۱۱ نکته درباره غول ضعیف شده کنکور
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، کنکور که قرار است طی فردا و پسفردا سرنوشت بیش از یکمیلیون داوطلب را مشخص کند؛ بیش از پنج دهه است که سایه ترسناک خود را بر تمام کسانی که پایشان به دانشگاه رسیده، انداخته و تقریبا هر خانواده ایرانی یکبار طعم رویارویی با این غول را چشیدهاند و میدانند شکست دادن آن به همین راحتیها هم نیست، البته هر اندازه که از زمان اولین برگزاری کنکور دور میشویم، این غول نیز بزرگتر میشود و نفسهایش بیشتر به شمارش میافتد و شاید دیگر مبارزه با آن به سختی دهه 50، 60 و 70 نباشد؛ اما هنوز هم میتواند برای داوطلبانی که خواهان تحصیل در دانشگاههای درجه یک کشور هستند، مشکلآفرین باشد.
1- غول آموزش عالی اولینبار چه سالی به ایران آمد؟
اگر بخواهیم نگاهی به اولین کنکور کشور داشته باشیم؛ باید به 49 سال پیش یعنی 1348 برگردیم؛ سالی که پای این غول آموزش عالی برای اولینبار به ایران باز شد و 47هزار و 703 نفر را برای ورود به دانشگاهها به میدان مبارزه طلبید، میدانی که مبارزان آن بعد از گذشت پنج دهه و در سال 1397 به یکمیلیون و 11هزار و 360 نفر رسیده است، اما در مقابل تعداد دانشجویان کشور 9 سال بعد از برگزاری اولین کنکور تنها 175هزار و 675 نفر بود، درحالی که این آمار در سال 96 به چهارمیلیون و 83 هزار و 12 نفر رسیده است، رشدی که نشان از تحول آموزش عالی در کشورمان دارد.
با این حال ظرفیت پذیرش دانشجو در سال 55 تنها 150هزار نفر بود که میتوانستند در 248 دانشگاه و مرکز علمی به تحصیل بپردازند، عددی که در سال 96، به یک میلیون و ۲۵۰ هزار نفر رسید و در مقابل تعداد دانشگاهها نیز به دوهزارو 810 مرکز افزایش یافته است. البته ذکر این مساله حیاتی است که ظرفیت پذیرشهای عنوان شده مختص دانشگاههای دولتی است. در مقابل تعداد دانشجویان نیز در سال 56 تنها 130 هزار نفر بود که این میزان در سال گذشته به 4 میلیون و 83 هزار و 12 نفر رسیده است.
2- پله پله تا استندآپ کمدی
در کنار همه آمارهایی که درباره کنکور و رشد جمعیت دانشجویی و ظرفیت پذیرش در سایتهای مختلف منتشر شده و میشود؛ مفهوم کنکور نیز در دهههای مختلف دستخوش تغییراتی شده و دستمایه طنزنویسان قرار گرفته است، تغییراتی که نشان از وضعیت دانشگاهها و همچنین دلیل حضور دانشجویان در این مراکز علمی دارد؛ به گونهای که در دهه 50 دانشگاه را میدان مبارزه، دهه 60 سنگر، دهه 70 تربیت تکنسین، دهه 80 همسریابی و دهه 90 نیز استندآپ کمدی و جشنواره غذا میدانند و اگر بخواهیم نگاهی واقعبینانه به وضعیت دانشگاهها داشته باشیم نیز باید بگوییم چنین نامگذاریهایی چندان دور از واقعیت هم نیستند.
3- وقتی عدهای از کنکور، پول پارو میکنند
نکته قابلتامل درباره کنکور این است که اگر این غول بیشاخ و دم برای همه داوطلبان استرسزا بود و فشار روحی و روانی زیادی را به علاقهمندان تحصیل در دانشگاهها وارد کرد و بعضا مسیر زندگی بسیاری از مردم را در طول پنج دهه دستخوش تغییرات غیرقابل پیشبینی کرده بود، اما برای عدهای نیز سودهای کلانی را به همراه آورد؛ سودهایی که پس از گذشت سالها از برگزاری عدهای را بر آن داشت تا با برگزاری کلاسهای مختلف تحت عنوان کلاسهای آموزشی و همچنین برگزاری کلاسهای تستزنی برای خود منبع درآمدی داشته باشند؛ منبع درآمدی که تماما از جیب خانوادههای داوطلبان ورود به دانشگاه تامین میشود و از قضا گردش مالی بسیار بالایی را برای آنها به همراه آورده است. سودهایی که بیشتر به جیب 10 موسسه بزرگ آموزشی در حوزه کنکور میرود که اگر نگاهی به قدیمیترین آنها داشته باشیم، باید بگوییم که این موسسات از دهه 70 پا گرفتند و هر روز نیز قویتر و فربهتر شدند، موسساتی که این روزها اینقدر قدرت گرفتهاند که نمیتوان به راحتی جلوی فعالیت آنها را گرفت و حتی بسیاری از فعالان حوزه آموزشی کشور معتقدند این موسسات هستند که مانع حذف کنکور شدهاند. درآمدهای هنگفت موسسات کنکوری به حدی است که سال گذشته فرهاد رهبر، رئیس دانشگاه آزاد اسلامی درباره این گردش مالی عنوان کرده بود: «کلاسهای کنکور و برگزاری آزمون و مسائل اینچنینی دارای هشتهزار میلیارد تومان گردش مالی است که افرادی اجازه نمیدهند کنکور حذف شود.» همین یک جمله خود نشانگر گردش مالی عجیب و غریب این موسسات است؛ موسساتی که عمری نزدیک به سه دهه دارند و در کنار آن نیز آنطور که آمار و ارقام نشان میدهند، از میان 40 درصد داوطلبان شرکت در کنکور، 72 درصد آنها کمتر از 10 میلیون ریال، 11درصد 20میلیون ریال، 12 درصد بیش از 20 میلیون ریال و یک درصد نیز 100میلیون ریال را برای کسب آمادگی لازم برای شرکت در کنکور هزینه میکنند.
4- کنکور؛ پایان راه!
در مقابل سودی که کنکور به جیب عدهای میریزد؛ اما برای داوطلبان نهتنها خبری از این سودها نیست بلکه بعضا برای آنها تبعات روحی و روانی نیز به همراه دارد؛ به طوری که براساس برخی آمار منتشرشده 43 درصد از شرکتکنندگان در کنکور به مقدار زیاد یا بسیار زیاد دچار نگرانی هستند و 52درصد خانوادهها نیز نسبت به قبول شدن یا نشدن فرزندانشان در کنکور حساسیت بسیار زیادی دارند، درمقابل این آمار، 30 درصد شرکتکنندگان در کنکور در صورت قبول نشدن در این آزمون دچار ناراحتی و فشار روحی شده و 44 درصد خانوادهها در صورت عدمقبولی فرزندانشان با چنین مشکلی روبهرو میشوند.
البته این همه راه نیست؛ چراکه عدم قبولی در کنکور برای عدهای از داوطلبان اینقدر جدی و حیاتی میشود که گاه شاهد انتشار اخبار خودکشی از داوطلبان کنکور در آستانه برگزاری آن یا بعد از اعلام نتایج هستیم؛ داوطلبانی که تمام آینده خود را در گرو پیروزی در این آزمون سرنوشتساز میدانند و تصور میکنند که اگر نتوانند از سد کنکور بگذرند، دیگر زندگیشان را باختهاند؛ هرچند که اطلاعات دقیقی از خودکشی داوطلبان کنکور منتشر نشده است، اما برخی آمار بدبینانه اینگونه نشان میدهد که 2.4 درصد از شرکتکنندگان در کنکور اعلام کردهاند در صورت عدم قبولی دست به خودکشی میزنند که در این صورت از جمعیت داوطلبان کنکور امسال بیش از 24هزار نفر در معرض خودکشی قرار دارند. در کنار آن نیز اگر جستوجویی در فضای مجازی داشته باشیم، به اخبار خودکشی داوطلبان بر میخوریم، اخباری که خوشبختانه جدیدترین آن مربوط به سه سال پیش است که براساس آن دختر جوان بوکانی بعد از عدمقبولی در کنکور به زندگیاش پایان داده بود.
5- ذبح یادگیری مفهومی به بهانه موفقیت در کنکور
اسم کنکور که به میان میآید، همه داوطلبان استرس میگیرند؛ استرسی که دیگر با این غول عجین شده و شاید دلیل اصلی آن هم این باشد که نهتنها داوطلبان، بلکه خانوادههایشان نیز چنین تصویری دارند که تنها راه خوشبختی و ساخت آینده از مسیر کنکور میگذرد و اگر داوطلبی نتواند از سد کنکور عبور کند؛ دیگر هیچ آیندهای ندارد و نمیتواند شغلی مناسب برای خود پیدا کند؛ هر چند که امروزه دیگر با مدارک دانشگاهی نیز خبری از آینده شغلی مناسب نیست، اما همچنان این تصور در جامعه وجود ندارد؛ در مقابل این نگاه اشتباه، عدمآمادگی داوطلبان در مدارس کشور برای رویارویی با کنکور نیز بر استرس داوطلبان اضافه میکند. درحقیقت اکثر داوطلبانی که هر ساله قرار است به دانشگاهها وارد شوند تا چند ماه پیش در مدارس حضور داشتند، مدارسی که به دلیل شیوههای نادرست آموزشی بیش از پیش به استرس داوطلبان اضافه میکند و تبعات بد تربیتی را به همراه دارد. تبعاتی که باعث میشود دانشآموزان صرفا به دانشگاه فکر کنند و به همین دلیل از فراگیری درست مفاهیم آموزشی غافل شده و تمام تمرکزشان را روی تست زدن و تقویت شیوههای تستزنی بگذارند.
6- اصول آموزش کشور بر مبنای تئوری محض است
شاید در ابتدا اینگونه تصور شود که تنها راه موفقیت در کنکور همین شیوههای تستزنی است، اما نباید فراموش کرد که با این کار یادگیری مفهومی را به مسلخ برده و سرش را میبرند و دانشآموزان در صورت ورود به دانشگاه نیز با مشکلات زیادی روبهرو میشوند؛ مشکلاتی که گاه باعث میشود آنها درس را در دانشگاه رها کرده و به فکر چارهای دیگر بیفتند.
سلطانی آقایی، استاد دانشگاه آزاد اسلامی واحد اصفهان در این باره به «فرهیختگان» میگوید: «ساختار آموزش ما در مدارس تنها متکی بر حفظیات است و دانشآموزان نیز تنها سرفصلهای دروس را حفظ میکنند و هیچگاه در قالب یادگیری درسی را به دانشآموزان آموزش نمیدهند که همیشه در ذهن دانشآموزان بماند؛ در حالی که در گذشته برخی فرمولهای ریاضی با شیوههایی به ما میگفتند که هنوز آنها را در خاطر دارم، در حقیقت اگر مباحث درسی را بر اساس شکلهای آموزشی به دانشآموزان منتقل کنند، همیشه در ذهن آنها باقی خواهد ماند.»
او ادامه میدهد: «متاسفانه همان روندی که در مدارس ما وجود دارد، در دانشگاههای کشور نیز وجود دارد و آموزشها باز بیشتر به صورت تئوری ارائه میشوند و بزرگترین اشتباه این است که اصول تدریس ما به صورت تئوری محض است و کار عملی نه در مدرسه و نه در دانشگاههایمان خیلی جدی گرفته نمیشود و همین مساله باعث میشود که دانشجویان در دانشگاهها نیز حفظیات را ملاک قرار دهند.»
7- آمارها از سد کردن راه دانشآموزان میگوید
در کنار صحبتهای این استاد دانشگاه، آمارها نشان میدهند که 46 درصد دانشآموزان بهطور متوسط چهار ساعت در روز به کلاس کنکور میروند که با احتساب حداقل 6 ساعت در روز در مدرسه، دانشآموزان روزانه 10 ساعت از وقت خود را در کلاسها میگذرانند و 50 درصد دانشآموزان نیز کلاسهای آموزشی غیر از مدرسه استفاده میکنند که این مساله تاثیر مستقیم بر عملکرد آنها در کلاسهای درس و نهایتا در روش تدریس معلم میگذارد، همچنین 60 درصد از دانشآموزان حدود چهار ساعت در روز و 20 درصد آنها بیش از 6 ساعت در روز برای کنکور درس میخوانند، این مقدار ربطی به رفتن یا نرفتن آنها به کلاس کنکور ندارد، 50 درصد از دانشآموزان نیز روزانه کمتر از سه ساعت دروس مدرسه خود را میخوانند، در حالی که 36 درصد مطالب درسی مربوط به کنکور از کلاسهای کنکور و مطالعه شخصی آموخته میشود. به عبارت دیگر برای حجم قابل ملاحظهای از دانشآموزان، مدرسه، معلم و کتاب درسی فایده چندانی ندارد و 50 درصد از دانشآموزان نیز مطالب کتابهای درسی را برای موفقیت درسی کافی نمیدانند.
از سوی دیگر بر اساس پژوهشی که از میان دانشآموزان پیشدانشگاهی، کارشناسان برنامهریزی، دبیران و دانشجویان صورت گرفته 80 درصد جوابها به این سوال که «کنکور مانع تحقیق در مسائل مورد علاقه دانشآموزان» است پاسخ زیاد و بسیار زیاد دادهاند و 70 درصد نیز به این سال که «کنکور مانع خلاقیت و ابتکار دانشآموزان است» پاسخ زیاد و بسیار زیاد دادهاند. همچنین 67 درصد شرکتکنندگان به این سوال که «کنکور مانع مطالعه، تفکر و تعمق درباره مطالب غیردرسی دانشآموزان است» جواب زیاد و بسیار زیاد را دادهاند که نشاندهنده آفت کنکور برای تحصیل دانشآموزان است.
8- سال 86 شروع فراز و فرودهای کنکور
اگر همه مشکلاتی که کنکور برای داوطلبان ایجاد میکند را کنار بگذاریم، باید بگوییم خود کنکور نیز طی چند سال اخیر دستخوش تغییراتی شده است؛ تغییراتی که گاه امیدها را برای حذف آن زنده میکرد و گاه اینگونه القا میکند که این غول حذفشدنی نیست و باید با آن کنار آمد.
شاید اولین زمزمهها برای رویارویی جدی مسئولان آموزش عالی با این غول به آبان ماه 1386 بازگردد، زمانی که طرح «نظام پذیرش دانشجو» از سوی مجلس در راستای حذف کنکور به تصویب رسید و مجلس به وزارتخانههای علوم، بهداشت و آموزش و پرورش تکلیف کرد که تا پایان سال اول برنامه پنجساله توسعه پنجم کشور (حدود سال 91) کنکور را حذف کنند، تکلیفی که به دلیل منطبق نبودن بر واقعیات هیچگاه نوشته نشد و درنهایت نیز این قانون در سال 92 رسما لغو و بار دیگر مجلس در سال 92 وارد عمل شد و دست به اصلاح قانون حذف کنکور زد، اصلاحیهای که براساس آن قرار شد طی پنج سال، 85 درصد کل ظرفیت پذیرش آموزش عالی براساس سوابق تحصیلی باشد و امسال پنجمین سال اجرای این قانون خواهد بود. البته مجلس دو سال پیش دوباره به این موضوع ورود پیدا کرد و شرط قطعی سوابق تحصیلی را به «تاثیر مثبت» تغییر داد که براساس آن سوابق تحصیلی داوطلبان باید شامل نمرات 10 درس از سه سال آخر دوره متوسطه و پنج درس از مقطع پیشدانشگاهی باشد و تنها اگر اعمال سوابق تحصیلی باعث افزایش نمره داوطلب شود، سوابق تحصیلی اعمال خواهد شد و اگر باعث کاهش نمره داوطلب شود، سوابق تحصیلی وی اعمال نخواهد شد.
9- پیشینه تغییرات در کنکور
البته شاید عدهای اینگونه تصور کنند که کنکور از ابتدای ورودش به ایران تا دهه 80 بدون تغییر به راه خود ادامه داده است، موضوعی که تصور اشتباهی محسوب میشود؛ چراکه وقتی شورای مرکزی دانشگاهها در سال 1342 اولین کنکور را به شیوه سراسری و با سوالات تستی برگزار کرد و بعد از آن این نوع آزمون نامطلوب تشخیص داده شده و دانشگاهها به سوالات تشریحی روی آوردند، هرگز تصور نمیشد که تنها 6 سال بعد و با تشکیل وزارت علوم و آموزش عالی دوباره کنکور به شکل تستی برگزار شود. با این حال بعد از انقلاب اسلامی، نخستین آزمون سراسری در سال ۱۳۵۸ به دو روش متمرکز و نیمهمتمرکز و بدونشرط سنی برگزار شد، اما این روش نیز چندان دوام نیاورد و در سال ۱۳۶۱ آزمون سراسری فقط برای رشتههای پزشکی، فنی – مهندسی، کشاورزی و معارف اسلامی برگزار و تنها یکسال بعد از آن کنکور به شکل امروزی و برای همه رشتهها برگزار شد؛ روشی که تا به امروز نیز ادامه دارد.
10- معایب روشهای جایگزینی کنکور چیست؟
با این حال بعد از مطرح شدن زمزمههای حذف کنکور، شیوههایی نیز برای جایگزینی آن مطرح شده است؛ شیوههایی که یا از حذف کامل آن سخن به میان میآورد یا از رجوع به سابقه تحصیلی داوطلبان؛ در حالی که قطعا نمیتوان این غول را به یکباره از سر راه برداشت و صرفا به سوابق تحصیلی داوطلبان متکی شد؛ چراکه همانطور که پیشتر «فرهیختگان» در گزارشهای متعدد حذف کنکور و شیوههای جایگزینی آن را آسیبشناسی کرده بود، باید عنوان شود که اتکای صرف به سوابق تحصیلی هیچگاه نمیتواند راهحل قابل اعتمادی باشد و بهرغم اینکه ریزنمرات دانشآموزان ملاک ارزیابی قرار خواهد گرفت، اما این نمرات به واسطه نیروی انسانی کسب خواهد شد و قطعا احتمال خطا در آن وجود دارد؛ از سوی دیگر امروزه زیرساختهای لازم برای برگزاری امتحانات دانشآموزان در مقطع دبیرستان و پیشدانشگاهی وجود ندارد، موضوعی که در صورت عدمتحقق آن نمیتوان از کسب نمرات عادلانه از سوی دانشآموزان سخن گفت و از طرفی نیز تجربه سالهای 93 و 94 نشان داده نتایج نمرات امتحان نهایی که آزمونی حدنصابی است با نتایج کنکور سراسری که آزمونی رقابتی است، قابلادغام نبوده و باعث ایجاد اعتراضات شدید خواهد شد.
11- بهترین جایگزین برای غول کنکور
شاید بتوان بهترین روش جایگزین را بسنده کردن به پذیرش 85 درصد بدون کنکور و رقابت 15درصد دیگر داوطلبان در رشتهمحلهای خاص دانست و در مقابل نیز طی فرآیندی چندساله به گسترش سالهای برگزاری امتحانات نهایی روی آورد تا از این طریق نمرات آن جایگزین نتایج کنکور سراسرى شود؛ که البته این کار نیز مخاطراتی را دارد که ازجمله آن میتوان به عدم امکانات و تجهیزات آموزش و پرورش برای برگزاری و تصحیح اوراق امتحانی در سه سال پایانی دبیرستان و پیشدانشگاهی، رواج فرهنگ مخرب تقلب میان دانشآموزان و حتی برخی مجریان امر و از میان رفتن قبح تقلب در سنین پایین، گستردهتر شدن بازار سودجویان عرصه کنکور و ورود گستردهشان به پایههای پایینتر به بهانه امتحانات نهایی، غیرممکن بودن جلوگیری از بروز تقلب و تخلف در سه مرحله پیش از آزمون، حین و پس از آزمون و... اشاره کرد.
یکی دیگر از آفتهای این روش که اجرای آن را غیرممکن میکند، این است که برای برخی رشتهها مانند پزشکی که با محدودیت پذیرش دانشجو مواجه هستیم، نمیتوان از روش سابقه تحصیلی استفاده کرد؛ چراکه ممکن است حجم بالایی از دانشآموزان سابقه تحصیلی خوبی را داشته باشند اما به دلیل محدودیت پذیرش دانشجو باز هم شاهد بروز مشکلاتی خواهیم بود. با این حال شاید بتوان بهترین روشهای جایگزینی برای کنکور را تفکیک فرآیند پذیرش از سنجش، قابلجبران بودن آزمون، پذیرش مبتنیبر علاقه افراد و تنوع ملاک در پذیرش داوطلبان دانست که در صورت اجرای آنها نهتنها استرس داوطلبان کاهش مییابد، بلکه امکان سنجش آنها براساس رشته موردعلاقهشان فراهم شده و دانشگاهها میتوانند ملاکهای خاص خود را نیز برای پذیرش داوطلبان لحاظ کنند. به عبارت دیگر، با برگزاری چندباره آزمون در یک سال ملاک انتخاب داوطلب نمرات او میشود نه صرفا کسب رتبه و از طرفی نیز استرس داوطلب کاهش خواهد یافت و اگر شرایطی برای پذیرش یک یا دوباره داوطلبان در سال ایجاد شوند، آنها میتوانند با توجه به نمرات خود رشته مدنظر خود را انتخاب کرده و همین موضوع باعث میشود بررسی صلاحیت افراد تنها محدود به رتبه نباشد و نمرات درسی، معدل، نمرات آزمونهای دبیرستان و فعالیتهای علمی نظیر المپیادها و جشنوارهها نیز لحاظ شود. طبیعتا لحاظ کردن چنین راهکاری دست سیاستگذاران آموزش عالی کشور را نیز باز خواهد گذاشت تا بتوانند هم سوابق تحصیلی را لحاظ کرده و هم سنجش داوطلبان را مدنظر قرار دهند؛ موضوعی که تا امروز به دلیل اجرای کنکور مغفول مانده بود. یکی دیگر از ویژگیهای این مهم اختیار دادن به دانشگاههاست؛ اختیاراتی که باعث میشود هر کدام از آنها ملاکهای خاصی را برای خود تعریف کنند، ملاکهایی که در همان چارچوب سوابق تحصیلی میگنجد و درنهایت داوطلبی که به دانشگاه راه مییابد، براساس تواناییهایش در رشته موردعلاقهاش سنجیده شده است.
منبع: فرهیختگان
انتهای پیام/