رشوه ۲۸ میلیون دلاری برای فروش F-14 به ایران/ «فانتوم» و «هرکولس» بهترین خریدها بودند
به گزارش گروه رسانه های دیگر آنا، سپهبد «شاپور (عبدالله) آذربرزین» متولد سال 1308 در لرستان، ازجمله فرماندهان ارشد ارتش شاهنشاهی بود که توانست به مدارج بالایی ازجمله فرماندهی پایگاه هوایی وحدتی در دزفول، معاونت عملیات نیروی هوایی و جانشینی فرماندهی این نیرو (در زمان فرماندهی سپهبد ربیعی) برسد.
او بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز مدت کوتاهی (از 24 بهمن 1357 تا 6 اسفند 1357) فرمانده نیروی هوایی ارتش شد اما اندکی بعد به زندان افتاد و بعد از آزادی از کشور رفت.
آذربرزین در آبان ماه سال 1394 در بورلی هیلز ایالت کالیفرنیای آمریکا پس از طی یک دوره بیماری در سن 86 سالگی از دنیا رفت.
این فرمانده ارشد ارتش شاهنشاهی در اواخر دهه 80 شمسی در گفتگویی تفصیلی با حسین دهباشی در قالب برنامه «خشت خام» به بیان خاطرات خود پرداخت که این خاطرات در سال 1393 در کتابی تحت عنوان «فرماندهی و نافرمانی» توسط سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران به چاپ رسید.
اخیرا فیلم بخشی از خاطرات سپهبد آذربرزین در قالب مستندی به مدت حدودا 2 ساعت و 30 دقیقه منتشر شده که حواشی مختلفی را در پی داشته است.
او در بخش ابتدایی این مستند، به شیوه خرید تسلیحات نظامی ارتش در زمان طاغوت اشاره کرده و به بیان جزئیات و تحلیلهای خود از برخی موارد پرداخته است که از جمله آنها ماجرای خرید جنگندههای F-14 (تامکت)، F-4 (فانتوم)، F-5 (تایگر)، هواپیماهای گشت دریایی P3F (اوریون)، ترابری C-130 (هرکولس)، ترابری بوئینگ 747 و... پرداخته؛ خریدهایی که البته با مدیریت ارتشبد «حسن طوفانیان» انجام میشد و سپهبد آذربرزین معتقد است بسیاری از آنها اشتباه بوده و بعضا برای عقد برخی قراردادها رشوه نیز دریافت شده است.
یکی از مهمترین مصادیق در این بخش، ماجرای خرید جنگندههای F-14 (تامکت) است که برخی از کارشناسان آنرا غیرقابل توجیه میدانند و معتقدند این خرید با وجود امکان در اختیار گرفتن جنگندههای F-15 (ایگل) یک اشتباه بزرگ بود.
البته گروه امنیتی دفاعی خبرگزاری فارس حدود 2 سال قبل همزمان با چهلمین سال خرید جنگندههای تامکت، در پرونده ای ویژه با عنوان « 4دهه حضور تامکت در آسمان ایران»، مفصلا به کارنامه و عملکرد این پرندهها پرداخت که میتوانید این پرونده را از اینجا مطالعه کنید.
به منظور آشنایی بیشتر با روند خرید تسلیحات در زمان طاغوت، بخشی از گفتگوی سپهبد آذربرزین را در ادامه خواهید خواند:
** خریدهای بدون چانه
سال 1342 اولین «خرید» تسلیحاتی ایران صورت گرفت و کمکهای نظامی کم کم قطع شد. پیش از آن هواپیماهایی مثل F-84 و F-86 به عنوان کمک نظامی به ایران داده شده بود تا اینکه ما در سال 42 هواپیماهای مافوق صوت F-5 را خریدیم و پول آن را دولت ایران پرداخت کرد.
نحوه خرید تسلیحات و جنگافزار در ایران با بقیه کشورها متفاوت بود. در بقیه جاها بودجه را برمبنای تقدمها، مأموریتها و نیازمندیها تهیه میکردند و وزارت جنگ (دفاع) مسئول آن بود که باید در مورد دریافت و هزینهها نیز به مجلس پاسخگو میبود.
در ایران این طور نبود. نه تقدمها معلوم بود نه نیازمندیها. ارتشبد [حسن] طوفانیان مسئول خرید جنگافزار بود و بزرگترین اشکالش این بود که در موقع بررسی و یا خرید، به هیچ عنوان با نیروها صحبت نمیکرد بلکه مستقیما به شاه مملکت می گفت و او هم دستور خرید را میداد و بعد از اینکه کار انجام میشد، نیروها را در جریان میگذاشتند در حالی که در مورد برخی از این تسلیحات، ما اصلاً قابلیت جذب نداشتیم ولی مجبور بودیم با اینها کار کنیم.
اینکه چرا طوفانیان را برای این کار انتخاب کردند کسی دقیق نمیداند ولی یکی از دلایل این بود که میگفتند او خیلی خوب با آمریکاییها صحبت میکند.
در واقع طوفانیان در موقع خرید اصلاً چانه نمیزد و هرچه آمریکاییها میگفتند قبول میکرد و آنها هم دوست داشتند این سیستم را.
** خرید تامکت؛ اشتباه بزرگ
اولین اعتراض نیروی هوایی در خرید تسلیحات، به هواپیماهای F-14 (تامکت) بود یعنی زمانی که شاه تصمیم گرفت برای پشتیبانی از هواپیماهای F-4، هواپیمای جدیدی خریداری شود. برای همین از ارتشبد خاتمی (فرمانده وقت نیروی هوایی) خواست تا بر روی دو نوع هواپیمای F-14 و F-15 مطالعه کند تا یکی از آنها خریداری شود.
در آن مقطع ارتشبد خاتمی به آمریکا دعوت شده بود و من هم که معاون عملیاتی او بودم در این سفر حضور داشتم.
درخواست کردیم تا در حین انجام این سفر، بازدید از هواپیماها هم صورت بگیرد. هم هواپیمای F-14 و هم F-15 در آمریکا توسط کمپانیهای سازنده یعنی «گرومن» (سازنده F-14) و «مکدانل داگلاس» (سازنده F-15) مورد بازدید قرار گرفتند و مانورهایی هم انجام شد.
بعد از پایان این مأموریت، چون من قرار بود به لندن بروم، به ارتشبد خاتمی گفتم گزارشی (پیشنویس) تهیه کردم که به آجودان شما خواهم دادم اما ارتشبد خاتمی گفت «ما که نمیتوانم F-14 بخریم چون نمیتوانیم از آن استفاده کنیم.»
همه کسانی که این گزارش خوانده بودند نمی توانستند آن را رد کنند.
هواپیمای F-14 فقط مخصوص دفاع هوایی بود اما F-15 علاوه بر آن، قابلیت بُمبِر (علیه اهداف زمینی) را هم داشت.
از طرفی قیمت هر فروند هواپیمای F-14 معادل 36 میلیون دلار بود و F-15 معادل 9 میلیون دلار.
همچنین ما نمیخواستیم از پرسنل خارجی برای راهاندازی هواپیما استفاده کنیم. خیلی از سیستمها F-15 مشابه F-4 بود [که نیروی هوایی ایران از آن بهره میبرد] اما اگر قرار بر خرید F-14 داشتیم، باید 300 مستشار خارجی میآمد و آنها هم در هیچ موردی برای عملیات به ما پرواز نمیدادند بلکه فقط برای آموزش بود. یعنی ما نمیتوانستیم در موارد عملیاتی پرواز کنیم.
همه تست اکیوپمنت F-15 مال F-4 است و احتیاجی نداریم. اینها همه میلیونها دلار میشود.
از طرف دیگر در صورت خرید F-14، حدود 30 درصد قابلیت رزمی ما پایین میآمد چون میبایست از خلبانهای با تجربه خود برای [آموزش] این هواپیما استفاده میکردیم. اما اگر F-15 میخریدیم، قابلیت رزمی ما 120 درصد بیشتر میشد. چرا که به جای خرید 70 فروند هواپیمای F-14 میتوانستیم 280 فروند F-15 بخریم. همین هواپیمایی که اسرائیل هم خریده بود. آنها هم بعد از F-4 رفتند و F-15 خریدند.
به هر حال ما این موارد را برای رساندن به عرض اعلیحضرت نوشتیم ولی جوابی نیامد.
از معدود تصاویر تامکتهای پایگاه هفتم شکاری شیراز حین انجام تمرین هوایی
* خرید جنگنده بدون اطلاع فرمانده نیروی هوایی
در مقطعی که ارتشبد خاتمی در مسافرت بود، طوفانیان از این فرصت استفاده کرد و تیمی از کمپانی «گرومن» (سازنده F-14) را به تهران آورد و در کاخ، شاه را بریف کردند.
در این سفر تعدادی از سناتورهای آمریکایی هم بودند. آمریکایی ها گفته بودند که این هواپیما تنها در اختیار نیروی دریایی آمریکا قرار دارد و شرکت «گرومن» هم در حال ورشکستگی است. تنها کشوری که ما میتوانیم این هواپیما را به آن بفروشیم، شما هستید. با این کار کمپانی گرومن هم نجات پیدا میکند.
هیچکس از نیروی هوایی در این جلسه نبود. اعلیحضرت هم تصمیم گرفت تا هواپیمای F-14 خریداری شود.
بعد که ارتشبد خاتمی از سفر برگشت -بلافاصله این موضوع در روزنامهها منعکس شد- پرسید که در این جلسه چه گذشت؟
گفتم یک نفر از ما هم در این جلسه نبود. کسی ما را دعوت نکرد. فقط طوفانیان بود و یک مشت مستشار و خود اعلیحضرت.
نهایتاً خاتمی گفت بروید کارتان را بکنید و برای پذیرش F-14 آماده شوید. گفتم پس موضوع از دست دادن قابلیت رزمی گردان ها چه میشود؟ خاتمی گفت مگر نوشتی؟ لابد اطلاع دارند و این تصمیم را گرفتند.
هواپیمای F-14 مخصوص نیروی دریایی بود. نه بمب داشت و نه موشک هوا به زمین و نه مسلسل (برای اهداف زمینی) و اصلاً برای حفاظت از ناو هواپیمابر ساخته شده است.
در صورت خرید، اگر میخواستیم بصورت کاملا عملیاتی از F-14 استفاده کنیم چند کار باید صورت میگرفت که هزینههای سرسامآوری داشت.
اول باید در تمام مملکت سیستم راداری میگذاشتیم که بتوانیم تمام اطلاعات پروازی را به مرکز عملیات دفاع هوایی منتقل کنیم و بعد چون این هواپیما Navy (مخصوص نیروی دریایی) بود، تمامی سیستمهای ارتباطی آن با سامانههای راداری اختلاف داشت. یا باید سیستم بقیه هواپیماها و رادارها را اصلاح میکردیم و با زبان NAVY یکی میکردیم یا سیستمهای ارتباطی دیگر را تغییر میدادیم تا بتوانیم از آن استفاده کنیم که این اصلاً شدنی نبود و اگر هم امکان داشت، لااقل 10 سال زمان نیاز بود.
به هر حال هواپیمای F-14 خریداری شد و 300 متخصص هم از آمریکا آمدند و هواپیماها در اصفهان مستقر شدند.
* شکایت مکدانل داگلاس و اعلام رشوه در قرارداد تامکتها
ما 70 فروند هواپیمای F-14 خریدیم که البته یکی از آنها برای آموزش پرسنل اعزامی در آمریکا ماند که بعد هم نتوانستیم آن را بگیریم.
در واقع ما 70 فروند هواپیمایی خریدیم که نمیتوانستیم از آن استفاده کنیم، این طرف می توانستیم 280 فروند هواپیمای F-15 بخریم که هم استفاده و نگهداری آن آسان بود و هم قدرت ما را بالا میبرد و هم به متخصص خارجی احتیاجی نداشت.
این موضوع در خود آمریکا هم سروصدا ایجاد کرد. کمپانی «مکدانل داگلاس» (سازنده F-15) صددرصد میدانست که ما این هواپیما (F-15) را میخواهیم و هر کاری غیر از آن غلط بود. اما وقتی این اتفاق رخ داد، رفت از «گرومن» به سنای آمریکا شکایت کرد و گفت شرکت گرومن با دادن پول و رشوه قصد دارد این قرارداد را از ما بگیرد و وقتی مدیر شرکت گرومن به سنا رفت، بعد از سوگند گفت من به طوفانیان تعهد کتبی دادهام که اگر این معامله سر بگیرد، 28 میلیون دلار بدهم. این در روزنامهها از جمله نیویورک تایمز هم منتشر شد.
بعد از این ماجرا البته طوفانیان خیلی سروصدا کرد و گفت چرا می خواهند من را متهم کنند و خواست دست پیش را بگیرد اما معلوم بود که این پول را گرفته است.
** خرید 11 بوئینگ 747 در قبرستان TWA
در یک مقطع با دستور اعلیحضرت قرار شد 11 فروند هواپیمای بوئینگ 747 متعلق به شرکت TWA خریداری شود. این هواپیماها از رده خارج شده بود و در قبرستانی متعلق به این شرکت افتاده بود.
ما گفتیم اصلاً هیچ رمپی برای نگهداری این هواپیماها نداریم و در تمام [فرودگاه] مهرآباد هم این ظرفیت وجود نداشت ولی به هر حال دستور بود که باید خریداری میشد.
فرم های هواپیماها را که خواندیدم دیدیم این هواپیماها غیرقابل بهرهبرداری است.
عمر هواپیما سه عامل دارد. یکی محل نگهداری این هواپیما است که مثلاً در یک شهر ساحلی در کنار دریا باشد و یا در شهری مثل کاشان. گاه ممکن است هواپیما در کنار دریا 10 سال عمر کند اما همان هواپیما در یک شهر دیگر 15 سال بپرد. مؤلفههای دیگر مثل زمان پرواز و سال ساخت آن نیز مهم است.
با این تفاسیر ما به این نتیجه رسیدیم این هواپیماها غیرقابل بهرهبرداری است. گزارشمان را هم به «ستاد بزرگ ارتشتاران» دادیم. طوفانیان هم خدمت اعلیحضرت رفت و گفت با شرکت بوئینگ صحبت کردیم و آنها گفتهاند همه هواپیماها بازبینی اساسی خواهند شد. اعلیحضرت هم قبول کرد.
این درحالی بود که دو گردان هواپیمای C-130 داشتیم که هنوز تکمیل هم نشده بود و حتی ایرانایر هم 11 فروند بوئینگ 747 نداشت (با خنده).
* شاه گفت شکایت نکنید
به هر حال رمپها درست شد و هواپیماها را خریدند. یکی از این هواپیماها در مسیر آمریکا به تهران در اسپانیا سقوط کرد و همه سرنشینان آن کشته شدند بدون اینکه هواپیما هیچ مشکلی داشته باشد و یا خلبان خطری را مخابره کرده باشد. مکالمات هم عادی بود.
یک هیأت برای بازرسی اعزام کردیم و معلوم شد که قسمتی از بال هواپیما کنده شده که این اتفاق به دلیل آتشسوزی در داخل یکی از باکهای بنزین بوده است.
خب عمر این هواپیما زیاد بود و قطعات فرسوده شده بودند و دقت لازم هم صورت نگرفته بود.
در همان مقطع شرکت «لوفت هانزا» هم سانحه ای را داشت. آنها به ما گفتند ما از شرکت بوئینگ شکایت کردیم و وکلای ما در حال پیشبرد این پرونده هستند. به ما گفتند شما هم بیایید و هیچ احتیاجی به هزینه کردن هم ندارید، همه کارها را ما میکنیم فقط شما هم در کنار ما باشید.
این موضوع به عرض اعلیحضرت رسید و ایشان مخالفت کردند.
به هر حال ما خودمان این کار غلط را کرده بودیم و کسی ما را مجبور نکرده بود هواپیمای از خدمت خارج شده را که در قبرستان هواپیما بود بخریم.
به هر حال این شرکت (TWA) داشت ورشکسته میشد و ما هم مسئول بودیم که به آنها کمک کنیم. (با خنده و کنایه)
** «اوریون»های گران قیمت روی دست ارتش
ما 4 فروند هواپیمای P3F (اوریون) داشتیم که مخصوص گشت دریایی و در اختیار نیروی دریایی بود اما چون آنها امکان نگهداری از هواپیماها را نداشتند، آن را به گردن نیروی هوایی انداختند.
این هواپیما یک هواپیمای بسیار گران قیمت است و مثلاً 26 کرو الکترونیکی دارد و هزینههایی که ما از پس آن برنمیآییم.
از این 4 فروند، تنها یک فروند هفتهای یک بار برای نیروی دریایی میپرید و بقیه هم فقط پروازهایی میکردند که هواپیما دائم روی زمین نباشد. علیرغم این، تصمیم گرفته شد 6 فروند دیگر هم خریداری شود.
یک روز من همه این موارد را جمع کردم و اجازه گرفتم تا خدمت اعلیحضرت برسم و توضیح بدهم. طوفانیان هم بود. آنجا گفتم قربان آیا نباید نیروی هوایی قبل از خرید، مسئله را برای وزارت جنگ روشن کند؟
به من گفت «برو و به سفیر آمریکا بگو این مسخرهبازیها چیه؟» هر وقت این حرف را میگفت معنی آن را میفهمیدم که یعنی نباید دخالت کنی! من که پیش سفیر آمریکا نمیرفتم.
** دلالی برای خرید از شرکت یهودی
در یک مقطعی متوجه شدیم که موشکهای سام 6 (پدافند هوایی) در منطقه وجود دارد که سیستم دفاعی ضدموشکی هواپیمای ما نمیتواند سیگنال آن را بگیرد.
در همان مقطع، آمریکا هم مشغول آزمایش سیستمهای جدید دفاع ضد موشکی بود تا این نقص را برطرف کند. زمان این موضوع به بعد از آخرین جنگ اعراب و اسرائیل برمیگردد.
ما گفتیم این سامانه را میخواهیم و اعلیحضرت هم آن را تصویب کرد و به طوفانیان داد. او اصلاً نمیدانست ما چه چیزی میخواهیم. نمی خواست از نیروی هوایی هم سوال کند. فکر می کرد اگر از ما بپرسد، ما میگوییم چه بی سوادیه. خب نمیدانست. خیلیها هم نمیدانستند. لزومی هم نداشت همه بدانند.
او به جای صحبت با نیروها، با رئیس مستشاران آمریکایی که دلال بود صحبت میکرد و او هم گفت هنوز شرکت «هازلتون» تستهای خود را تمام نکرده است، به مجرد اینکه تمام شد به شما خبر میدهم.
داستان از این قرار بود که دو شرکت در آمریکا قرار بود این سیستم را بسازند یکی شرکت «هازلتون» و یکی هم شرکت «اسکن کانورتر» بود که در آزمایشهای صورت گرفته، شرکت «اسکن کانورتر» برد و «هازلتون» باخت و کنار رفت.
رئیس مستشاران آمریکایی این را [به طوفانیان] نگفته بود و فقط گفت هنوز تستهای شرکت هازلتون تمام نشده است.
نماینده این شرکت (هازلتون) یک کلیمی بود که با «آلبرت حکیم» رفاقت داشت و او هم شریک این آقای رئیس مستشاران بود. البته این را نمیتوانستند رو کنند. بعدها که «اولیور نورث» کتاب خود را با عنوان Under Fire نوشت، این روابط در آنجا گفته شد.
خلاصه مدتی بعد گفتند که تستهای شرکت هازلتون تمام شده و طوفانیان هم نماینده این شرکت را خواست و 450 هزار دلار به عنوان پیش پرداخت به آنها داد. بعد به ما گفتند که با این شرکت قرارداد بسته شده و سامانه خریداری میشود.
ما میدانستیم که در رقابت هازلتون و اسکن کانورتر، شرکت هازلتون کنار گذاشته شده است. خیلی عصبانی شدیم و یک گزارش به رئیس ستاد [بزرگ ارتشتاران] فرستادیم تا به عرض اعلیحضرت برسانند.
نهایتا این قرارداد با شرکت هازلتون ملغی شد و آن 450 هزار دلار هم پرید. البته این مبلغ در مقابل دیگر کارهای طوفانیان چیز قابلی نبود.
سیستم خرید سلاح در ایران بسیار غلط بود. نه تهدید را مطالعه و منظور میکردند، نه قابلیت جذب نیرو را حساب میکردند.
** F-4 و C-130 بهترین خریدها بودند
خرید هواپیماهای F-4 (فانتوم) برای ما یک خرید بسیار خوب بود و با تجربههایی که قبل از آن داشتیم توانستیم در هزینه میلیونها دلار صرفهجویی کنیم.
قبلاً تجربه نداشتیم و وقتی خریدی انجام میدادیم مثلاً هواپیما میخریدیم، طرف فروشنده لیست قطعات و تعداد آنها را نیز خودش تعیین میکرد.
ما در ابتدا جنگنده F-4D را گرفتیم و برای مذاکرات، دیگر سپهبد و سرلشکر نفرستادیم بلکه سرهنگ اعزام کردیم آن هم سرهنگ فنی و دانا. او میرفت و میگفت لیست قطعات را خود ما میدهیم چون این ما هستیم که با این هواپیما کار میکنیم و میدانیم به چه چیزهایی نیاز داریم.
پیش از آن هواپیمای F-5، اولین سری از خریدهایی بود که ایران پول آن را پرداخت کرد یعنی غیر از کمکهایی که قبل از آن میشد.
ما با استفاده از آن تجربه توانستیم هواپیماهای F-4 را بگیریم که اول سری D و بعدا سری E که آخرین مدل آن بود و ما ورژن نهایی آن را گرفتیم و دیدیم که بعداً در جنگ ایران و عراق این سرمایهگذاری موفقیتآمیز بودن خود را به خوبی نشان داد.
F-5 به هر حال مشکلاتی را هم داشت. البته خیلی کوچک بود و از ظاهر آن میشود فهمید، بال کوچکی دارد و شبیه به یک راکت عمل میکند. برای همین برخی خلبانان کمتجربه ما در ابتدا مشکل داشتند البته ما سانحهای ندادیم ولی در 17 مورد که خلبانان ما با چتر پریدند، همه آنها مُردند و این به خاطر صندلی بد آن بود.
هواپیمای C-130 هم با مأموریت ترابری، یک هواپیمای چهار موتوره و ساخت شرکت «لاکهید» است و یک هواپیمای چند منظوره محسوب میشود که میتواند هم چترباز، هم نیرو و هم بیمار را جابهجا کند و هم برای لجستیک و پشتیبانی است.
این هواپیما میتواند در زمینهای نامساعد مثلاً حتی در زمینهای کشاورزی نیز به زمین بنشیند. مجهز به راکتهای J2 است که این امکان را میدهد تا هواپیما با طی مسافت 200 متر، از زمین بلند شود.
این هواپیما همچنین لو دلیوری است یعنی میتوانیم مثلاً خودرو را از فاصله نزدیک زمین از هواپیما پرتاب کنیم.
به هر حال این هواپیما هم یکی از خریدهای خیلی خوب ما بود و تمام پشتیبانی پایگاهها را انجام میداد. مدام بین لجستیک ما در تهران و پایگاههای دیگر پرواز میکرد و تمام نیازمندیهای لجستیک مثلاً انتقال قطعات تعمیری و... را جابهجا میکرد.
نیروی هوایی در تمام خریدها منهای هواپیماهای F-4 و C-130 اشکال داشت.
** اجازه دست زدن به قطعات را نداشتیم
یکی دیگر از مسائلی که البته ما تا آخر نگذاشتیم کسی بفهمد، تعمیر بلک باکسها بود. این بلک باکسها با آنچه در هواپیماهای دیگر میشناسیم (جعبه سیاه) فرق دارد.
هواپیما از هزاران قطعه و سیستم تشکیل شده و چند بلک باکس در نقاط مختلف هواپیما وجود دارد که هر کدام شامل تعدادی از این سیستمها میشود.
در قراردادهای خرید، ما اجازه باز و تعمیر کردن آنها را نداشتیم.
یک بار یکی از افسرهای فنی پیش من آمد و گفت یکی از همافرها گفته است اگر چشم من را هم ببندید با چشم بسته میتوانم این قطعه را باز و تعمیر میکنم. گفتم خوب انجام بدهید. گفت اگر این کار را بکنیم وارانتی را از دست میدهیم. گفتم شما اینکار را بکنید ولی نگذارید کسی بفهمد و این کار هم شد.
در واقع ما برای تعمیر هر کدام از این بلکباکسها حتی اگر در حد چند پیچ هم بود باید آنها را به کارخانه اصلی میفرستادیم. خوب این چه کاری بود که ما نمیتوانستیم بکنیم؟ میلیارد دلار خرج شده بود و سازمان صنایع نظامی ساخته بودیم که همین کارها را بکند نمیخواستیم که در این صنایع آفتابه بسازیم.
البته باید در موقع عقد قراردادهای خرید این نکته را قید میکردند که ما باید بتوانیم قطعات را در داخل کشور خودمان بسازیم و اگر مثلا این قطعات با استاندارد کارخانه اختلاف داشت، ما قبول میکنیم که وارانتی را از دست دادیم و قطعه را از آنها بخریم ولی این کار صورت نگرفت. بهش هم گفته شده بود.
خندهدار این است که خودش [طوفانیان] سرپرست سازمان صنایع نظامی بود و میلیاردها دلار در این صنایع خرج میشد.
البته برخی موارد قراردادها را عوض کردند. مثلاً اگر قرارداد قبلی را با جدید مقایسه می کردیم، می دیدیم یک آیتم عوض شده و آن آیتم عبارت بود از اینکه ما سفارش میدادیم به کارخانه، کارخانه در موقع قرارداد، 50درصد پیش پرداخت میگرفت. آمده بودند در اینجا یک ماده اضافه کرده بودند که اگر طرف سفارش دهنده (یعنی خریدار) قرارداد را لغو کند، 50 درصد پیشپرداخت از بین میرود و اگر طرف فروشنده این قرارداد را لغو کرد، باید معادل آن پیشپرداخت را روی آن میگذاشت و به ما برمیگرداند. این خیلی خوب بود ولی نمیدانستند که ما در مملکتمان آدمهایی داریم که کارهایی میکنند که بقیه نمیفهمند!
منبع: فارس
انتهای پیام/