حسین دهباشی: عنوان آمریکایی بعد از ۲۸ مرداد عنوانی شرافتمندانه نخواهد بود
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، حسین دهباشی، مستندنگار و تاریخ پژوه معتقد است، واقعیت سیاست این است که ساختار سیاست بینالملل و سیاست واقعی براساس قدرت شکل خواهد، گرفت نه اصول اخلاقی و نه حقوق بینالمللی که بخواهیم در این زمینه برنامهریزی کنیم. در این زمینه گفتگویی با دهباشی داشتیم که در ادامه میخوانیم.
* اهمیت توجه به ابعاد مختلف کودتای 28 مرداد در جامعه امروز چیست؟
درباره اهمیت توجه به ابعاد مختلف کودتای 28 مرداد این است که بیابیم، رئال پالیسی یا سیاست واقعی با حقوق بینالملل متفاوت است و بعضا ممکن است نهادهای حقوقی بینالمللی مثل دیوان لاهه؛ رای بر عدم صلاحیت خودشان بدهند. به این ترتیب که دولت بریتانیا را فاقد مشروعیت برای دخالت در دعوای یک شرکت و یک دولت اعلام کند. اما در واقعیت دولت طرف مقابل و متخاصم تن به قواعد حقوق بینالملل ندهد. این درحالی است که بریتانیا نه فقط با قوای مسلح و ناوگان خود ایران را تهدید کرد، بلکه حتی شرکت اِنی ایتالیا را نیز تحت فشار قرارداد و نهایتاً زمینه کودتای نظامی داخل کشور ایران را ایجاد کرد.
خوب حالا برسیم به شرایط فعلی ایران یعنی کارشکنی آمریکا علیه برجام، در طول سالهای اخیر بویژه برجام شاهد این نکته بودیم که برخی مسئولان دستگاه سیاست خارجی ایران با مقدس و قطعی دانستن قواعد حقوق تأکید داشتند با قواعد حقوق بینالملل میتوان سیاست خارجی را نیز سامان داد و طرف مقابل را در مقابل شروطی متعهد کرد. این درحالی است که ماجرا 28 مرداد نشان داد، اگر طرف مقابل در سیاست واقعی احساس کند، شرایط به نفع او نیست قواعد حقوقی را نادیده گرفته و همه چیز را برهم خواهد زد. اصولاً واقعیت سیاست این است که ساختار سیاست بینالملل و سیاست واقعی براساس قدرت تشکیل میشود نه اصول اخلاقی و نه حقوق بینالملل.
* نقش همبستگی و وحدت ملی در این میان چیست؟
ماجرای 28 مرداد نشان میدهد، اهمیت وحدت ملی در برابر استعمار بسیار بالاست و نباید آن را نادیده بگیریم و پذیرفت تا آخرین لحظه باید مشارکت همه گروهها و دستههای میهن دوست را درنظر داشته باشیم، چون در غیر این صورت مشکلاتی ایجاد میشود که جبران آن هزینههایی همراه خواهد داشت.
نکته دیگر این است که در حوزه حمایت و دفاع از حقوق یک ملت، 28 مرداد نشان داد، در راه مبارزات ملی و میهنی؛ نه شکست و نه پیروزی امری قطعی است. اصولاً دیدیم همچنان که دولت دکتر مصدق به دستور شاه در 30 تیر 1331 برکنار شد، ولی با حمایت مردمی و دستههای سیاسی دوباره به سرعت توانست قدرت را در اختیار بگیرد . این درحالی است که نباید پیروزی را هم قطعی بدانیم؛ چون در همان دوره که نخستین کودتا علیه دولت ملی دکتر مصدق شکست خورد در سه روز بعد این پیروزی به شکست تبدیل شد.
پس لازم است دقت داشته باشیم نه از شکستها ناامید و نه از پیروزیها خود شیفته بشویم. دنیای سیاست بالا و پایین زیاد دارد و دولت دکتر مصدق و نهضت ملی نفت به خوبی نشان داد که این بالا و پایینها تا کجا میتواند به نفع یک کشور باشد و در کجا به زیان ما است.
* آیا این کودتا، قیام ملی بوده یا اینکه رژیم پهلوی تلاش کرد آن را بگونهای دیگر جلوه دهد؟
درباره اینکه کودتای 28 مرداد به فکر رژیم پهلوی قیام ملی بوده یا خیر؛ نظرات مختلفی وجود دارد و اغلب نظرات اینگونه تفاوت دارد که از منظرهای مختلف به آن نگاه شدهاست. من معتقدم در اینکه ماجرای 28 مرداد کودتا بوده شکی نیست و فکر میکنم حکومت پهلوی هیچگاه این موضوع را نفی نکرده است. یک دولت توسط قوای نظامی جابجا شده و دولت جدیدی جای آن را گرفته که در ادبیات سیاسی به آن کودتا گفته میشود. اما واقعیت این است که این کودتا با همراهی بخشیهایی از ملت اتفاق افتاده؛ من به جای واژه قیام ملی ترجیح میدهم بگویم سکوت 28 مرداد؛ در این روز سکوت ملی، روحانیت، روشنفکران، بازاریان و مردمی که قبلا سکوت نکرده بودند و دولت برکنار شده دوباره سرکار آمد. اگر این گروهها به هر دلیل که سکوت کردند، ساکت نمیماندند کودتایی شکل نمیگرفت.
* نقش آیتالله کاشانی در دوره چه بود؟
اگر منظورتان در قضیه 28 مرداد است، باید به اسناد منتشر شده اخیر آمریکا درباره کودتای 28 مرداد اشاره کنم، اگرچه تحلیلهای موجود در این اسناد بیانگر موافقت آیتالله کاشانی با برکناری دکتر مصدق است، اما لازم است در این زمینه به نکاتی توجه داشته باشیم. اول این که اسناد یاد شده مربوط به تحلیلهای یک کارشناس است و در سطوح تصمیمگیری یا تصمیمسازی وزارت امور خارجه آمریکا بار زیادی یا اعتبار زیادی ندارد. نکته دوم این است که حتی بر فرض صحت این تحلیلها هنوز دلیلی نداریم که مرحوم آیتالله کاشانی از کودتای 28 مرداد اطلاعی داشتند و یا اینکه از آن بالاتر مشارکت خاصی در این زمینه داشتند. من براین باورم که مهمترین نقش آیتآلله کاشانی در این خصوص همان همراهی با سکوت ملی در کودتای 28 مرداد است.
* نقش واقعی ایالات متحده در این زمینه چیست؟
نقش واقعی ایالات متحده در ماجرای 28 مرداد؛ در واقع نقشی است که هر کشوری برای دستیابی به منافع ملی خود ایفا میکند، چیزی که ما هنوز هم از آن غافل هستیم. ایالت متحده به ویژه در دوره رئیس جمهوری جدیدش – در دوره دولت دکتر مصدق - مشخصا منافع ملی و اتحاد راهبردی خود با بریتانیا را بر قواعد اخلاقی و قول و قرارهایش با دکتر مصدق ترجیح داد. این درحالی بود که دولت قبلی در همان دوره به نوعی وانمود میکرد نقطه نظراتش با بریتانیا درباره ملی شدن صنعت نفت در ایران متفاوت است. اما دیدم در پایان روز عملاً با سرنگونی دولت دکتر مصدق از طریق کودتا با بریتانیا همراهی کرد. اجازه دهید درباره رویکرد ایالات متحده آمریکا بگویم، حسنین هیکل، روزنامهنگار مصری به درستی و زیبایی در کتاب « بریدن دم شیر» اشاره کرد. ایشان در کتاب خود آورده است تا قبل از کودتای 28 مرداد ایالات متحده آمریکا در همه خاورمیانه و ایران ظاهری مقبول و مناسب برای خود ایجاد کرده بود و همه با خوشبینی نسبت به دولت این کشور فکر میکردند. اما بلافاصله پس از کودتا صفت و عنوان آمریکایی تا همین امروز دیگر صفت و عنوان شرافتمندانهای نیست.
* آیا دکتر مصدق تصور برخورد دوگانه آمریکا را داشت؟
خیر؛ مرحوم دکتر مصدق تصور میکرد به عنوان یک حقوقدان، قول و قرارها و مذاکرات دیپلماتیکش با «هندرسون» سفیر وقت آمریکا در ایران یا مقامات دیگر وزارتخارجه این کشور و از آن فراتر سخنرانی ایشان در شورای امنیت سازمان ملل میتواند محل اتکاء باشد. ایشان تصور اخلاقی نسبت به حوزه سیاست بینالملل داشت و گمان میکرد، میتواند بین دو شریک راهبردی به اسم ایالات متحده آمریکا و دولت بریتانیا اختلاف ایجاد کند. این تصور علیرغم همه بینش عمیق و اخلاقی ایشان بیانگر آن است که از درک واقعیتهای سیاسی در آن عصر غافل بود. نکته قابل توجه این است که امروز هم میبینیم بعضا سیاستمداران ما همان تصور را نسبت به آمریکا دارند و تصور میکنند بین شرکای راهبردی مثل آمریکا و اروپا میتوانند اختلاف ایجاد کنند که منجر به حمایت یکی در مقابل بدعهدی دیگری نسبت به ایران بشود.
منبع: جام جم
انتهای پیام/4028
انتهای پیام/