جامعه مدنی، نهادهای سنفی، سندیکا اتحادیهها احزاب سیاسی اینا کارکردهای خودش را لازم اصلی خودش را ندارد یا به اصطلاح در جهت خواسته مردم حرکت نمیکنند. درباره با احزاب که مثلا بیان به منافع تبدیل بکنن. چون در حقیقت نواقصی در عملکرد این گونه نهادهای مدنی مثل احزاب نهادهای صنفی وجود داره در نتیجه تمام بار این تدوین خواستهها به اصطلاح بر دوش رسانهها قرار میگیره. رسانهها تا حدی میتونن این کار را انجام بدن اینی که من دارم خدمتتون عرض میکنم نمی تونیم رسانهها را از بقیه نهادهای جامعه مدنی جدا بکنیم و زیر ذره بین قرار بدیم و بعد بگیم عملکرد اینها چنین است یا عملکردهای منفی جبران کنند. اینا کاملا به اصطلاح تافته جدا بافته نیستند در حد پدید هستند. در حقیقت نهادهای جامعه مثل احزاب مثل رسانه ها مثل رسانه های صنفی در واقع هم افزایی بکنن لذا در واقعیت هم این این تعاملات بین این قسمت وجود داره در حقیقت نتیجه بگیرم این بحث این است که رسانه به تنهایی نمی تونه به عنان یک کانالی باشه مستقل از سایر نهادهای جامعه مدنی در تبیین خواسته های سیاست نقش داشته باشه و احتیاج به نهادهای کمکی داره این نهادهای کمکی میتونه تظاهرات باشه تظاهرات یکی از کانال های هست در مورد خاص. می تونه احزاب سیاسی باشن میتونه نهادهای صنفی باشن. تحت این شرایط هست که در حقیقت ما میتونیم اون ارتباط را در جامعه ایجاد کنیم و این احتیاج به پروسه خاصی نداره منتظر باشیم که جامعه مراحل سرمایهداری را طی بکنه یک سری پیش نیازهایی را طی کنه من در قرن هزار سوم هستیم بنابراین میشه خیلی این مسیرها را سریعتر طی کرد در حقیقت میان بر زد.
سوال
مسائل تکنولوژی ما یک مسائله اجتماعی باهاش مواجهیم که حداقل از بعد از انقلاب که حالا ما رسانه ها مون کلا زیر ساخت یک رسانه دولتی شده و هر رسانهای زیرمجموعهای که میخواهد تحت این شرایط فعالیت بکنه باید به نوعی مجوز و شرایطش را از رسانه مادر بگیره ما چطور میتونیم این مسائل زیرساختی را حل بکنیم.
اگر ما در حقیقت این اراده وجود داشته باشه که در کنار تنوع ساختاری بزاریم این زیرسسیتمها به مستقل رشد پیدا بکنند ما تا زمانی که این اتفاق نیفتاده به هیچ وجه نمیتونیم اون اعتماد را به جامعه برگردونیم. بنابراین این یک مقدار کنترل بر روی رسانه باید از بین بره و اینکه فکر ما بزاریم حتی در حد تلویزیون فقط این رسانه ها تلویزیون به بخش خصوصی داره تلویزین باشه و بقیه رسانه ها در اشکال مختلفش.
این نمیتونه باعث بینظمی در جامعه و به هم خوردن شرایط اجتماعی و به وجود بحران بشه.
اونچی که توی کشورهای مغرب زمین و یا کشورهایی مثل ژاپن وجود داره جامعه را به هم زده؟ وقتی که شما کانالهای مختلفی دارید هر گروهی به نظر خودش میتونه دانشجویان از کانال خودشون کارگران از کانال خودشون بخشهای مختلف از اون کانال میتونن تحت این شرایط در واقع ما داریم سمت یک جامعه متکثر حرکت میکنیم برعکسش اگر در حقیقت ما نزاریم تکثر اتفاق بیفته طبیعته ما به یک جامعه تک بعدی حرکت میکنیم. و اگر ما فضیلت در تکثیر بینیم نه در ضد تکثر تحت این شرایط طبیعتا مسئله رسانهها از این قاعده مستثنی نیست. مختلف رسانهها باشند و لذا تجربهای که جوامع دیگر داشتند. جوامعی که به هر حال ما براساس توسعه سیاسی اجتماعی دارند اینها تا زمانی که این تکثر اجتماعی ارتقاء نیفتاده ما نمیتونیم انتظار داشته باشیم یک چنین تعاملاتی بین جامعه مدنی و دولت وجود داشته باشد.
دیپلماسی رسانهای چه نقشی میتونه داشته باشه؟
دیپلماسی رسانهای هم به صورت یک تریبونی هست یک کانالی هست که میتونه نظرات را مطرح بکنه ولی به تنهایی من بعید میدونم که دیپلماسی رسانهای را از بقیه ساختارهای بکنیم بنابراین دیپلماسی رسانهای در حقیقت یک بخش از این مسئولیت به عهده دیپلماسی رسانهای است یعنی نمیشه همه انتظار داشته باشیم ما فقط رسانهها اونم رسانههایی فرض کن روزنامهها خواستهها را مطرح بکنند یکی از کانالها هست. اینا کار میکنن. بنابراین دیپلماسی رسانهای هم دقیقا این مطلبی که من گفتم شامل حالش میشه.
توی تسریع این موضع که گفتید میتونه نقش داشته باشه؟
به شرطی اینکه ما اون زیربناها را درست کرده باشیم یعنی باید حتما قوانین وجود داشته باشه و ضمانتهای اجرا برای این قوانین وجود داشته باشه. اگر اون سازوکارهای قانونی ایجاد نشه کاری نمیتونه انجام بشه. دیپلماسی رسانهای ما یک جامعهای داریم ما یک جامعهای داریم ساختارهای سیاسی ، اقتصادی فرهنگی عمومی تشکیل شده شما نمیتونید اینها را ملتزم کنید در واقعیت و برید توی لابراتواری جدا از همدیگر مطالبه کنید. برای بقیه قسمت های ساختاری جامعه کاری ندارم برم توی لابراتورهای خودم آنالیزیش کنم ببینم که غیر واقع بینانه است این در اون بخش میتونه کار بکنه و لذا بر این اساس تا زمانی که اعتقادی استقلال اینها نباشه همونطوری که در همه جای دنیا هست میریم به سمت یک سیستم متمرکز اما نمیتونیم این تمرکزگرایی را توی همه چی تعمیم بدیم. توی سیستم اداری متمرکز هست. تصمیم گیرهای در یک نقطه انجام میشه بقیه قسمت های از قدرت تهی میشه باید ما دست به توزیع مجدد قدرت بزنیم بنابراین رسانهها باید هم یک بخشی از این قدرت را به خودشون اختصاص بدن.
تو بحث توسعه اجتماعی چطور حالا شاید اشتباه باشه که بخوایم بیایم توسعه را به قول شما بخشهای مختلف از هم جدا کنیم و طبق فرمایشاتتون تمام بخشها به عنوان یک زیرمجموعه در هم تنیده که زیرمجموعهای جامعه را اما یه اتفاقی داره میفته اینه که درسته همه چیز به اقتصاد برمیگرده اما ما چکار میتونیم بکنیم که با وجود این تکانه های شدید توی جامعه داریم به عنوان مثال توی این دوران از زمان ما سطح تاب آوری عمومی را از دست میدیم نسبت به کوچکترین تحولاتی که توی جامعه تحولاتی که تا حالا افتاده تحولات شدید بوده ولی به طور کلی عرض میکنم چطور میشه ما کلا از یه سطح اجتماعی دیگر تاب آوری خارج بشه و تحمل هیچ چیزی رو توی جامعه نداریم.
این هم ناشی از مسئله میشه. اولا اگر در سطح کلان یک اراده وجود داشته باشه برای تغییر این رفتار این را ما میتونیم از آموزش انجام بدیم میتونیم در لابه لای کتابهای درسی در مدارس به اصطلاح این طرز زندگی کردن را به دانشآموز در سطح خانوده هم همینطور رسانهها هم باید وارد این جریان بشنه. بنابراین این برمیگرده به اون جامعهپذیری سیاسی. نرمها چه نوع اصول چه نوع ارزشها چه نوع فرهنگ ما میخواهیم در حقیقت جامهع بدیم.
لذا شما این تلورانسو میتونید عرض کنم که از طریق آموزش نهادینه بکنید که من بتونم تحمل رقیب خودم را داشته باشم رقیب خودم را مترادف با دشم ندانم. داره با من رقابت میکنه من اگر توان دارم اگر امکانات دارم این را باید من به اصطلاح به کار برم پیش شرط بکنم نه اینکه در واقع اون طرف رقیب رو به عنوان دشمن تعریف کنم و بزنم زمین و خودم نتونم حرکت کنم این یک نوع فرهنگسازی میخواد رسانه ها مسلما در سطح کلان تمام جوامع جامعه سرمایهداری آمریکا جوامع این ارزش لیبرال به مردم آموزش میده برای سیستم خودش ما باید ببینیم در محیط آسیشناسانه به مسائل اجتماعی ، اقتصادی سیاسی خودمان نگاه کنیم و ببینیم به اصطلاح ما میتونیم این درجه تلورانسو را در جامعه افزایش بدهیم که بتونن همدیگر را تحمل بکنن و در حقیقت میشه گفت که این خودش یک تبلیغ دموکراسی هست. دموکراسی هم برل این اساس قرار دارد. که شما بتوانید اگر این توسعه پیدا نکنه این تلورانس در ما در سطح بینالمللی هم نمیتونیم تحمل کنیم یعنی به اصطلاح لازمه اینکه شما بتونید وارد تعاملات در سطح بینالمللی بشید در درجه اول باید این تعاملات را در داخل جامعه ایجاد کنید نمیتونید یک جامعه در داخل درجه تعادلش پایین باشه ولی در سطح بینالملل بسیار گستردهای داشته باشه امکانپذیر نیست اگر هم اتفاق بیفته کوتاهمدته. بنابراین رسانهها اینجا میتونن اینجا نقش بسیار خوبی داشته باشن. آموزشهای رسمی میتونن نقش بسیار خوبی داشته باشن. احزاب نقش خوبی داشته نهادهای صنفی نقش داشته باشن اگر اون نهادهای جامعه مدنی نهادهایی که مردم کانالهایی که مردم در اختیار دارند و میتونن خواستههاشونو از اون کانالها بیان بکنند اگر این درست کار بکنند طبیعتا مقداری زیادی این تعادل به وجود میاد. ولی یک بخش از تعادل مربوط به خود دولت میشه دولت اون دره دز تحمل خود دولت چه اندازهاس. اما اگر دولت بپذیره که یک مقدار از اختیاراتشو باید در اختیار جامعه مدنی قرار بده حالا چه در بخش اقتصادی بخش خصوصی را توسعه بده از لحاظ اجتماعی. در بخش سیاسی نهادهای جامعه مدنی احزاب جامعه مدنی رسانه ها اینها را بهشون امکانات بده این در واقع معنیاش این است که تعادل نشون میده اگر بخواد قدرت دولت یعنی با انباشت قدرت مواجه بشویم در یک نقطه متمرکز و این نهادها را از قدرت تهی بکنیم طبیعتا نتیجه خوبی نخواهد داشت. ضمن اینکه مشروعیت سیستم رو به کاهش میزاره و مرحله بعد این هستش که اون اعتمادی که مردم باید داشته باشن به دولت ندارن. برای اینکه دولت کاری نمیخواهد انجام بده انتظار داشته باشه اعتماد به وجود بیاره من به شهروندم اعتماد بکنم تو میتونی حزب داشته باشی تو میتونی سندیکا داشته باشی تو میتونی اتحادیه داشته باشی. بعد ما همه داریم توی یک سیستم داریم کار میکنیم از سلیقههای مختلف این اگر تلورانس یکی از ویژگیهاش اینه که تمرکز ایجاد کنه توزیع مجدد قدرت ایجاد کنه. بنابراین در نقطه مقابل این جریان تمرکز هست و انشابت قدرت و طبعیتا با اون روح همپذیری کاملا منافاد داره این مساله. باید یک پشتوانه قانونی وجود داشته باشه باید یک قانون باشه. شما وقتی راجع به عدم تمرکز صحبت می کنید عدم تمرکز این نیست که شما یک سری سازمانها را از مرکز ببرید به شهرستانها این بهش میگویند جابهجایی عدم تمرکز یعنی قدرت از یک کانون مرکزی شما بگیرید پخشش کنید. یک قسمت به رسانه، یک قسمت به سندیکا یک قسمت به احزاب بدید. جهت قانونی براساس قانون. بعدا افراد نسبت به اون حقوقی که دریافت میکنند نهادها هم تکالیفی دارند. ازشون مسئولیتم خواست بنابراین شما فقط نمیخواد تکلیف بکنید. حق همیشه در مقابل تکلیف در مقابله حق. حق در مقابله تکلیفه.
انتهای پیام/