دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
دکتر حامد حاجی‌حیدری*

مختصات و الزامات آموزش و پرورش جدید

چرا آمادگی شغلی تا این پایه دشوار شده، که بسیار بیش از گذشته، مستلزم آموزش گردیده است؟
کد خبر : 241762

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر آنا، به سرعت به سمت رژیم جدیدی از انتظارات آموزشی حرکت می‌کنیم که آمادگی شغلی را بالاتر از سایر ارزش‌های آموزشی تلقی می‌کند. ولی چرا آمادگی شغلی تا این پایه دشوار شده، که بسیار بیش از گذشته، مستلزم آموزش گردیده است؟ اول از همه این که با سرعتی خیره کننده، ساختار اشتغال از مشاغل یدی به سمت مشاغل مرتبط با کنترل و برنامه‌ریزی حرکت کرده است، و بدین ترتیب، نیاز به دانش دارد. ولی این، همه ماجرا نیست؛ نکته دیگر، شمار متقاضیان نیروی کار در قیاس با عرضه جایگاه شغلی است. جمعیت، سریع‌تر از فزونی تقسیم کار رشد کرده است، و شاید بهتر بگوییم که این دو در مسیر عکس ره سپرده‌اند. در حالی که جمعیت بیش و بیشتر شده، تقسیم کار اجتماعی به نفع حضور بیش از پیش ماشین‌ها در موقعیت‌های شغلی عقب گرد کرده است. حضور ماشین‌ها، در ازای انبوهی از مشاغلی که حذف کرده‌اند، تنها برخی مشاغل را برای کنترل و برنامه‌ریزی ماشین‌ها تأسیس کرده‌اند و شمار این دست مشاغل، بسیار نیستند، و هر روز هم کمتر می‌شوند، چرا که به برکت پدیده‌ای به نام هوش مصنوعی (ای آی)، ماشین‌ها، خود قادر به تصمیم‌گیری هستند، و حداکثر بازده خروجی آن‌هاست که ممکن است نیاز به کنترل انسانی داشته باشد، و آن نیز در بسیاری از موارد در حال اتومات شدن است.


مرتبط با همین موضوع، حرکت به سوی آموزش و پرورش معطوف به اشتغال و کاربست، یک دلالت ضمنی مهم هم دارد، و آن این که از متن این آموزش، دیدگاه‌های عمیق پرورش نمی‌یابند. در این نظام آموزشی، عمق یادگیری‌ها، خصوصاً در دانش‌هایی که به درکی بیش از کاربست احتیاج دارند، از دست می‌رود. آموزش به عنوان یک فرم از «مأموریت کاربست»، به طور فزاینده‌ای به پدیداری «روشنفکران اتفاقی» منجر می‌شود که «ناگاه»، در شبکه ظهور می‌کنند و یک چیزی از آستین در می‌آورند که فقط برای مدتی شوری بر می‌انگیزند و فرو می‌نشینند. در این شرایط، مردانی از کادر فنی و مهندسان، نور هدایت و الگوهای عملیاتی موقت برای مردم می‌شوند. کار به جایی می‌رسد که افرادی مانند استیو جابز یا برایان تریسی، جای روشنفکران مصلح اجتماعی و سیاسی را می‌گیرند. آن‌ها دید خاصی در مورد عمق امور ارائه نمی‌دهند. آن‌ها فقط روش‌های مسلط شدن و احاطه یافتن و کنترل بر برخی امور را می‌آموزند و می‌روند.


این وضع و حال «سطحی‌نگری معطوف به آمادگی شغلی» در آموزش و پرورش دنیا (و نه فقط آموزش و پرورش ما/ هنوز وضع آموزش و پرورش ما به قدر جو عمومی آموزش و پرورش جهان خراب نیست) در حالی است که درست در این موقعیت تاریخی که لحظه تعیین نسبت ما با مقوله جانشینی ماشین‌ها در موقعیت‌های انسانی است، ما شدیداً و عمیقاً احتیاج به متفکران ژرف نگر و فیلسوفان بزرگ داریم. ولی امروز، توجه‌ها معطوف به روش‌های کارآمد گذر از اینجا و اکنون است. معلمان و اساتید دانشگاه هم موظف هستند تا این چرخ را برای عبور فارغ التحصیلان تسهیل کنند، و نمی‌توانند به عمق افکار و طمأنینه در استنتاج‌ها اهتمام بورزند. امروز، «سبک زندگی تند و تیز»، رفته رفته، به جای «سبک زندگی با طمأنینه» نسل قبل غالب می‌شود، و فضایل تعلیم و تربیت هم به تناسب دگرگون می‌گردد که نه، زوال می‌یابد؛ در این شرایط، «تدریس در گذر»، بر «برنامه درسی» و «آموزش + پرورش» غلبه پیدا می‌کند. تدریس، به سرعت، در حال از دست دادن محتوای پرورشی خود و ارزش آموزش خلاقیت است.


ما دیگر به فرزندانمان «فضیلت» و «مسئولیت» را نمی‌آموزیم، ارزش‌های دیر پای عدالت و رهایی و حریت، دیگر مورد تتبع معلمان و دانش‌آموزان قرار نمی‌گیرد، و مسئله‌ای به عنوان آرمان جهان بدون استثمار و ستم، و جهان بدون فقر، جهل و بیماری در ذهن این دانش‌آموزان شکل نمی‌گیرد. مینی مالیسم، این روزهای آموزش و پرورش را تسخیر کرده است.


کار به همین جا ختم نمی‌شود؛ وقتی هدف آموزش و پرورش، به تأمین «آمادگی شغلی» معطوف می‌شود و سواد به جواز کسب تقلیل می‌یابد، یکی از نتایج این وضع و حال، طرح امکانات جدید کسب درآمد به جای درس خواندن است. کودکی، با کارد، پدر و مادرش را تهدید می‌کند که به مدرسه رفتن او اصرار نکنند، چرا که او با به دست آوردن جوایز از بازی «کلش آو کلنز» و فروش آن‌ها می‌تواند درآمد حاصل از کار تحصیل‌کردگان را به دست آورد. بدین ترتیب، بازیکنان قرعه‌کشی‌ها و قمارها، خیلی زود، و بدون بهره‌مندی از حداقلی از سواد و فرهیختگی، به دامن تولید «پول» می‌افتند و با چشیدن مزه بسیار شیرین آن، دیگر در موقعیت فکر عمیق قرار نمی‌گیرند.


ما باید به سرعت تغییر شکل دهیم. ما باید با همه ابزارهای تربیتی خود به فرزندانمان بیاموزیم که چگونه مسائل گمراه‌کننده‌ای مانند ثروت و شهرت را در جهت درست هدایت کنند. ما باید گرایش به کمال و ارزش‌های انسانی را در آن‌ها زنده نگاه داریم، و برای این منظور هیچ چیز ثمربخش‌تر از تجربه‌های قدسی در متن دینی نیست. نسل آتی باید در سایه احیای اخلاق بیاموزد تا همکاری‌ها را بهبود ببخشد و به اهداف نوآوری سیاسی برای انطباق با شرایط جدید دست یابد، و افکار عمیق را برای تعیین نسبت‌های جدید اجتماعی به کار بندد.
مستندات را از دفتر سایت بخواهید


منبع: رسالت


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب