دگرگونی در خاورمیانه؛ درگیری هژمونیک ایران و عربستان
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری آنا، یوشکا فیشر در مقالهای تحلیلی در روزنامه آلمانی زوددویچه نوشت: «مناقشه اعراب و اسرائیل برای دهها سال شکلدهنده جبههبندیهای سیاسی و نظامی در خاورنزدیک و میانه بود اما اکنون نشانههای زیادی حاکی از آن است که این وضعیت در حال دگرگونی و برهم خوردن است.»
بنابر ارزیابی وزیر امور خارجه سابق آلمان، اکنون بهنظر میرسد مناقشه اعراب و اسرائیل یا رژیم صهیونیستی و فلسطینیها، اهمیت مرکزی خود در منطقه را از دست داده و جبههبندیهای خاورمیانه دیگر براساس آرمان فلسطینیها نیست. آرایش سیاسی و نظامی در منطقه متاثر از درگیری میان ایران و عربستان برای تسلط بر منطقه است.
وزیر امور خارجه سابق آلمان گفت: «ما در دوره گذار زندگی میکنیم. در مقیاس جهانی، چین در حال آماده شدن برای گرفتن نقش آمریکا بهعنوان قدرت رهبریکننده جهان، یا دستکم بهدنبال آن است که در رهبری جهان شریک آمریکا شود. در خاور نزدیک و میانه پارامترهایی که تاکنون مشخصکننده نظم و یا بینظمی و مناقشه در این منطقه بودند در حال دگرگونیاند.»
وی افزود: «حدود 100 سال پس از قرارداد سایکس-پیکو، که با آن دو قدرت استعماری اروپای آن زمان، یعنی بریتانیا و فرانسه قلمرو باقیمانده از فروپاشی عثمانی در خاورنزدیک را میان خود تقسیم و مرزهای آن را متناسب با منافع خود تعیین کردند، مرزهایی که امروز نیز معتبرند، نشانههای فزاینده حاکی از آن است که این نظم و طبقهبندی تنشهای این منطقه در حال برهمخوردن و دگرگونی است.»
فیشر تصریح کرد: «از سال 1948 که رژیم صهیونیستی تشکیل شد و بعد آن، یکی از پرسشهای بزرگ سیاست جهانی این بود آیا امکان دارد و اگر آری، چه زمانی میتوان به یک توازن قابلقبول میان اسرائیل و فلسطینیها دست یافت تا در سایه آن صلح و آرامش در خاورنزدیک برقرار شود؟ در سالهای 1993 و 1995 که قراردادهای اسلو میان اسرائیل و فلسطینیها امضا شد، دو طرف هیچگاه به این اندازه به صلح نزدیک نبودند. با وجود این، در هر دوی این قراردادها وضعیت قدس حلنشده باقی ماند، زیرا بسیار حساس و پیچیده بود. وضعیت قدس میبایست در مذاکرات بعدی حل و فصل میشد.»
وی در ادامه افزود: «اما بعدها مناقشه اعراب و اسرائیل اهمیت مرکزی خود را در منطقه از دست داد. دلایل این موضوع از سویی مداخله آمریکا در عراق بود و از سوی دیگر تحولات موسوم به بهار عربی. جنگ داخلی سوریه و ظهور گروه داعش از پیامدهای این دو رویداد بودند.»
فیشر تاکید کرد: «داعش بعدها با کمک ائتلاف بینالمللی به رهبری آمریکا از بین رفت، اما اوضاع تازهای در منطقه شکل گرفت که در آن مناقشه اعراب و اسرائیل دیگر نقش مرکزی ندارد، اکنون مناقشه اعراب و اسرائیل جای خود را به مناقشه بزرگتر میان ایران و عربستان سعودی برای تسلط بر منطقه داده است. این دو کشور در سوریه، یمن و در آینده نیز در لبنان، در حال جنگ نیابتی با یکدیگرند. مناقشه قطر و تحریم این کشور از سوی همایسگان عرباش نیز بخشی از درگیری میان ایران و عربستان سعودی است.»
بهنظر میرسد حوادث تازه منطقه، مناقشه حلنشده اسرائیل و فلسطینیها را به حاشیه رانده است، تا جایی که دولت آمریکا به رهبری دونالد ترامپ تصمیم گرفت بهطور یکجانبه قدس را به عنوان پایتخت اسرائیل به رسمیت بشناسد.
جامعه جهانی انضمام یکطرفه قدس شرقی از سوی اسرائیل را به رسمیت نمیشناسد. سفارتخانههای خارجی نیز از تلآویو به قدس نقل مکان نکردهاند چرا که همه میدانستند که وضعیت قدس به دلایل سیاسی و مذهبی برای راهحل دو دولت تا چه اندازه حساس است. هم رژیم صهیئونیستی و هم فلسطینیها قدس را پایتخت خود میدانند.»
هزینههای اتحاد میان اسرائیل و عربستان
فیشر گفت: «بهنظر میرسد واکنش دولتهای مهم عربی مانند عربستان، مصر و اردن به تصمیم ترامپ درباره قدس بسیار نرم و محتاطانه بوده است. بدیهی است که برای عربستان مناقشه با ایران در اولویت مطلق قرار دارد، بنابراین مقامهای عربستان سعودی تلاش میکنند از قدرت نظامی اسرائیل، بیش از همه در لبنان و سوریه در مناقشه خود با ایران بهرهبرداری کنند، زیرا بدون صهیونیستها (و پشت سر آن آمریکا) عربستان سعودی خیلی ضعیفتر از آن است که بتواند ایران را به عقبنشینی وادارد.»
وزیر امور خارجه سابق آلمان این سوال را مطرح کرد که چرا دونالد ترامپ، رئیسجمهوری آمریکا تصمیم به به رسمیت شناختن قدس بهعنوان پایتخت اسرائیل گرفت؟ و چرا این تصمیم در چنین بازه زمانی اتخاذ شد؟ او در پاسخ به این سوال میگوید: «درباره تصمیمهای ترامپ انسان باید بهطور جدی فاکتورهای غیرمنطقی و غیرعاقلانه بودن را در نظر بگیرد. با وجود این، شواهد زیادی وجود دارد که نشان میدهد تصمیم ترامپ به درگیریهای هژمونیک در منطقه میان ایران و عربستان معطوف است و با منافع سیاست داخلی آمریکا ارتباط کمتری دارد.»
انتهای پیام/