دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
رسم یاران/ 37

خوش برخورد و شوخ مثل سید جواد

شهید سید جواد حسینی با نیروهایش خودمانی و صمیمی برخورد می‌کرد و مورد اعتماد همه بود؛ مناسبات، رسمی و خشک نبود.
کد خبر : 322745
636758227789805971_lg.jpg

به گزارش خبرنگار حوزه حماسه و مقاومت گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، سردار سید جواد حسینی در سال ۱۳۳۱ در یکی از روستاهای شهرستان جیرفت به دنیا آمد. دوران جوانی او با اوج‌گیری مبارزات انقلابی مردم همزمان شد. چهره‌هایی همچون مقام معظم رهبری، آیت‌الله محمدمهدی ربانی املشی و آیت‌الله عبدالرحیم ربانی شیرازی از جمله چهره‌های مبارزی بودند که شهید حسینی در جریان مبارزه علیه رژیم شاه با آنها ارتباط داشت.


وی همچنین با تهیه سلاح و ارسال آنها برای مبارزان قم و تهران، پخش رساله و نوارهای سخنرانی امام خمینی (ره) و آگاه‌سازی مردم برای شرکت در تظاهرات علیه رژیم شاه نقش قابل ملاحظه‌ای در مبارزات انقلابی مردم منطقه داشت. به خاطر همین اقدامات نیز از سوی ساواک جیرفت دستگیر و به مدت ۶ ماه زندانی شد. دورانی که با شکنجه‌های فراوان همراه بود.


شهید حسینی پس از انقلاب از مؤسسین کمیته‌های مردمی در مساجد و سپاه پاسداران در منطقه جیرفت و استان کرمان بود. با شروع جنگ تحمیلی، شهید حسینی مسئولیت‌های مهمی در لشکر ثارالله بر عهده داشت و در این سال‌ها همراه همیشگی سردار قاسم سلیمانی بود.


پس از پایان جنگ تحمیلی نیز تلاش شهید حسینی در برقراری امنیت پایدار و برخورد با اشرار جنوب کرمان، مثال‌زدنی بود. سرانجام این شهید بزرگوار در سال ۱۳۷۴ و در جریان انجام مأموریت در جنوب استان کرمان به شهادت رسید و در گلزار شهدای دفاع مقدس شهرستان جیرفت به خاک سپرده شد. خاطره زیر از صفحه 39 کتاب «سجاد لشکر» نوشته فاطمه سعادت و به روایت اکبر افشاری همرزم این شهید انتخاب شده است:


در دوره راهنمایی با سید جواد آشنا شدم. سال 1356 برای اولین‌ بار نوار سخنرانی امام را در منزل سید جواد که در کوچه دامپزشکی واقع بود شنیدیم. بعد اطلاعیه‌هایی را که آورده می‌شد، سید تحویل من می‌داد و با ماشین تکثیر، در روستای «تم گاوان» در حومه جیرفت تکثیر می‌کردیم. 


در آن سال‌ها سعادت نصیب من شده بود که مقام معظم رهبری و آیت‌الله ربانی شیرازی در همسایگی ما مستأجر بودند و ما به‌راحتی خدمت‌شان می‌رسیدیم. سید جواد سرباز بود و برای مرخصی به جیرفت آمده بود. با هم رفتیم خدمت این بزرگان و سید را معرفی کردیم که اگر حرکتی و جنبشی در جیرفت مشاهده می‌فرمایید، از برکت وجود سید جواد است و از همان روز قرار شد که با هم هماهنگ کنیم و از روحانیت مشی بگیریم.



شهید حسینی در کنار محسن رضایی و سردار قاسم سلیمانی


سید، محور دو مرکز ارتباط بچه‌ها در شهر بود. خیلی از بچه‌ها که در این تشکیلات فعالیت می‌کردند، همدیگر را نمی‌شناختند و این تدبیر سید جواد بود و نشان می‌داد به فنون مبارزه مسلط است.


او خیلی خودمانی و صمیمی برخورد می‌کرد و مورد اعتماد همه بود. مناسبات، رسمی و خشک نبود.


یادم هست که ما در خانه ابراهیم مشایخی مستأجر بودیم. یک روز سید جواد آمد و مرغی زیر دستش گرفته بود. گفت: «تا برمی‌گردم، مرغ همین‌جا باشد. شما نان و ماست بخورید.»


بیرون که رفت، شیطنت بچه‌ها گل کرد. مرغ را پختیم و با بچه‌ها خوردیم، ساعت 9 و نیم با خانم و بچه‌هایش آمد که مرغ را ببرد. هر چه گشت، پیدا نکرد. خندیدم و گفتم:


«مرغ خورده شد، شما نان و ماست بخورید.»


خندید و گفت: «فعلاً اشکالی ندارد، خوب کاری کردید ولی انقلاب که پیروز شد از دل‌تان درمی‌آورم!»


بچه‌ها با سید جواد راحت بودند. دلخوری پیش نمی‌آمد و صمیمیت سید جواد خیلی به محبوبیتش افزوده بود.


انتهای پیام/4072/


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب