اشغال فضای فرهنگ توسط سلبیرتیهای تهی از شخصیت
به گزارش گروه رسانههای دیگر آنا، بیژن عبدالکریمی عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد در پاسخ به چیستی ذات و روح مفهوم سلبریتی گفت: پرداختن به این موضوع اصلا کار سادهای نیست اما از چند بُعد میتوان این مسئله را بررسی کرد.
وی گفت: در قرن اخیر جمعیت کره زمین به شدت افزایش یافته است یعنی اگر تا سال 1800میلادی جمعیت کره زمین حدود یک میلیارد نفر بود، امروزه 8میلیارد نفر انسان بر کره زمین زیست میکنند. در دوران مدرن، تودهها به شدت سر صحنه حضور مییابند یعنی مثلا بخش بسیاری از جمعیت روستانشین به شهرها میآیند. هگل در سال 1825 وقتی که سردبیر یکی از نشریات بود، مقالهای با عنوان " تودهها می آیند!" نوشت و بعدا گاسِت اُرتگا(فیلسوف اسپانیولی) از این واقعیت با عنوان طغیان تودهها یاد میکند.
عضو هیأت امنای انجمن فلسفه میان فرهنگی با بیان این نکته که در دوران مدرن همه چیز پوپولیستی میشود گفت: یکی از ویژگیهای دوره جدید این است که مفهوم آموزش معنای خاصی مییابد یعنی آموزش محدود به آموزش تکنولوژیک می شود و کارکرد فرد در ساختار مطرح میشود. در این میان، مفهوم فرهنگ به معنایی که در دوران ماقبل مدرن وجود داشت کم کم به حضیض میرود در حالیکه امروز میتوانیم از مرگ فرهنگ صحبت کنیم یعنی فرهنگ امروز تبدیل به یک مقوله لوکس و حاشیهای شده است.
نویسنده کتاب هایدگر در ایران گفت: آنچه امروزه انسانها را در کره زمین درگیر خودش کرده نفس زندگی است یعنی اموری از قبیل خوردن، تشکیل زندگی، ارضای غرائض، مسکن، هزینه بهداشت، هزینه تحصیل کودکان و...، در این بین فرهنگ تبدیل به مقولهای جانبی شده یعنی اگر شما از لحاظ مالی و... تامین بودید برای اینکه زندگی تان زیباتر بشود به مسائل فرهنگی مثل موسیقی، هنر و... میپردازید. این بدان معناست که هنر و فرهنگ دیگر به عنوان جزء ضروری زندگی انسانها وجود ندارد.
عبدالکریمی با اشاره به تاثیرات اندیشه پست مدرن بر فرهنگ گفت: با ظهور فضای پست مدرن همه منابع فرهنگ از بین رفتهاند یعنی اولا سلسله مراتب از بین رفته اند ثانیا، منابع فرهنگ مثل روحانیت، کلیساها، دانشگاه و... از بین رفتهاند. شما امروزه مشاهده میکنید که دانشگاهها دیگر توان ایجاد افق فرهنگی ندارند و سیستم دانشگاه جزئی از یک سیستم بروکراتیک شده است. علم و تکنولوژی جدید فاقد وجوهی است که بتواند به زندگی معنابخشی کند. به همین دلیل من با نیچه موافقم که درست در زمان رشد و اوج مدرنیته، گفت که در پس این رشد علمی و تکنولوژیک، نوعی بربریت و توحش نهفته است یعنی یک فرد میتواند پزشک و یا مهندس بزرگی باشد اما روحش بسیار کوچک و حقیر باشد مثلا یک پزشکی که به تخصص بسیار بالا مشهور است می تواند تا وقتی که پول نگیرد به وارد اتاق جراحی نشود، در این شرایط حتی روشفکران نیز مرجع اخلاقی و ارزشهای برتر نیستند.
عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد درباره جایگاه سلبریتیها در دنیای کنونی گفت: در روزگار کنونی مشاهده میکنید روشنفکر کسی نیست که قهرمان، الگو و پیش آهنگ خلق باشد بلکه زندگی او توسط عموم مردم مورد استهزاء قرار میگیرد و در تلقی مردم، روشنفکران به مثابه دُنکیشوتهای بیعرضهای هسند که نتوانستهاند به زندگی مالی مناسبی دست پیدا کنند. در چنین فضای تهی که پول، یگانه معیار ارزشهاست، شخصیتهای دروغین نظیر سلبریتیها(هنرپیشه ها، فوتبالیستها، دلقکها و...) فضای فرهنگی را اشغال میکند.
عبدالکریمی با تشریح معنای دروغین بودن شخصیت سلبیریتها گفت: دروغین بودن این شخصیتها یعنی اینکه هیچکدامشان حامل هیچ یک از ارزشهای برتر نیستند. امروزه جایگاه یک مُطرب در جامعه بیش از جایگاه یک موسیقیدان اصلی است، جایگاه یک هنرمندی که حضورش نمایشی است بیش از جایگاه یک هنرمند اصلی است. وجود سلبریتیها یک وجود رسانهای است و به محض اینکه دوربین از روی آنها برداشته شود، وجودشان فرو میریزد.
وی در پاسخ به این مسئله که آیا ظهور سلبریتیها نتیجه سیر خاص فلسفه غرب است گفت: به یک معنا میتوان گفت که جهان کنونی ادامه سنت متافیزیکال یونانی است یعنی میتوان گفت که فرهنگ کنونی نتیجه ظهور عقلانیت جدید است و این عقلانیت جدید نیز در ادامه سنت متافیزیکی یونانی است. این عقلانیت بواسطه مدرنیته صورت جهانی یافت. فلسفه غرب به نوعی نیهیلیسم به معنای مرگ همه ارزشهای متعالی و بیبنیاد شدن اخلاق رسید و در این فضا، مرگ فرهنگ نتیجه چنین شرایطی است. ظهور سلبریتیها نشانهی کوچکی از این روندهای کلی و کلان فرهنگی است.
انتهای پیام/
انتهای پیام/