دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
یادداشت/ محسن مهدیان

همه حاشیه‌ها و جنجال خانم مائده

دچار یک اشتباه راهبردی هستیم. اول اینکه برای ما موضوعات فرهنگی در اولویت قرار ندارد و دوم اینکه وقتی هم سراغ مسائل فرهنگی می‌رویم به روش سیاسی و امنیتی ورود می‌کنیم. همین که توئیتر فیلتر می‌شود، اما نسبت به اینستاگرام بی‌اعتنا هستیم یعنی تهدید هجمه‌های سبک زندگی را کم‌خطرتر از هجمه‌های سیاسی می‌دانیم.
کد خبر : 293988

به گزارش گروه رسانه های دیگر آنا، ابتدا تصور می‌کردم ماجرای دستگیری یک خانم در شبکه‌های اجتماعی، موضوع بااهمیتی نیست و نیاز به توضیح و تفسیر ندارد. اما مباحثی طی این یکی دو روز طرح شد که به نظر رسید حرف‌هایی باقی مانده است.


ماجرا را یک بار مرور کنیم؛


یک دختر خانم در شبکه اینستاگرام ویدئوهایی منتشر می‌کند که بعد از مدتی مورد پیگیرد نهادهای امنیتی قرار می‌گیرد و در نهایت دستگیر می‌شود. مدت کوتاهی بعد از دستگیری نیز یک مستند از اعتراف دخترخانم در رسانه ملی منتشر می‌شود که مجموع این دو حادثه موجی از انتقادات ایجاد می‌کند. اما این بار برخلاف موارد مشابه، این ماجرا سه دسته منتقد داشت؛ یکم جریان ضدانقلاب و دوم اقلیت اباحه‌گر و البته دسته سوم که بخش قابل اعتنایی از جامعه متدین بودند. از دو گروه اول عبور می‌کنیم، اما گروه سوم ۲ نکته قابل اعتنا دارند؛ اول اینکه در شرایطی که کشور درگیر موضوعات مهمتر اقتصادی است و مطالبه اول کشور مجازات و اعدام مفسدین اقتصادی است، چرا نظام باید خودش را درگیر مباحث دست چندم کند؛ و اما انتقاد دیگر آنها مربوط به پخش اعترافات این دختر خانم از رسانه ملی است.


در این رابطه ۳ نکته قابل اعتناست.


یکم. باید توجه داشت که شبکه‌های نوین اطلاعاتی جزیی از زندگی اجتماعی افراد است و مشمول مصونیت‌های حریم خصوصی نیست. شبکه‌های‌های اجتماعی نیز مثل کوچه و خیابان این شهرند. مردم حضور دارند و هرآنچه اثر اجتماعی داشته باشد مشمول قوانین اجتماعی کشور است. طبیعی است که فروش مواد مخدر از شبکه‌های اجتماعی تخلف است. ترویج فحشا و ابتذال در اینستاگرام مثل هنجارشکنی‌های اخلاقی در پارک و محله ماست. کدام آدم عاقل و معتقد به قانونی می‌پذیرد که یک نفر وسط شهر و در یکی از میادین محله، برهنه شود و آشکارا برقصد؟


حکم، روشن است. دستگاه انتظامی واجب است که از حریم مومنانه شهر پاسداری کند. باید قانون را اجرا کند و اتفاقا انتقاد اصلی این است که چرا این قدر دیرهنگام ورود کرده است؟


دوم. یک نقد پوسیده و کلیشه‌ای وجود دارد که معتقد است وقتی گناهان بزرگتر وجود دارد نباید سراغ این دست موضوعات کم‌اهمیت رفت. طبیعی است که این ادعا به غایت غیرمنطقی است. این افراد کافی است به یک سوال ساده پاسخ دهند؛ اگر خانه شما را خدای نکرده دزد بزند، حق داریم به عدلیه بگوییم شما به کارهای مهم‌تر مثل مباره با اختلاس بپردازید و دزد خانه را رها کنید؟ پاسخ روشن است.


اما یک نکته باقی است که نباید فراموش شود. از عدالت مهم‌تر احساس عدالت است. عدلیه و نظمیه ما باید به نحوی عمل کند که مردم احساس بی‌عدالتی و تبعیض نداشته باشند. این موضوع همان توصیه اکیدی است که رهبر انقلاب در دیدار اخیر با دستگاه قضایی مطرح و به موضوع تبلیغات هنرمندانه از عملکرد دستگاه قضایی اشاره کردند. در شرایطی که کشور تشنه مبارزه با فساد اقتصادی است نباید به نحوی تبلیغات کرد که مردم احساس کنند عدلیه در شناخت اولویت‌ها دچار سردرگمی است. این حرف متفاوت از رها کردن متخلف در شبکه‌های اجتماعی است اما اکیدا بر مدیریت افکار عمومی در پیگیری پرونده‌های مهم و ضریب دادن به آنها اشاره دارد. آقای دادستان محترم و مسؤولان عزیز قضایی در این روزها که ذهن و دل مردم درگیر موضوعات اقتصادی است، باید در مساله اصلی بیشتر اظهار نظر کنند. اگر جامعه دچار این تلقی شده است که عدلیه بیش از آنکه به اقتصاد و معیشت مردم توجه کند به حجاب و کنسرت و فیلترینگ توجه کرده است، مقصر مسئولینند؛ نه ادراک مردم. تبلیغات باید به نحوی باشد که مصرح فهم اولویت‌ها در دستگاه قضایی باشد.


سوم. اما درباره اعترافی که از رسانه ملی پخش شد، عمده انتقادات به حق است. ۳ دسته انتقاد جدی به این مستند وارد است. اول اینکه زمان پخش این برنامه منطقی نبود. در شرایطی که جامعه مترصد برخورد با مفسدین اقتصادی است انتشار چنین برنامه‌هایی همان آدرس غلط دادن است. گویی قهریه نظام دچار گیجی در فهم اولویت‌های کشور است که البته چنین نیست.


دوم نوع مستند است که به شدت عواطف مخاطب را تحت تاثیر قرار می‌دهد و برخلاف انتظار سازندگان برنامه، باعث می‌شود اصل خطای فرد در حاشیه قرار بگیرد. اعتراف گرفتن یک مرد در اتاق تاریک، از یک دختر کم سن و سال که اتفاقن در حال گریه است، آن هم سوالاتی از این دست که تیمی کار می‌کردید یا فردی، سخت برای مخاطب آزاردهنده است. واقعا چه ضرورتی داشت؟ چه آورده‌ای داشت جز اینکه مقصر را مظلوم جلوه دهد؟


اشکال سوم فهم ما از نوع مواجهه با موضوعات فرهنگی است. با مسائل فرهنگی نمی‌شود به روش و قاعده موضوعات سیاسی و امنیتی رفتار کرد. اساسا موضوعات فرهنگی جنسش اعتراف نیست. اعتراف به چه؟ موضوعاتی که امنیتی نیست، جنسش دست‌های پشت پرده و یا پروژه‌های پیچیده امنیتی نیست؛ عمدتا جهل است و نادانی. جهل را اعتراف نمی‌کنند، بلکه آگاهی می‌دهند.


بند سوم بسیار مهم‌تر است. ما دچار یک اشتباه راهبردی در مواجهه با موضوعات فرهنگی هستیم. اول اینکه برای ما موضوعات فرهنگی در اولویت قرار ندارد و دوم اینکه وقتی هم سراغ مسائل فرهنگی می‌رویم به روش سیاسی و امنیتی ورود می‌کنیم. همین که مسئولین ما توئیتر را فیلتر می‌کنند، اما نسبت به اینستاگرام بی‌اعتنا هستند یعنی تهدید هجمه‌های سبک زندگی را کم خطرتر از هجمه‌های سیاسی می‌دانند. غرض فیلتر کردن یا نکردن این و آن نیست؛ غرض نوع نگاه غلط ماست. این همان نگاه غلطی است که در دهه ۷۰ خطر ماهنامه «ایران فردا» را فراتر از «آدینه» و «دنیای سخن» می‌دانست. یکی را هر از گاهی برخورد می‌کردند و دیگری کاملا رها بود؛ چون تهدید سیاسی محسوب نمی‌شد.


باید توجه داشت که اولا مساله اینستاگرام و تهدیدات امروزش، سبک زندگی جامعه ما را هدف گرفته است و نیازمند نظارت جدی‌تر است و دوم اینکه سبک برخورد با آنها نیز به روش موضوعات سیاسی و امنیتی نیست و باید به روش خودش رفتار کرد؛ هرچند برخورد فرهنگی به معنی تسامح و تساهل با قانون شکن نیست.


منبع: فارس


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب