دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
* ندا الماسیان طهرانی

فیلم مغزهای کوچک زنگ زده متفاوت مثل کارگردانش

کد خبر : 314955

 می‎گن اگه چوپان نباشه گوسفندا تلف می‎شن، یا گم می‎شن یا گرگ بهشون می‎زنه یا از گرسنگی می‎میرن، چون مغز ندارن. هر کی مغز نداره به چوپان احتیاج داره. به چوپان دلسوز. چوپان حکم پدر و برای گوسفندها داره، آدم بدون پدر، هیچی نیست...

 این جمله‌های آغازین و پایانی فیلم مغزهای کوچک زنگ زده است که از زبان شاهین شخصیت اصلی فیلم با بازی نوید محمدزاده می‌شنویم. پیگیری روند داستان می‌تواند تعابیر بسیار زیادی را از این جمله‌ها به وجود آورد. تعابیر سیاسی اجتماعی روانشناسی  فرهنگی ارتباطی و غیره. اینکه سیدی از بین همه تعابیر یاد شده کدامیک را مد نظر داشته زیاد مهم نیست. آنچه که اهمیت دارد این است که او دست مخاطبش را باز می‌گذارد تا هرکسی از ظن و دیدگاه خودش به یک تعبیر مشخص برسد و همین مساله اصلی‌ترین و مهم‌ترین ویژگی مغزهای کوچک زنگ زده است.

 جبر گرایی و تقدیر گرایی دو فلسفه مهمی است که بیش از هر مساله دیگری در بافت فیلمنامه و داستان مغزهای کوچک زنگ زده خودنمایی می‌کند و بر اساس این فلسغفه هر رویدادی از جمله شناخت، رفتار، تصمیمات و کنش‌های آدمی به صورت عِلّی بدست زنجیرهٔ پیوسته‌ای از رخدادهای پیشین تعیین شده‌است. 

جبرگرایی را به شکل دیگری نیز می‌توان تعریف کرد: فرضیه‌ای که بر طبق آن در هر لحظه یک و تنها یک آیندهٔ فیزیکیِ ممکن و شدنی وجود دارد. در نتیجهٔ جدال‌های تاریخی بیشماری که بر سر مسئلهٔ جبرگرایی صورت گرفته‌است، دیدگاه‌های فلسفی گوناگونی در این باره وجود دارد. جبرگرایی معمولاً در مقابل اراده آزاد و مسئولیت اخلاقی قرار دارد و این مساله دقیقا درباره زندگی و سرنوشت محتوم آدم‌های داستان مغزهای کوچک صدق می‌کند از بزرگترینشان به لحاظ قدرت که شکور است تا کوچکترینشان به لحاظ قدرت که همان کودکی است که به دستور شکور بر سرراه گذاشته شده و توسط شاهین نجات داده می شود. 

چنانچه از منظر یاد شده به فیلم نگاه کنیم آنگاه مشابهت صحنه و صدای نخستین و آخرین پلان فیلم بیشتر وضوح می‌یابد. جایی که همه آدمهای داستان در یک دور تسلسل جبری حرکت می‌کنند و این حرکت هم نه به اراده خود بلکه به اراده دیگری مثل شکور یا مأموران انتظامی و شهرداری و غیره است و نکته مهم اینکه نوع حرکت و رفتار گله‌ای این آدمها نیز با تغییر چوپان تغییر می‌کند و گاهی به اجبار است و گاهی مسالمت آمیز. گاهی آرام و گاهی با خشونت و به همین دلیل است که با تغییر شرایط، چوپان گله نیز تغییر می‌کند و از شکور به شاهین و در نهایت به شهروز تغییر می‌یابد.

 فیلم در ادامه ساخته های قبلی هومن سیدی از ساختار روایی مناسبتری برخوردار است و بدون تردید تماشاگران بیشتری از این فیلم در مقایسه با فیلم‌های پیشین وی استقبال به عمل خواهند آورد. برخلاف نظر بسیاری از دوستان درباره بازیگری نوید محمدزاده و فرهاد اصلانی نیز معتقدم که محمدزاده در این فیلم با توجه به تحلیل بسیار دقیقی که از کاراکتر شاهین داشته موفق به نقش آفرینی بسیار زیبا و هوشمندانه شده‌ای که انصافا تفاوتهای بسیاری به لحاظ کیفی و جنس بازیگری با سایر فیلم‌هایش دارد و فرهاد اصلانی نیز با شکور یکی از شاه نقش‌هایش را بازی کرده که بسیار دیدنی و ستودنی است. 

سایر بازیگران فیلم هم البته بازی های خوب و باور پذیری داشته اند که البته هدایت کارگردان در این زمینه امر مهمی به شمار می رود. فیلمبرداری این اثر نیز یکی از نکات بارز و مثبت آن به شمار می رود ضمن اینکه معتقدم فیلم ریتم مناسبی دارد و زمینه هایی را به وجود می آورد تا تماشاچی تا پایان مشتاقانه داستان را دنبال کند.

 به نظر می‌رسد هومن سیدی گام به گام در حال تکمیل خود و فیلمهایش است و بی راه نیست اگر ادعا کنیم که مغزهای کوچک زنگ زده بهترین فیلم هومن سیدی تا امروز است.

روزنامه نگار و منتقد

انتهای پیام/4046/

انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب