سفرنامه باغ بهشت
به گزارش گروه رسانههای دیگر آنا، لطف خدا شامل حال من و همسفرم یعنی همسرم شد تا الان که پای این متن نشستهام گلزار شهدای همدان باشم تا از نزدیک، قهرمانان 2 کتاب ماندگار استاد مخلص و بیادعا «حمید حسام» را زیارت کنم تا احسنت بگویم به همدانیهای خوشذوق که بر زیارتگه ستارههای دیار الوند، نام حقیقتا برازنده و شایسته «باغ بهشت» گذاشتهاند تا با زیارت مزار شهیدان حاجحسین همدانی و علی چیتسازیان و حسن ترک و بهرام عطاییان و مجید سماواتیان و مصیب مجیدی و حاجسعید قهاریسعید و چند شهید مدافع حرم این خطه؛ بشیری و الوانی و غلامی، بیش از پیش پی ببرم چرا خدا در وصف مردمان بالانشین فرمود: «بل احیاء عند ربهم یرزقون»! آری! اینجا «قدرستان» است و نه «قبرستان»! اگر کسی دنبال دستاوردهای انقلاب اسلامی میگردد، باید قدم در باغ بهشت بگذارد و از نزدیک، جملهای از قول یک شهید را بخواند که وجه ممیز تربیتیافتگان مکتب ولایتفقیه است، با دیگر مکاتب: «کسی میتواند از سیمخاردارهای دشمن عبور کند که در سیمخاردارهای نفس خود گیر نکرده باشد»! حقا که شهید علی چیتسازیان، این اسطوره مبارزه با منیت، محصول درس ولیفقیه است! خوب که به گفتههای خمینی گوش کنی، میشوی همین شهید! و خوب که به گفتههای خمینی و خامنهای، میشوی حاجحسین همدانی؛ سردار همیشه پا به رکابی که هم برای امام، سربازی کرد، هم برای حضرت آقا! و هرگز ادا هم درنیاورد برای انقلاب اسلامی! بعضیها بیخود جای مظلوم و ظالم را عوض نکنند! با نمایش و فریب و فلان اعتصاب و بهمان شامورتیبازی که مکرر از هر دو جریان خبیث فتنه و انحراف دیدهایم، کسی مظلوم نمیشود! مظلوم یعنی همین شهیدان و جانبازان و رزمندگان لشکر 32 انصارالحسین علیهالسلام که 13 روز تمام، خط امالقصر را در نبرد تاریخی فاو، حفظ کردند! از گردان 125 حضرت ابالفضل به فرماندهی میرزامحمد سلگی، با آن همه نیرو، روز سیزدهم جهادشان، فقط 30 نیروی سالم مانده بود! بیخود نیست که در باغ بهشت همدان، عملیات منتهی به شهادت اغلب شهدا را «والفجر 8» زدهاند! سلام بر تشنگی! سلام بر لبهای خشک بچهها! سلام بر قمقمههای خالی از آب و سرشار از معرفت! و سلام بر یاران سیدالشهدا در لشکر شیدایی انصارالحسین که هم تجلی مظلومیت بودند و هم تمثال اقتدار! چه بسیار که حتی مجبور میشدند نماز صبح را نوبتی بخوانند تا دشمن، نتواند بر خط، مسلط شود! جنگ در آن سوی اروند، آنقدر مهم بود که سرنوشت همه جنگ، افتاده بود دست همین ستارههای خاکی! در مقطعی از نبرد که امکان فرستادن نیروی کمکی، از بین رفته بود و همه چیز، حکایت از شکست داشت، ناگهان خداوند، بولدوزری میفرستد و فقط خود خدا میداند که آن بولدوزرچی روستایی، چگونه در عرض چند ساعت، خاکریز مدنظر رزمندگان را زد! گویا باز هم فرعون دنبال موسی و قومش بود و اصحاب حق در بنبست آب، گیر کرده بودند، لیکن کسانی که به یاری خدا، ایمان قطعی دارند، دست از مبارزه و مقاومت برنمیدارند!
اگر دیروز تاریخ، عصای موسی که دریا را شکافت، از جانب خدا بود، در دیروز انقلاب هم، آن بولدوزر و بولدوزرچی، از ناحیه خدا بود! آن برق غرور را، مگر جز خدا، چه کسی ارزانی چشمان شهید محسن حججی کرد؟! متوهمی که دلقکهای مفسد پیرامون خود را مظلوم میخواند، حیا کند از شهدا! و این همه توهم نزنند که بیکس و کار است انقلاب! علی چیتسازیان هنوز زنده است، چرا که قاسم سلیمانی هنوز زنده است! گیرکردههای در سیمخاردار نفس را از توهم درآورم؛ ما شاید روزی به دلایلی به شما رأی هم داده بودیم اما از جانباز شهید علی خوشلفظ آموختهایم که بیعتمان فقط و فقط با رهبر انقلاب باشد! از قضا، همانطور که حضرت آقا از ما خواسته بودند، ما آرامیم! ما از نسل همان پدران هستیم که حتی امواج لامروت اروند هم نتوانست ایمان و اعتقادشان را تکان بدهد؛ اینک با 4 تا مظلومنمایی 3 تا دلقک، بلرزیم؟! اگر قرار بر لرزش ما بود، سال 88 باید میلرزیدیم که دلقکهای متوهم خودش را داشت! اگر قرار بود ما نیز امروز غاصب بخوانیم مسؤول قانونی کشور را، سال 88 هم اتفاقا بودند کسانی که همین دلقکهای امروز را غاصب میخواندند! پس توهم و منیت، ممنوع! آن هم با وجود شهیدی چون علی چیتسازیان! یا آن بولدوزرچی دلاور که غلط نکرده باشم، نامش علیاشرف مظاهری بود! عصا یا بولدوزر یا بولدوزرچی یا هر چی! الله، پاسدار حرمت خون شهیدان است و حافظ این انقلاب شهدایی... آری! خدا کارش را بلد است!
منبع: وطن امروز
انتهای پیام/