شاکری: با وساطت هاشمی پرونده دست داشتن نبوی در انفجار نخستوزیری مختومه شد
گروه سیاسی خبرگزاری آنا- محمدعلیحسننیا؛ بعد از پیروزی انقلاب اسلامی گروهی از جوانان با تشکیل سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، اصل اساسی خود را فعالیتهای انقلابی مبتنی بر ضدیت با منافقین قرار دادند. سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از هفت گروه؛ امت واحده، توحیدی بدر، توحیدی صف، فلاح، فلق، منصورون و موحدین تشکیل شد. این سازمان در 16 فروردین 1358 تشکیل و در 16 مهر 1365 بهدلیل اختلافاتی که به اصطلاح بین گروه چپ و راست سازمان و کارشکنیهای جناح چپ پیش آمد با دستور امام خمینی (ره) منحل شد. در سالروز انحلال این سازمان برای واکاوی بیشتر از دلایل تعطیلی و نقشه افراد مشهور این سازمان به سراغ یکی از افراد تأثیرگذار سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و جانباز هشت سال دفاع مقدس رفتیم تا از تاریخچه این سازمان که شامل موضوع انفجار ساختمان نخستوزیری تا انحلال است، صحبت کنیم. «مجتبی شاکری» متولد 1337 تهران است و مهمترین مسئولیتهای وی عضویت در شورای چهارم تهران بوده و هماکنون دبیرکلی جمعیت جانبازان انقلاب را بر عهده دارد. مشروح گفتگو با شاکری را در خبرگزاری آنا بخوانید.
آنا: روند ایجاد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی چگونه شکل گرفت؟
سازمان مجاهدین انقلاب از اتحاد هفت گروه شکل گرفت. گروههای واحده، توحیدی بدر، توحیدی صف، فلاح، فلق، منصورون و موحدین این هفت گروه بودند و برخی از آنها نیز قبل از انقلاب فعالیت داشتند. اعضای گروههایی مانند امت واحده در زمان رژیم پهلوی در زندان بودند و برخی دیگر از این گروهها نیز مانند فلاح از دانشجویان مبارز خارج کشور تشکیل شده بود. من در گروه توحیدیصف به رهبری «شهید بروجردی» فعالیت داشتم که صف در تهران و اصفهان علیه رژیم شاه فعالیتهای انقلابی و مبارزانه داشت و نمونه آن ماجرای خانسالار است که محلی برای تجمع مستشاران آمریکایی بود که منفجر شد.
بعد از انقلاب اسلامی گروههای تجزیهطلب، مارکسیست، منافق و فرقان وجود داشتند که سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی اساس کار خود را مبارزه با این گروهکها قرار داد؛ بنابراین مجاهدین انقلاب اسلامی سازمانی بود که هم کار سیاسی میکرد و هم کار مسلحانه انجام میداد و ریشهکن کردن فرقان یکی از آن موارد بود. مثلاً برخورد با گروهها یا نقشی که خود شهید بروجردی در مبارزه با جداییطلبان کردستان داشت، بسیار پررنگ بود و درست به این شهید بزرگوار لقب «مسیح کردستان» داده شد.
آیتالله شهید بهشتی، مطهری و خامنهای نظر بر وحدت داشتند
آنا: آیا شخص خاصی دستور یا نظری به این هفت گروه برای اتئلاف ارائه داد؟
توصیه بزرگان انقلاب این بود که باید یک وحدتی اتفاق بیفتد. این وحدت از خواست خود دوستان ما هم بود و این شد که سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی تأسیس شد. هم توصیه حضرت امام(ره) بر وحدت این گروهها بود و هم بزرگانی مانند شهید مطهری، شهید بهشتی و مقام معظم رهبری بر وحدت این گروهها تأکید داشتند. بعد از این اتحاد فعالیتهای سازمان در برخورد با ضدانقلاب، گروهکها و فتنه منافقین بسیار خوب بود و بعد از آن هم در هیأت دولت و نهادها حضور زیادی داشتند.
آنا: دلیل استعفای آیتالله راستیکاشانی و اختلاف وی با جناح چپ سازمان با افرادی مانند بهزاد نبوی، سلامتیان، آرمین و ... چه بود؟
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به دلیل فعالیتهای متنوعی که داشت نیازمند حکم ولیفقیه یعنی حضرت امامخمینی(ره) بود. سازمان در برخی موضوعات امنیتی و نظامی مختلف مملکتی ورود داشت. این به نوعی ورود به حوزه حاکمیت ولیفقیه بود و باید امام خمینی(ره) بر این مسائل نظارت میکردند و این موضوع نیز امری عقلایی است. حضرت امام با توجه به وسعت مراجعات و حجم کارهایی که داشتند امکان نظارت مستقیم برایشان نبود و به همین دلیل آیتالله راستیکاشانی را معرفی کردند. قبل از پیروزی انقلاب اسلامی برخی از این گروههای متحد با آقای شاهآبادی و عدهای دیگر با شهید مطهری ارتباط داشتند. آیتالله راستیکاشانی وقتی امام در نجف تبعید بودند همراه با آیتالله شهید مدنی کلاسهای درس خود را تعطیل کرده و آمدند پای درس امام نشستند؛ یعنی آن هدف و نیتی که رژیم پهلوی از تبعید امام به عراق داشت که ایشان منزوی شود با این کار از بین رفت. امام(ره) همه مسائل سازمان را به آیتالله راستی کاشانی ارجاع دادند. در ابتدا برخی از مسائل و اختلافات خیلی آشکار نشده بود. تشدد از موضوعات اقتصادی شروع شد و به موضوعاتی مثل؛ دکتر مصدق و 28 مرداد و شریعتی رسید. برخی از رگههای تفکرات اقتصادی مارکسیستی در سازمان وجود داشت! مثلاً بهزاد نبوی قبل از انقلاب با مصطفی شعاعیان که چپ و مارکسیست بود ارتباط داشت. بعد نبوی با این افراد بود تا به زندان افتاد و گرایش اسلامی پیدا کرد؛ یعنی نبوی از قبل انقلاب تفکرات چپ داشت.
نبوی با شعاعیان مارکسیست ارتباط داشت
آنا: ارتباط نبوی با سازمان منافقین قبل از انقلاب چطور بود؟
سازمان مجاهدین خلق (گروهک منافقین) با شعاعیان که جبهه دموکراتیک خلق بودند کمی فرق داشت. تفکرات این فرد بسیار مشخص و آشکارا مارکسیستی بود. منافقین به لحاظ ظاهری مسلمان بودند ولی در باطن مارکسیست بودند.
آنا: آیا افرادی مانند خسروی تهرانی، کشمیری، محسن سازگارا که در دفتر نخستوزیر با بهزاد نبوی بودند قبل از انقلاب با یکدیگر آشناییت داشتند؟ درباره پروند شهادت رجایی و باهنر ارتباطی بین نبوی با این گروه بود؟
مصطفی شعاعیان در قبل از انقلاب یک تاریخچهای دارد که خیلی عجیب و غریب است؛ یعنی شعاعیان یک تفکرات خاص خودش را داشت. در مورد پرونده انفجار نخستوزیر خیلی حرفها مطرح است. موارد و شکهایی توسط شهید لاجوردی مطرح شد که مختومه باقی مانده است.
آنا: آیا شهید لاجوردی اعتقاد داشت افرادی در شهادت رجایی و باهنر دست دارند؟
اظهارنظرهای خود شهید لاجوردی موجود است که این مطلب را دنبال میکرد. موضوعی بود که دادستانی به دنبال آن بود. دادستانی انقلاب بنا بر گزارشها و قرائن که مثلاً در انفجار وجود داشت، میگفتند قبل از انفجار، نبوی از دفتر و ساختمان نخستوزیری خارج شده است.
با وساطت هاشمی پرونده دست داشتن نبوی در انفجار نخستوزیری مختومه شد
آنا: یعنی شهید لاجوردی ظن داشت که بهزاد نبوی در انفجار نخستوزیری دست داشته است؟
بله! این قضیه بود که نهایتاً به یک نقطه خیلی اختلافی شدید رسید. بهزاد نبوی نامهای به مرحوم هاشمی رفسنجانی نوشت و گلایههایی مطرح کرد که بعد هم با وساطت آقای هاشمی بود که پرونده مختومه شد. ارتباط آقای هاشمی با بهزاد نبوی خیلی خوب بود!
آنا: چطور ارتباط خوبی داشتند که مرحوم هاشمی مظهر راست و نبوی طرف مقابل وی بود؟
البته هیچ وقت بهزاد نبوی با آقای هاشمی مخالفت علنی نداشت. نگاه آقای هاشمی به غرب با نوع نگاه به غرب نبوی تفاوت چندانی نداشت.
تاجزاده شاید در نفس خودش فاشیست میبیند
آنا: خاطرهای از رادیکالیسم جناح چپ در دهه 60 به خاطر دارید؟
حجم توطئهها در انقلاب اسلامی ایران بسیار بالا بود و هست. مثلاً اوایل انقلاب ملیگراها علیه لایحه قصاص در میدان فردوسی تجمع کردند که امام راحل اعلام کرد اینها باید برگردند وگرنه مرتد هستند. مردم در میدان فردوسی علیه این افراد تجمع کردند. واکنش انقلابیون در کنش گروهکها باید در نظر گرفته شود. کاری که مارکسیستهای فدایی در گنبدکاووس کردند. منافقین در نقده و کردستان و خلق عرب در خوزستان مردم را میکشتند و انقلابیون به واکنشهای آنها کنش نشان میدادند و اتفاقاً بسیار نرم هم برخورد میشد. همین منافقین با تیغهای موکتبری مردم را در خیابان به قتل میرساندند. نمیدانم چرا تاجزاده در مصاحبههای خود میخواهد بگوید انقلابیون فاشیست بودند. شاید تاجزاده در نفس خودش فاشیست را میبیند؛ ولی انقلابیون در مقابل عملهای ضدانقلاب رفتاری داشتند و کار خلافی نبود. مثلاً در کردستان، کومله و دموکرات با حلبی سر مردم را میبریدند.
اینها (تاجزاده) میخواهند یک خودزنی بکنند، یعنی رفتار به نوعی براندازانه خودشان را برعکس جلوه دهند. مثلاً امروزه بگویند که از اول ولایتفقیه و شورای نگهبان را قبول نداشتند که اصلاً درست نیست. چون خودشان گرفتار فتنه شدند و این دروغهای بزرگ را علیه نظام درست میکنند. میگویند نظارت استصوابی شورای نگهبان را از اول قبول نداشتیم که درست نیست.
انتهای پیام/4082/4071/ن
انتهای پیام/