دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

نفوذ تا قلب دانشگاه!

چرا باید «نفوذ علمی» را جدی گرفت؟
کد خبر : 270551

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر آنا، رهبری فرزانه انقلاب، برنامه نفوذ دشمن را به دوبخش دسته‌بندی می‌کنند؛ یکی نفوذ موردی و دیگری نفوذ شبکه‌ای و جریانی. هدف مهمی که در نفوذ موردی تعقیب می‏شود، «تصمیم‌سازی» است. در روش تصمیم‌سازی، فرد نفوذی تلاش می‏کند نگاه مسئول یا شخص مؤثر در حرکت‏های جامعه و کشور را در مسائل مختلف، تغییر دهد؛ تا او همان تصمیمی را بگیرد و همان حرکتی را انجام دهد که آنها می‏خواهند؛ اما نفوذ جریانی، بسیار مهم‏تر از نفوذ فردی است و خطر آن برای انقلاب اسلامی، بیشتر است. در نفوذ جریانی، مجموعه‌ای از افراد با هدفی دروغین و با روش‏هایی متفاوت، با هم مرتبط می‏شوند؛ تا نگاه آنها به مسائل مختلف به تدریج تغییر کند و شبیه نگاه دشمن شود و به این ترتیب، بیگانگان، بدون شناخته شدن و به خطر افتادن، اهداف خود را محقق می‏کنند. اگرچه این پروسه، بیشتر شبیه به یک داستان می‌ماند اما عین واقعیت است. حال وقت آن رسیده است که واقعیتی داستان‌گونه را در همین زمینه مرور کنیم:


اپیزود اول!


امیر، وقتی کارشناسی را تمام کرد، برای استفاده از فرصت‏های علمی بیشتر، همه تلاش خودش را کرد؛ تا در کنکور ارشد در دانشگاه‏های طراز اول، قبول شود.


حالا وقتی برای پایان‏‌نامه به استادش مراجعه می‏کرد، او نمی‏توانست پاسخگوی پرسش‌هایش باشد و او با حسرت از دوستانش یاد می‏کرد که در اسکایپ از دانشگاه‏ها و استادان خارجی‏شان با ذوق و شوق فراوان صحبت می‏کردند.


کم‌کم در دلش ناامیدی از وطن و علاقه به خارج شکل گرفت و در اولین فرصت، راهی خارج شد؛ اما متوجه شد که آنجا هم مثل همین خاک و بوم، استادهایش یکی در میان، باتجربه و دانشمند هستند؛ نه همه‌شان؛ اما سرانجام، عقلانیت صوری در ساختار شهرسازی و سیستم‏های اداری توسعه یافته، او را مجذوب خودش کرد.


او رفته‌رفته پذیرفت که آنها همه چیز دارند و همه چیز را بهتر می‏دانند و با این نگاه به ایران برگشت و برای دانشجویانش، تنها و تنها یک توصیه داشت؛ خودتان را برای رفتن آماده کنید. شاید هیچ وقت باورش نمی‏شد که روزی مجری نقشه‏‌های بیگانگان شود یا از استعدادهای کشورش، نیروهای متخصصی برای نظام استکباری تربیت کند.


اپیزود دوم!


مریم که دانشجوی زهره بود و در مقطع کارشناسی ارشد، تحصیل می کرد، روزی به استادش گفت: استاد! نمی‏دانم این موضوعی که برای من تعیین کرده‏‌اید، برای ایران چه کاربردی دارد؟ استاد در پاسخش، بحث دیگری را باز کرد و گفت: این مقاله و با این موضوع را می‏توانی در نشریات خارجی چاپ کنی و در این صورت، چه خارج بروی و چه داخل باشی، همین مقالات، ملاک ارزشیابی‏ات می‏شود؛ نه خدمتی که به ایران می‏کنی!


مریم با خودش فکری کرد و خواست بپرسد که چرا استادش که در نظام ارزیابی وزارت علوم هم عضویت دارد، برای تغییر این ملاک‏ها کاری نمی‏کند؛ اما دید حق با استاد است. به هر حال، مهم همین مقاله است و حتی برای دفاع پایان‏‌نامه‏‌اش نیز باید حداقل همین یک مقاله را در نشریات خارج به تایید رسانده، موفق به چاپ آن بشود؛ پس سکوت کرد؛ اگرچه هنوز ته دلش آرام نشده بود و از این که کاری می‏کند که در یک دور باطل، فقط و فقط برای بیگانگان تلاش می‏کند، رضایت خاطر نداشت.


اپیزود سوم!


ملیحه دوست مریم است و در سال سوم دکترایش موفق به کشف یک رابطه علمی جدید و اثبات آن شد و در مسابقات علمی جهانی مقام آورده است. همه به او تبریک می‏گویند؛ اما او با ناراحتی به مریم گفته است: من بر روی موضوعی در جهان پیشتازی می‏کنم که دستاوردهایش اصلا در ایران کاربردی ندارد و هنوز مقدمات پایه‌ای این بحث در صنعت داخلی، نهادینه نشده است. او با این موضوع، در همکاری علمی با یکی از دانشگاه‏های سوئیس، از طریق استادش آشنا شد و حالا دارد بر روی نقشه راه علمی و فنی سوئیسی‏ها بر روی تنه علمی آنها، شاخه‏ای جوان را می‏رویاند؛ اما همه‏‌اش در این اندیشه است که پس تنه‏‌های علمی مورد نیاز کشور خودم چه می‏شود و نهال آنها را کدام نخبگان باید بکارند؟ مریم حرف استادش را تکرار می‏کند و می‏گوید: بی‏خیال! خوشحال باش که این جایزه علمی را در سطح جهانی برده‏‌ای و به زودی می‏توانی برای پسادکترا به هر دانشگاه خوب جهان بروی. خوش به حالت!


اپیزود چهارم!


روزی در تلگرام گروهی تشکیل شده بود که هیچ‌کس دقیق نمی‏دانست راه‌اندازی آن توسط چه کسی بوده است. به هر حال، برای همه مهم این بود که در فضایی گرم و صمیمی، جمعی از استادان و دانشجویان دانشگاه‏های برتر ایران، در یک رشته علمی، عضو شده‏‌اند. اولین نفرات را چه کسی عضو کرده، برای کسی معلوم نیست و البته مهم هم نبود.


بعد از آنکه ملیحه، مریم را عضو کرد، مریم نیز چند تن از دوستان و استادانش را عضو کرد. زهره و امیر هم چند تن از دانشجویان و همکاران هیئت علمی دانشکده‏‌شان را عضو کردند و به همین طریق، رفته‌رفته جمعیت گروه به مرز دویست نفر رسید.
همه از وسط یک بحث وارد شده بودند؛ اما هیچ کس این را نمی‏دانست؛ چون اهمیتی نداشت! شاید گروه مدتی راه افتاده و افرادی هرچند اندک، روی موضوعی گفت‏وگویی آزاد انجام می‏دهند.
ناشناس: چرا در کارگروه تبیین نقشه جامع علمی و فن‏آوری رشته مان بر روی موضوعات پیش پا افتاده مورد نیاز صنعت کار می‏شود؛ در حالی که آنها در شان استادان و دانشجویان نخبه ما نبوده، قابلیت چاپ در نشریات علمی معتبر جهانی را ندارند؟
- کس دیگری چیزی گفت.
ناشناس: چرا اصولا باید خود را درگیر نیازهای واقعی کنیم و خود به دنبال ساخت و راه‌اندازی آزمایشگاه‌هایش باشیم و نیمی از زمان دوره دکترای‌مان را به این مسائل بگذرانیم؟
- کس دیگری نوشته است: واقعاً این وضعیت افتضاح دانشکده ماست.
مریم نوشت: بالاخره باید از یک جا شروع کنیم و به نیازهای واقعی خودمان برگردیم و برای خودمان کاری کنیم.
ناشناس با لحن تندی نوشته‌ای در پاسخ مریم گذاشت.
چند نفر دیگر هم نوشتند: نیازها کدومه؟ دلت خوشه.
زهره نوشت: یک روز در دوران دانشجویی، همه انگیزه‏‌ام خدمت به اسلام بود. یادش به خیر.
مریم نوشت: استاد! شما که در کارگروه عضوید، این کار را که شروع شده، ادامه بدهید.


دوباره ناشناس در نوشته‏‌ای، با مقایسه تولیدات و خروجی دانشگاه‏های خارج کشور و مقایسه‌ای تمسخرآمیز با برخی دانشگاه‏های تراز سومی ایران، موضوع را به هجو کشاند و بعد بحث عوض شد و نوشته‏‌های بعدی به مباحث حاشیه‏‌ای و سیاسی پرداختند و سرانجام، زهره نوشت: راست می‏گید. حالا ما هی بریم تو کارگروه، کلی کار بتراشیم برای خودمون که چی بشه؟ به همین حالت بی‏‌برنامه، گویا همه راضی هستند.


اپیزود پنجم و پایانی!


هنوز کسی نمی‏داند ناشناس کیست. همه فکر می‏کنند حتما یکی از دانشجویان یا استادان است که یکی از اعضا عضوش کرده است؛ اما او خود این گروه را راه اندازی کرده و حالا به صورت خیلی غیرمستقیم، هدایت افکار این جمع کوچک نخبگانی را در دست گرفته است. زهره‌ها و امیر‏های عضو گروه و عضو کارگروه تبیین سیاست‏های علمی و فن‏آوری نقشه راه، با پس‌زمینه‏‌های ذهنی بحث دیشب، امروز در جلسه بیست و دوم کارگروه حضور یافته‏‌اند. فکر می‏کنید نظرات سمت جلسه‏‌شان به کدام جهت پیش خواهد رفت و چقدر به انگیزه‏‌های تعالی بخش برای اهداف ایرانی/ اسلامی فکر می‏کنند؟


متأسفانه در بسیاری از موارد، دانشجویان و استادان ما و بیشتر کشورها، در حال تکمیل نقشه راه علمی و فنی کشورهای نظام سلطه هستند. عده‏‌ای آگاهانه به این کار مشغولند و عده‏‌ای هنوز غبار این حرکت برایشان نامشخص است و عده‏‌ای نیز هنگام تحصیل در کشورهای غربی، در فرهنگ و خوی سلطه‌گری یا بی‏‌تفاوتی نسبت به ظلم و ناحقی در حق ملت‏‌های دیگر، هضم می‏شوند. این افراد در برنامه بزرگ نفوذ دشمن، در حال فعالیت در جهت تخریب حرکت‏های انقلابی و اصلاحی نیروهای متعهد و متخصص داخلی بر می‏‌آیند و حتی گاهی نمی‏دانند که منشأ مخالفت‏هایشان با برنامه‏‌های اصلاحی در روند علمی کشور برای خوداتکایی و جنبش نرم‌افزاری چیست. اینها از مصادیق نفوذ فردی یا جمعی می‏باشند. امروز به خودمان و گروه‏‌های‌مان دوباره نگاه کنیم و ببینیم تا چه اندازه ممکن است نفوذ دشمن در کلام، دیدگاه‏ها و اندیشه‏‌های فردی و جمعی، دامن‎گیرمان شده است. پس از خود و دوستانمان شروع کنیم؛ تا آینده‏‌ای بسازیم که در کنار رضایت الهی، آیندگان نیز ما را تحسین کنند.


منبع: کیهان


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب