مسیر کاهش درگیریهای اجتماعی
به گزارش گروه رسانههای دیگر آنا، قضیه: زلزله کرمان، با شدتی نزدیک به زلزله بم، خوشبختانه تلفاتی نداشت و مطابق اعلام سرپرست اورژانس کشور، «مهمترین دغدغه، احتمال سرمازدگی در شب در مناطقی است که مردم از ترس خارج از منزل حضور دارند». خب؛ خدا رو شکر که مهمترین دغدغه همین است که البته باید با کمک همه ما مرتفع شود. زلزله غرب کشور هم در مقایسه با دو زلزله شدید قبلی یعنی بم و رودبار، تلفات بسیار کمتری داشت. ولی، در چند روز پس از زلزله مهیب غرب کشور، هر نوع خبر منفی در تلگرام منتشر میشد، صرفنظر از این که درست باشد یا نادرست. آواری از خصومتها و بدگوییها در گرفت که خبرهای خوب زیر این خصومتها و بدگوییها و سیاسیکاریها گم و له شد. این که موکبهای اربعین با دستور مقام معظم رهبری به خستگی "نه" گفتند، و به مناطق زلزله زده رفتند و بساط خود را آن جا پهن کردند، این که هر شب از پایگاههای بسیج محله ما کمکها به سمت مناطق زلزله زده روان بود، این که شمار تلفات این زلزله در مقایسه با دو زلزله مهیب قبلی در بم و رودبار بسیار کمتر بود، همه اینها جای شکر و خرسندی داشت، اما اهالی تلگرام ترجیح دادند از سیاهیها و مصائب راستین و دروغین سخن بگویند و بنویسند و بر طبل دشمنیها بکوبند، بدون آن که اندیشه کنند که اگر روزی این سیاهیپراکنیها سر باز کند، ممکن است موجب درگیریها و منازعات اجتماعی دامنهدار و مهارناپذیر شود که دود بیحاصلاش به چشم همه ما برود. شاید هم برخی از آنها که این منفیبافیها را شارژ میکنند، همین را بخواهند. حتماً همین را میخواهند.
کاوش اول در قضیه: در متن همهگیر تلگرام، علاقهمندی به قضاوتهای چشمی، یک گام عقب نشسته، و جای خود را به قضاوتهای شنیداری داده است. زمانی به کنایه میگفتند که عقل عوام به چشمشان است، ولی امروز به همان چشم هم دریغ میخوریم، وقتی در صحنه شبکه، عقل افراد به گوششان است. فعالان شبکه از اقشار متوسط شهری، سه پله نزولی را تجربه کردهاند: عقل به چشم، و از چشم به گوش.داشتن یک اجتماع درست و درمان، مستلزم آن است که از قضاوتهای سطحی بر اساس شنیدهها پرهیز شود؛ حتی از قضاوت با مبنای عینیتها نیز پرهیز گردد؛ باید بر مبنای عقلها و حکمتها که از انبوهی عینیت به ضمیمه اصول تحلیل استنتاج میشوند، یک قضاوت ساخت که تصمیم را بر جای بایسته خود بگذارد. اعضای یک اجتماع صحیح و سالم و درست و درمان، با تمرکز بر هویتها، اعمال، زیباییها، شادیها، رنجها، تعاملها، و قدری هم عینیتها، میکوشند تا به سهولت، مرزهای حرمت انسانی را زیر پا نگذارند. در این دیدگاه، حریمها و «به رسمیت شناختن» حریم در چارچوب یک سنت آزموده اهمیت محوری پیدا میکند. آن چه اهمیت دارد این است که شرکای زندگی اجتماعی، چگونه باید خود و دیگران را و مسیرهای حرکت را تعریف کنند، تا نه تنها مزاحمتی برای یکدیگر فراهم نیاورند، بلکه از آن بیش، در چارچوب یک همکاری ثمربخش و منصفانه، زیست ممتاز انسانی را که همان زیست توأم با همافزایی اجتماعی است، رقم بزنند. این، آن چیزی است که امروز ضرورت دارد تا مصلحان اجتماعی برای آن طراحی مناسب ارائه دهند.
زاویه دید دوم به قضیه: برای مدتهای مدید، که برنامه توسعه ما بر مبنای رقابتهای سوسیال و لیبرال، توسط روشنفکران ترسیم میشد، همه چیز بر فرض رقابت بیرحمانه گرگها علیه یکدیگر بنا شده بود. فرض روشنفکر به تبعیت از بنیانگذاران فکر مدرن همین بود که اجتماع انسانی چیزی ورای جنگ همه گرگها علیه یکدیگر نیست؛ بنابراین رقابت همه علیه همه، یا انتظام بخشیدن به رقابت همه علیه همه، کلید فهم اجتماع تصور میشد و میشود.
ولی پرسش امروز ما این است که آیا واقعاً باید اجتماعات انسانی را همچون اجتماعات حیوانی، آن هم اجتماع گرگها توصیف و تحلیل کرد؟ این فرض اشتباه که در سرتاسر تاریخ اروپای مدرن، از تامس هابز و جان لاک و آرتور شوپنهاور و فریدریش نیچه، تا ژان-باتیست لامارک و چارلز داروین و ماکس وبر و تالکوت پارسنز و رابرت دال، همواره فرض علوم انسانی مدرن بوده است، تا چه اندازه قابل تصدیق و ارزش گذاری است؟ به نظر میرسد که یک ریشه اشتباهات ما که نهایتاً به این میزان وخیم از درگیری اجتماعی منجر شده است، همین جاست.
کاوش سوم در قضیه: آن چه پتانسیل بیشتری برای زندگی انسانی فراهم میآورد اصل "تعامل" در چارچوب "اجتماع" است. اینجا نقش زبان و اخلاقیات و تاریخ مشترک برجسته میشود، و هیچ گروهی به اندازه هنرمندان و ادیبان و تاریخشناسان، در کاهش درگیریهای اجتماعی مبرم سهم ندارند. بیگمان اجتماع امروز شکوفای جهانی از بته عمل نیامده است، هر چند که در این مقطع انتهایی و مدرن خود، کوشش کرده است ارتباط خود را از تاریخ و سنت خویش قطع کند و با پر و بال دادن به فردیت، این نیرو را در رقابتهای پایان ناپذیر اجتماعی فعال نماید، ولی واقع آن است که اندک رمق فعلی در همکاری و همافزایی اجتماعی، بیگمان به برکت پایندگی سنتهای درست است که خود را در زبان، اخلاقیات و خاطره زندگی اجتماعی، همچنان زنده نگه داشته است. کاری که باید انجام دهیم این است که این پایهها و مایهها را تقویت کنیم.
دیدگاه چهارم به موضوع: تصاویر حملات انسانها به یکدیگر، چه واقعی و چه داستانی، لاینقطع و بارها و بارها در رسانههای عمومی و تعاملی نشان داده میشوند، و در این نمایش، فرق چندانی میان "خودی" و "غیرخودی" نیست. کوشش اصحاب علوم تجربی یا حضار جهانوطنی شبکههای اجتماعی، برای یکسان دیدن "خودی" و "غیرخودی" در قالب معیارهای جهانشمول از یک سوی، و حتی القاء مداوم عقبماندگی و بدبختی "ما"، این نتیجه را به همراه داشته است که قضاوت ما در مورد یکدیگر بدون ملاحظه حال "خودی"، و حتی تند و تیزتر از معیارهای قضاوت ما در مورد "غیرخودی"ها باشد. واقع آن است که اشتراک ما در زبان و اخلاقیات و تاریخ، مسئولیتهایی به بار میآورد که بدون مراعات آنها، زیست انسانی به مثابه همکاری اجتماعی را به خطر میاندازد و زندگی ما را هر روز بیشتر به زندگی گربهسانان شبیه میسازد. تأکید و ابرام بزرگان ما بر لزوم تمایز "خودی" از "بیخودی"، یا همان حکمت اشداء علی الکفار و رحماء بینهم، به منظور حراست از این زمینههای زبانی و اخلاقیاتی و تاریخی مشترک ماست.
فرجام کلام: محیط فعلی زیست شبکهای، محیط منصفانهای نیست، و نیاز مبرم به مداخله اجتماعی مصلحان اجتماعی بویژه در سه زمینه یادآوریهای ادبی، اخلاقیاتی و حکمتی، و تاریخی احساس میشود. هدف این مداخله، باید احیای ارزش "مبادی آدب بودن" و "احترام" باشد. "مبادی آداب بودن" در یک مقیاس کلان تر به تقویت "قانون" منجر میشود که "قانون" به خودی خود اسباب "تهذیب ملت است". اصلاح گفتار و بیان، مقدمه مهمی است. کردار فعالان در شبکههای اجتماعی، نحوی از کنشهای گفتاری است که حالت خاصی از امور را بوجود میآورد؛ چرا که تمام واقعیتهای زندگی ما در نخستین گام در قالب همین گفتارهاست که هستی پیدا میکنند و اگر از همان ابتدا در یک قالب معنایی مناسب بیان شوند بر روی توانمندیهای عملی ما در فایق آمدن به مسائل اثر خواهند گذاشت. از این روست که اگر کنشهای گفتاری ما در شبکه در راستای تجربه زبان پارسی، اخلاقیات تمدنی ما، و حکمت ناشی از تجربههای تاریخی ما بازسازی شوند، امید است که حرکات مثبت افزونتری صورت ببندند.
منبع: رسالت
انتهای پیام/