پرواز در اوج
بهگزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری آنا، علی ششتمدی که از نویسندگان و منتقدان کتاب است، یادداشتی درباره کتاب «قوش» که تازهترین اثر ساسان ناطق به شمار میآید نوشته است. وی در این یادداشت ضمن اشاره به نقاط ضعف، ویژگیها و نقاط قوت داستان را به فراخور قصهای که روایت میکند تشریح کرده است. ششتمدی یادداشت خود را در اختیار خبرگزاری آنا قرار داده است که در متن زیر میخوانید:
«دغدغه مشترکی که بعضی پدران و مادران، در مورد فرزندانشان دارند، بحث مطالعه است. گذشته از اینکه، خوراکهای فستفودیِ دنیای دیجیتال و سایبر، کتاب را موجود غریبهای برای فرزندان امروزی کرده است، اگر هم تصمیمی برای کتاب خواندن وجود داشته باشد، یافتن عنوان مناسب برای تقدیم یا هدیه به نوجوانان، عملیات تقریباً غیرممکنی است که والدین با آن مواجهاند. به خصوص زمانی که صحبت از ارزشها و هنجارهای و اجتماعی باشد.
«قوش» را انتخاب مناسبی برای چنین عملی میدانم. روایت این کتاب، ویژگیهای یک داستان جذاب و گیرای سنین نونهالی و نوجوانی را دارد. مطابق با دنیای پیچیده ذهنیِ نوجوانان مدرن و در عین حال به لطافت درک آنها از دنیای واقعی. دنیایی که واقعی نیست، اما ذهن آنها چنین درکی از آن دارد. المانها و عناصر این داستان و همچنین پیچهای روایی آن، از جنس عناصر و روایتهایی است که در فیلمها و کمیکاستریپها دیدهاند و میتوانند با آن همراه شوند. نثر کتاب هم در عین حال که کودکانه نیست، لطافت دارد و به راحتی خوانده میشود. دایره واژگان انتخاب شده نیز برای این سن مناسب است.
شخصیتهای اصلی و قهرمانهای داستان از همین سن هستند و درک مشترکی از دنیای جنگ دارند. دنیایی که داخل آن «آدمبد»ها متجاوزند و نهایت تجاوزشان، شکستن کوزه یک دختر یا هدف قرار دادن سگ چوپان است. دنیای لطیفی پر از جذابیتهای طبیعی و عناصر فانتزی که فقط در ذهن تازه شکل گرفته این سن، با هم ارتباط پیدا میکنند.
تنها نقطه ضعف داستان در این زمینه، انتخاب لحن اشتباه برای شخصیتهای عراقی است. کتاب، با توجه به عدم درک جامعه مخاطب، از تفاوت لحن و خلأهای موجود در دیالوگها، تمام جملات را به صورت واضح، سلیس و به لحن و لهجه معیار بیان کرده است. شبیه آنچه در فیلمهای کودک و نوجوان انجام میشود. در واقع شخصیتها، هیچ لهجه و گویشی ندارند. از طرفی، به این دلیل که عراقیهای داستان، لازم است فارسی را شکسته و ناکامل صحبت کنند، لحنی شبیه سرخپوستها برای آنها انتخاب شده است. فعلهای بدون شناسه و مفعولهای بدونِ «را». باز هم لحنی آشنا که در دوبله انیمیشینها کاربرد داشته و دارد. این مسئله از دو جنبه به داستان ضربه میزند. اول آنکه عراقیها دیگر قرار نیست با خودشان هم با همین فارسی شکسته صحبت کنند و طبیعتاً ذهن هوشیار مخاطب نوجوان دنیای مدرن، این ضعف را تشخیص میدهد؛ ثانیاً حجم زیاد دیالوگهای شکسته و این شکلی، ذهن را چنان درگیر میکند که خواندن متن سالمِ روایت نیز سخت میشود. در واقع ذهن مخاطب، جملات روایت را هم با همان لحن سرخپوستیِ دیالوگهای عراقی میخواند.
داستان قوش، اوج و فرود ملایمی دارد، اما این اوج و فرود، تعلیق مناسبی دارند و مخاطب را مجاب میکنند تا آخرین صفحات داستان، همراه آن بماند. با آنکه فضای انتخابیِ داستان، دنیای ظاهراً آرامِ یک روستا در حاشیه جنگ است و سعی نشده به متن جنگ پرداخته شود، اما توانسته تصویر نبردِ خیر و شر را در همین فضا هم به تصویر بکشد. تصمیم «ابراهیم» برای شروع جنگ و شهامت «هانیه» برای قرار دادنِ مواد منفجره در کوزه آب، خودش یک شکل از مقاومت است، منتها شکلی از آن که مناسب شخصیت نوجوان این فرهاد و شیرین پنهانِ داستان باشد.
عراقیها، تمام ویژگیهای مشمئزکننده لازم را دارند: بوی بد، زخم سالک، سگهای ولگرد، مدفوع سگ، مردارِ سگ، آشپز آلوده و کثیف، فضای حال بههم زنِ قرارگاه و چندین مورد مشابه که باعث میشوند، همان تصویرِ مد نظر، در ذهن مخاطب این بازۀ سنی شکل بگیرد.
در واقع برای این جامعه هدف، نمیتوان از استراتژیهای جنگ، جزئیات دیپلماسی، وضعیت شروع تجاوز به خاک و موارد دیگر سخن گفت. هم قابل درک نیست و هم باعث میشود او از فضای داستان فاصله بگیرد. ورود به شعارها هم در ذهن او مقاومت ایجاد میکند. از طرف دیگر، او نمیخواهد چند ده صفحه از داستانی را بخواند که در آن دائم، صحبت از جنگ و خونریزی و تجاوز و وحشیگری است، حتی اگر در پایان داستان، پیروزی و سعادت از آنِ جبهه خودی باشد. بنابراین، انتخاب یک فضای روستایی آرام در منطقهای نامشخص مرزی که موقتاً تحت کنترل نیروهای دشمن قرار گرفته و ایجاد یک سوژه داستانی و نبرد فانتزی میان شخصیتهای نوجوان داستان و سربازهای چرک و چندشآورِ دشمن، همان کاری است که لازم است یک داستان با چنین مخاطبی انجام دهد.
جدا از بحث جامعه خاص مخاطب ، روایتِ داستان هم، حرف برای گفتن دارد. اگرچه بدون در نظر گرفتن بازه سنیِ مخاطب داستان، بسیاری از وقایع و عناصر، واقعنمایی کافی ندارند، اما همانطور که گفته شد برای شکل دادنِ یک بیانمندیِ مناسبِ این سن، چنین مسائلی ناگزیر هستند. در طرف مقابل، سوژه سعی میکند از ظرفیتِ روایی داستان غافل نماند و عناصر طبیعی و انسانی را برای مقاصدش به خدمت میگیرد: قوش، که در داستان با عنوان عقاب شناخته میشود، یک آزاده بلندپرواز است که هر چند با نامردی مجروح میشود، اما بعد از مدتی کوتاه، دوباره اوج میگیرد و سربلندی سرزمین را در بالهای افراشته خود، به تصویر میکشد. او موجود باهوشی است که یاد گرفته در موقعیتهای سخت هم از خودش حفاظت کند و به زندگی ادامه دهد.
بعد از قوش، «حنایی»، سگِ ابراهیم، بزِ نذری، بزِ زنگولهدار و سگِ سیاهِ آشپز هم رمزهایی هستند از مهربانیها، زیباییها، وفاداری و خیانت، پستی و دیگر ویژگیهای انسانی که در جریان جنگ هشتساله ایران و عراق، به تصویر کشیده شدند.
در مجموع کتاب قوش از آن دسته داستانهایی هست که بتوان آن را هدیه داد، یا آن را همراه با چای بعد ازظهر، خواند. کتابی که روایت عجیب و غریب و خارقالعادهای ندارد و بعضی روالهای غیرمنطقی هم در آن دیده میشود، اما برای فرزندانمان و دانشآموزهای مدارس، کتابی مناسب است تا به دور از فضای شعارزده ادبیات و فیلم و سریالهای این روزها، تصویری تأثیرگذار را در ذهن این دسته از مخاطبان حک کند. تصویری توأمان از درد عمیق و اوج آزادگی وطن در روزهای تجاوز و مقاومت.
لازم به یادآوری است، «قوش» رمانی ۱۳۰ صفحهای است که طی هفت فصل بههم پیوسته با عنوانهای سرباز روی پشتبام، پای درخت کنار، هلال ماه روی خانه ننه صالح، عقاب در غار، بغض فاضل، شرط بندی بزرگ و وقتی پرنده پرواز کند، سرگذشت چند تن از نوجوانان روستایی مرزی را در زمان حضور عراقیها و تصرف منطقه توسط آنها روایت کرده است.»
انتهای پیام/