحظه لحظه ملودی و موسیقی هم جاری است. پرشها و فواصل بلند و آشکار ملودی به ویژه در بیان کلمات «خون و جوانان» تأثیر بسزا و شایستهای در شأن نزول تصنیف دارد.
ترانهسرایی و شاعری، نواسازی و تصنیفسازی و آواز خوش
«ابوالقاسم عارف قزوینی» همزمان از سه موهبت ممتاز و درخشان برخوردار است؛ ترانهسرایی و شاعری، نواسازی و تصنیفسازی و آواز خوش. این سه امتیاز ممتاز و برجسته و در کنارش شور انقلابی، از او هنرمندی چندوجهی، منشوری و تمام عیار میسازد که از هر منظری به او نگریسته شود، واجد ارزشهای متعدد انسانی و هنری است. اما دریغا و دردا و شگفتا که هیچ اثر ضبط شدهای از صدای این مرد بزرگ موجود نیست؛ مگر چند دقیقهای موجود در صفحهای مومی موسوم به صفحات استوانهای که گویا در موزهای در لندن نگهداری میشود و به نظر میرسد کسی هم تا به حال آن را نشنیده باشد.
اجرای کنسرت در «باغ خونی» مشهد برای اولین بار در ایران
عارف، اولین موسیقیدان و خوانندهای است که برای اولین بار در ایران به منظور اجرای کنسرت به روی صحنه
میرود. نخستین کنسرت او در مشهد، در باغ ملی آن شهر که در آن روزگار، «باغ خونی» مینامیدندش، به اشاره کلنل «محمدتقی خان پسیان»، دوست، یار و عاشق سینه چاک عارف، برگزار میشود. پیش از این، موسیقی زنده عموماً در دربارها و محافل اشرافی، اجرا میشده است. این البته نکتهای نیست که بتوان بابتش بر آن هنرمندان بزرگ خرده گرفت. اما عارف، شوری دیگر در سر داشت و سودایی دیگر.
عارف انقلابی و طغیانگر، موسیقی را از دربارها به میان مردم آورد
عارف انقلابی و طغیانگر، عزمی جزم داشت تا موسیقی را از دربارها به میان مردم آورده و از طریق موسیقی و تصنیف و آواز، ندای آزادیخواهی و پیام مشروطه را به گوش مردم ایران زمین برساند. این مهم ابتدا در تهران میسر نبود و بادها در جهت خلاف او و باورهای او میوزید، اما عشق کلنل پسیان انقلابی راه را برای شروع حرکت بزرگ و تاریخی هموار و فراهم ساخت. از آن روز تا به اکنون همه ما، چه مجریان بر صحنه و تماشاگران و مشتاقان صحنه، بسیار وامدار و مرهون تلاش این شاعر، ترانهسرا و آوازخوان ملی هستیم. گویا حتی عارف، خود در ساخت سکو و صحنه اجرا، مشارکت مستقیم داشته است. «رحم ای خدای دادگر» تصنیف مشهور او برای نخستین بار بر این صحنه جاری شد و گزش لبه برنده تیغ کلام عارف با قجر و قجریان، «ایرج میرزا» شاعر هم عصر او را آزرده کرد و همین زمینهای شد برای اثر ماندگار و درخشان «عارف نامه» توسط ایرج میرزا.
عارف، ملک الشعرای بهار و میرزاده عشقی
در ادامه توصیف ویژگیهای عارف، در این مجال کوتاه اگر لازم باشد بین او و همنسلان و همطرازان گردنفراز هم روزگارش مقایسهای کنیم، بر این گمانم که باید از بزرگمرد عرصه ادبیات و شعر، از «محمدتقی خان ملک الشعرای بهار» نام بیریم. هر دو شخصیتی چند وجهی دارند و هر دو، سرشار از شور انقلابی؛ البته در این تقسیمبندی و مقایسه، «میرزاده عشقی» شاعر جوان شهید هم، جایگاه خاص خود را دارد. بهار، شاعری است توانا و ادیبی است تصنیفسرا و سیاستمداری است تمام عیار، و عارف، تصنیفسازی است شاعر و خواننده و سیاستمداری است به تمام معنا؛ برخلاف شیدا که خود تصنیفسازی است ممتاز اما فارغ از دغدغههای اجتماعی و سیاسی بزرگانی چون بهار و عارف.
رؤیایی شیرین و دلفریب
عارف و روشنفکران همدورهاش، با پیدایش جمهوری رضاخانی، فریفته شعار و رؤیای دلفریب «جمهوریت» او شده و در همین دوران، عارف، تصنیف «جمهوری» را میآفریند. صفحات این تصنیف با صدای ماندگار و جاودانه «قمرالملوک وزیری» بعد از جلوس رضا شاه بر اریکه قدرت، به سرعت جمعآوری شده و رؤیای دلنشین جمهوریت در حد همان رؤیای شیرین و دلفریب باقی میماند.
عارف و هماندیشاناش سرخورده به کنجی میخزند و عارف به همراه سگش «ژیان» به دره «مراد بیک» عباسآباد همدان به تبعید خود خواسته میرود و پس از سپری کردن ایام نومیدی و افسردگی، در مرگی زودهنگام در 53 سالگی جان به جان آفرین تسلیم کرده و از رنج جهان میرهد.
حدیث عارف و عارفیان، همواره مرا یادآور بخشی از این شعر درخشان شاملوی بزرگ است:
هرگز از مرگ نهراسیدهام / اگر چه دستانش از ابتزال شکنندهتر بود/ هراس من باری همه از مردن در سرزمینی است
که مزد گورکن/ از آزادی آدمی افزونتر باشد/ جستن، یافتن و آنگاه به اختیار برگزیدن و از خویشتن خویش بارویی پی افکندن/ اگر مرگ را از این همه ارزشی بیشتر باشد/ حاشا حاشا که هرگز از مرگ هراسیده باشم
و همچنین یادآور دو بیت درخشان یکی از نخستین شاعران شعر پایداری، «حنظله بادغیسی» است که در سپیدهدمان پیدایش شعر پارسی درخشیده و شعرش همچنان تا روزگار ما و روزگاران آینده خواهد درخشید:
مهتری گر به کام شیر دراست/ شو خطر کن زکام شیر بجوی
یا بزرگیّ و عزّ و نعمت و جاه/ یا چو مردانت مرگ رویاروی
* خواننده موسیقی سنتی و آهنگساز
انتهای پیام/