دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

بچه نمی‌آوریم، چون راحت‌طلبیم

آمار را که مطالعه می‌کنید می‌بینید میزان فرزندآوری و زاد و ولد در خانواده‌های متمول کمتر از خانواده‌های فقیر است. همین آمار نشان می‌دهد که سطح اقتصادی یک عامل مهم در فرزندآوری نیست.
کد خبر : 289197

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا، «یک انگیزه مهم فرزندآوری برای پدر‌ها در گذشته این بود که آن‌ها احساس می‌کردند حرفشان به قول معروف برو دارد و در تربیت فرزند مؤثر است. اما امروز رسانه‌ها پدر و مادر‌ها را تحقیر کرده‌اند. رسانه‌ها فرزند را از دست پدر و مادر گرفته‌اند. ما آمدیم به نام دموکراسی به فرزند استقلال بیشتری دادیم، اما حواسمان نبود که داریم پدر را تحقیر می‌کنیم. چرا خداوند این همه بر اطاعت از پدر و مادر تأکید می‌کند، به خاطر اینکه پدر و مادر انگیزه بچه‌آوری داشته باشند. اگر شما پدر و مادر را کنار زدید، خانواده را در بحث تربیت کنار زدید، این دختر و پسری که با هم ازدواج کرده‌اند و می‌توانند پدر و مادر باشند با خودشان می‌گویند این چه کاری است کسی یا کسانی را به دنیا بیاورند که قرار است به زودی بلای جانشان شوند و در برابرشان بایستند.» این عبارت‌ها را حجت‌الاسلام و‌المسلمین محمدرضا زیبایی‌نژاد می‌گوید. او تحلیل‌های واقع‌بینانه‌ای از تغییرات هویتی و بطنی در خانواده ایرانی به ویژه در تغییر نگاه به موضوع فرزندآوری دارد و بر این باور است که خانواده ایرانی چالش‌های عمیق‌تری از فرزندآوری دارد. چالش‌های عمیق‌تر یعنی اینکه خانواده ایرانی دستور کار و برنامه مشخصی ندارد و دچار نوعی وادادگی و رهاشدگی است.


حجت‌الاسلام والمسلمین محمد‌رضا زیبایی‌نژاد، رئیس مرکز تحقیقات زن و خانواده است. مطالعات و پژوهش‌های این محقق برجسته کشور را می‌توان معطوف به حوزه زنان، خانواده و جنسیت از دیدگاه اسلام دانست. از تألیفات این پژوهشگر می‌توان به «درآمدی بر تاریخ کلام مسیحیت»، «درآمدی بر نظام شخصیت زن در اسلام»، «فمینیسم و دانش‌های فمینیستی»، «هویت و نقش‌های جنسیتی»، «خانواده، جنسیت و نظام تربیتی رسمی» و «تحلیلی بر مهم‌ترین مسائل زن و خانواده در ایران» اشاره کرد. ماحصل پاسخ‌های این کارشناس به پرسش‌های ما در باره فرزندآوری را می‌خوانید.
ارزش‌های جامعه جابه‌جا شده است


در جامعه‌ای که مصرف، هویت‌نمایی و هویت‌سازی می‌کند و مصرف، سرمایه اجتماعی می‌شود و خانواده با الگوی مصرف خود پز می‌دهد و تشخّص برای خود می‌خرد، فرزندآوری به دلیل اینکه تا حدود 30 سالگی فرزند شما نان‌خور است و شما تا 30 سالگی باید برای شکم، تحصیل، فراغت، کار و ازدواج او هزینه کنید، به تعویق می‌افتد آن وقت شما نمی‌توانید دو دو تا چهار تای جامعه دینی را بپذیرید که «مَّثَلُ الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ الله کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنبُلَةٍ مِّئَةُ حَبَّةٍ وَالله یُضَاعِفُ لِمَن یَشَاءُ واللهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ؛ مثل آنان که مال خود را در راه خدا انفاق می‌کنند، مثل دانه‌ای است که هفت خوشه برآورد و در هر خوشه‌ای صد دانه باشد. خدا پاداش هر که را بخواهد، چند برابر می‌کند خدا گشایش‌دهنده و داناست.» قرآن به ما می‌گوید از یک حبه می‌توان به 700 حبه رسید، اما این حرف متعلق به فرهنگ دینی است، نه آن فرهنگ مدرن. نمی‌شود که شما شئون فرهنگی و اقتصادی جامعه را با ادبیات مدرن اداره کنید و آن وقت به بحث فرزندآوری که می‌رسید در برابر آن سیلی که راه انداخته‌اید مقاومت کنید. مشکل ما اینجاست که ارزش‌های جامعه ما جابه‌جا شده است. ما امروز مدرن فکر می‌کنیم و در تفکر مدرن فرزند یک مزاحم است. من دارم مدرن فکر می‌کنم، بنابراین اصل را بر لذت خودم قرار می‌دهم و طبیعی است که بچه را نخواهم. من امروز وقتی نوشابه‌ام را می‌خورم روی قوطی‌اش نوشته‌اند: «در لحظه زندگی کن.» وقتی هر روز به ما دارند این نسخه را تجویز می‌کنند که «خوش باش و در لحظه زندگی کن» این یعنی آینده‌نگری حرف پرت و پلایی است، فقط کیف این لحظه‌ات را ببر. این لحظه هم که تو و همسرت بدون دردسر با هم زندگی می‌کنید، همین دم را غنیمت بدانید. این یک منطق مدرن است که وقتی خانواده‌ای تشکیل می‌شود، چهار پنج سال اول کیفشان کوک است و حواسشان هست که اندامشان به هم نخورد. بعد هم که آن احساس‌ها کم شد می‌آیند به سمت اولین فرزند، گاهی اولین و آخرین. حالا اگر بخواهند سمت دومی هم بروند به خاطر این است که جنسشان جور شود. کم اتفاق می‌افتد که این خانواده بیش از دو فرزند داشته باشد. حالا در همین آماری هم که ارائه می‌شود 40 – 30 درصد خانواده‌ها علاقه‌مند به تک‌فرزندی هستند. 30 درصد از خانواده‌ها سه بچه می‌خواهند، اما کسانی که بیشتر از سه بچه بخواهند خیلی خیلی کم هستند.
فریب بهانه‌های اقتصادی را نخوریم


بنده هم در جریان استدلال‌ها و بهانه‌های اقتصادی هستم، اما گول این بهانه‌های اقتصادی را نخوریم. من نمی‌خواهم بگویم که متغیر‌های اقتصادی در فرزندآوری اصلاً دخیل نیستند، اما درصد کمتری از تحولات فرزندآوری به این مقوله اختصاص دارد. شما آمار را مطالعه می‌کنید می‌بینید میزان فرزندآوری و زاد و ولد در خانواده‌های متمول کمتر از خانواده‌های فقیر است. همین آمار نشان می‌دهد که سطح اقتصادی یک عامل مهم در فرزندآوری نیست. البته ممکن است مردم به شما بگویند دغدغه‌شان دغدغه نان و آب است، اما در واقع آن‌ها به زبان اشاره به شما می‌گویند که جامعه مصرفی شده است. در بعضی کشور‌ها رویشان می‌شود که این حرف را آشکار بزنند که اصل اول برای ما لذت همین حالاست. رویشان می‌شود که بگویند مهم‌ترین اولویت ما رفاه است، اما در کشور ما اینطور نیست. شما می‌بینید که رویشان نمی‌شود بگویند مهم‌ترین اولویت ما رفاه و لذت از لحظه است، بنابراین به اینجا و آنجا می‌زنند و تعارف و رودربایستی می‌کنند که مثلاً اگر درآمدمان فلان قدر بود یا خانه‌مان بزرگ بود، بچه‌دار می‌شدیم. اگر من مطمئن باشم که کسی به این خاطر بچه‌دار نمی‌شود، چون گیر و گرفتاری او در بچه‌دار نشدن آموزه‌های دینی است، آن وقت روایت امام صادق (ع) را برایش می‌خوانم که شخصی آمد پیش امام صادق (ع) و از وضع مالی‌اش نالید که اوضاع معیشت ما خوب نیست و با این شرایط نمی‌توانیم بچه‌دار شویم. امام صادق (ع) هم در جواب فرمودند که به خداوند اعتماد داشته باشید، چون روزی او را خداوند خواهد رساند و سنگینی‌اش را زمین متحمل خواهد شد.


فرزندآوری وظیفه دینی ماست


بعضی‌ها از اینکه فرزندشان ممکن است به انحراف کشیده و در محیط‌های آلوده بزرگ شود از فرزندآوری می‌ترسند، در حالی که پاسخ بزرگان به ما این است که تو باید وظیفه‌ات را انجام بدهی. در فرزندآوری هم دو اولویت به ما داده شده است. اولویت اول بحث کثرت جمعیت لا اله الا الله است و دومی تربیت درست فرزند. این دو مطالبه از جانب خداوند و اولیا مطرح شده است. اولویت اول هم کثرت است، یعنی فرزندآوری. پس اگر کسی می‌خواهد این بهانه را بیاورد که من نمی‌دانم این فرزند من شقی می‌شود یا سعید، پس بچه نمی‌آورم پاسخش این است که خدا از شما می‌خواهد که وظیفه‌ات را انجام بدهی. به پدر یا مادری هم که در این باره شبهه دارد می‌شود گفت: کسی که بچه می‌آورد، ثواب بچه‌آوری را می‌برد. اگر هم شما زحمت کشیدی و او راه را بد رفت و به راه بدی رفت، خدا که زحمات ما را بی‌پاسخ نمی‌گذارد. اگر خوب تربیت کردی و بچه هم خوب تربیت شد ارزش مضاعف دارد، اما اگر هم نشد شما کار خودت را انجام دادی و به اندازه وسع خودت زحمت کشیدی. البته اگر رزق ما نمی‌رسد مشکل خود ماست وگرنه خداوند کار خودش را می‌کند. خداوند فعال عمل می‌کند.


پدر ایرانی را تحقیر کردیم


مشکل ما عدم پیوند عاطفی با موضوع فرزندآوری است. ضعف نگرش با آموزش حل می‌شود، اما وقتی پیوند عاطفی ما با موضوعی قطع شد یعنی به آن موضوع اعتقادی نداریم، پس چطور می‌شود درباره آن موضوع آموزش دید. وقتی من با اصل بچه مشکل دارم شما هر چقدر هم شیوه‌های صحیح تربیت بچه را آموزش دهی، من پای آن برنامه نخواهم نشست. من مثالی در این رابطه می‌زنم. شما یک شب می‌روید قبرستان و کنار مُرده‌ها می‌خوابید، اما تا صبح دچار وحشت هستید. ذهن شما به شما می‌گوید مُرده‌ها کوچک‌ترین خطری برای شما ندارند، اما قلب شما آرام نمی‌شود و نمی‌پذیرد. در جامعه ما هم این اضطرار وجود دارد. مسئله ما در جامعه اینجاست که قلب‌ها نسبت به موضوع فرزندآوری آرامش ندارد. این به خاطر ساختار‌های جدید ارزشی است که ایجاد شده است. ما در 50 سال گذشته جامعه را به سمت حرص و ولع مصرف هل داده‌ایم. ساختار‌های اقتصادی ما این وضعیت را تشدید کرده است. نکته مهم دیگر این است که یک انگیزه مهم فرزندآوری برای پدر‌ها در گذشته این بود که آن‌ها احساس می‌کردند حرفشان به قول معروف برو دارد و در تربیت فرزند مؤثر است، اما امروز رسانه‌ها پدر و مادر‌ها را تحقیر کرده‌اند. رسانه‌ها فرزند را از دست پدر و مادر گرفته‌اند. ما آمدیم به نام دموکراسی به فرزند استقلال بیشتری دادیم، اما حواسمان نبود که داریم پدر را تحقیر می‌کنیم. چرا خداوند این همه بر اطاعت از پدر و مادر تأکید می‌کند؟ به خاطر اینکه پدر و مادر انگیزه بچه‌آوری داشته باشند. اگر شما پدر و مادر را کنار زدید، خانواده را در بحث تربیت کنار زدید، این دختر و پسری که با هم ازدواج کرده‌اند و می‌توانند پدر و مادر باشند با خودشان می‌گویند این چه کاری است کسی یا کسانی را به دنیا بیاورند که قرار است به زودی بلای جانشان شوند و در برابرشان بایستند. این پدر و مادر می‌داند که در این ساختار‌هایی که تعریف شده آن‌ها نقش چندانی در تربیت بچه ندارند، پس اقدام جدی‌ای در این باره نمی‌کنند.


آموزش و پرورش مقابل خانواده محور نیست


نکته مهم دیگر مشارکت دادن خانواده‌هاست. جامعه‌ای که درگیر مسائل اجتماعی و فرهنگی‌اش باشد و احساس کند که به بازی گرفته شده است، پویا و خلاق می‌شود. خانواده‌ای که حس کند نظر او در تربیت فرزندش به بازی گرفته می‌شود احتمالاً دوست خواهد داشت فرزند و فرزندان دیگری هم داشته باشد، اما وقتی من ببینم که برادر یا خواهر من درگیر تربیت فرزندش شده است و با مدرسه فرزندش به مشکل خورده و نظر او در تربیت فرزند به بازی گرفته نمی‌شود من هم خواهم ترسید که بچه بیاورم. نکته اینجاست که نظام تربیتی، تربیت رسمی و آموزش و پرورش ما خصلت‌های ضد‌خانواده دارند. نظام تربیتی ما عملاً جنسیت و خانواده را به رسمیت نمی‌شناسد. در صورتی که فرهنگ دینی به ما می‌گوید مسئول اصلی تربیت، خانواده است. شما خانواده را از موضع راهبردی تربیت خارج کردید و او را دستیار تربیت قرار دادید، در صورتی که فرهنگ دینی می‌گوید مسئول تربیت، پدر است. کسی غیر از پدر نمی‌تواند به فرزند تحکم کند، حتی مادر هم حق تحکم به فرزند را ندارد. معلم هم حق تحکم ندارد مگر به اذن پدر. پدر چنین جایگاهی در فرهنگ دینی دارد. خب شما وقتی به آموزش و پرورش نگاه می‌کنید، می‌بینید آموزه‌های این نظام مدرسه‌ای مناسب با بازار طراحی شده است. البته آموزش و پرورش ما در این عرصه هم متأسفانه ناکارآمد است. شما در این نظام مدرسه‌ای قرار است زبان یاد بگیرید که البته نمی‌گیرید. قرار است زیست‌شناسی یاد بگیرید، فیزیک یاد بگیرید، اما بنا نیست که این سیستم شما را به یک انسان فرهیخته تبدیل کند. یعنی شما در این نظام آموزش و پرورش ما به یک آدم متعادل اجتماعی بدل نمی‌شوید. دختر برای زن شدن تربیت نمی‌شود. چیزی به اسم تمایزات جنسیتی را نمی‌بینید. وقتی زن، زنانگی خود را به رسمیت نشناسد و آرزو‌های مردانه در سر بپروراند، ژست‌های مردانه پیدا می‌کند. خانه‌داری در ذهن او تحقیر می‌شود. نمی‌تواند بپذیرد که مثلاً ازدواج کند و برود در لاک کار‌های خانه‌داری. فکر می‌کند استقلال شخصیتی‌اش را از دست داده است. فکر می‌کند تحقیر شده است. چرا؟ چون ما پیش‌تر خانه‌داری را در ذهن او تحقیر کرده‌ایم، ما تمایزات جنسیتی را با او مطرح نکرده‌ایم. به خاطر همین می‌بینید که مادری در کشور ما به صورت بی‌قواره سیبل می‌شود. نگاه کنید که در فرهنگ دینی مهم‌ترین شأن زن، همسری است، اما ما فقط مادری را بولد کرده‌ایم و پدر هم این وسط تحقیر می‌شود. شما نگاه کنید سریال‌های ما چه تصاویری از پدر ارائه می‌کنند؟ این تصویر‌ها که از تلویزیون ما پخش می‌شود مرد‌ها را در خانواده‌ها تحقیر می‌کند. خانه‌ها را بی‌ارزش می‌کند. این‌ها آثار و تبعات دارد. وقتی شما ارزش‌های خانوادگی را تحقیر می‌کنید، این‌ها تبعات دارد. این تجربه‌ای است که غرب یک بار رفته است. وقتی مرد‌ها تحقیر شدند، وقتی زن‌ها روز‌به‌روز به استقلال بیشتری رسیدند، وقتی خانواده معنای خود را از دست داد، باید منتظر روابط خارج از خانواده شد، منتظر افزایش طلاق‌ها شد، منتظر ازدواج‌های غیررسمی شد. وقتی خانه‌های ما روز به روز کوچک می‌شود این‌ها تبعات دارد.


شخصیت خانواده ایرانی را احیا کنیم


یکی از مهم‌ترین‌های موضوع فرزندآوری این است که خانواده ما دستور کار و برنامه ندارد. یعنی این خانواده می‌خواهد به کجا برود؟ هدف و ارزش‌هایش چیست؟ چه چیزی را تعقیب می‌کند؟ مشخص نیست. همین دختر و پسر ما قاعده زندگی را بلد نیستند. قبلاً چه کسی به پدر و مادر‌های ما می‌گفت که بچه‌دار شوید؟ آن‌ها اصلاً این خلأ را خودشان در زندگی می‌دیدند. ما چه کنیم که خانواده به نشاطی برسد که در این مسیر احساس کند فرزند کارکرد اخلاقی دارد. من باید به این جا برسم که فرزندآوری مسیری برای بلوغ اجتماعی من است. خانم دکتر مجتهدی در دهه 40 کتاب ارزشمندی درباره زنان می‌نویسد و آن جا اشاره می‌کند به اینکه علت تمایل زنان به جرم، بی‌فرزندی است. اشاره می‌کند به اینکه زنانی که فرزند ندارند، پایگاه عاطفی ندارند و به راحتی دچار تزلزل شخصیتی می‌شوند. در واقع اشاره او به این است که اگر شما فرزنددار نشوید، بخشی از وجود شما به بلوغ نمی‌رسد. خب ما این‌ها را باید با جامعه‌مان در میان بگذاریم که شخصیت انسان با پدر شدن یا مادر شدن کامل‌تر می‌شود و در وجودش اتفاقاتی می‌افتد که پیش‌تر حس و درک نمی‌کرده است. اما من باز روی این نکته تأکید می‌کنم که اگر می‌خواهید تکانی در خانواده ایرانی اتفاق بیفتد راهش این است که شما باید به خانواده ایرانی شخصیت بدهی. اگر من احساس شخصیت نکنم مبتذل رفتار خواهم کرد و در افق‌های بالا رفتار نخواهم کرد. در واقع کسی که احساس کند آدم محترم و باشخصیتی است مسئولیت اجتماعی را هم می‌پذیرد.


منبع: جوان


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب