اگر تحصیل رایگان نبود من هم کودک کار میشدم
محمدرضا نیکنژاد در گفتوگو با خبرنگار گروه اجتماعی آنا، درباره پدیده بازماندن کودکان از تحصیل و گسترش تعداد کودکان کار میگوید: این پدیده بیشتر در میان کودکان استانهای مرزی و به خصوص آنهایی که به خاطر درآمد پایین خانواده به حاشیه شهرهای متوسط و بزرگ مهاجرت کردهاند، پیش میآید. این خانوادهها در جاهایی که به آنها مهاجرت کردهاند از پس هزینههای زندگی برنمیآیند و مجبور میشوند از نیروی کار فرزندان خودشان برای چرخاندن چرخ زندگی استفاده کنند.
به گفته او آموزش و پرورش برنامهای برای حمایت از این کودکان در مدارس اجرا نمیکند و اساسا برنامه مدونی برای حمایت از این بچهها ندارد. در مدارس به صورت جسته و گریخته توسط معلمان یا مدیران مدارس کارهایی صورت میگیرد. آنها به صورت شخصی این معلمها را شناسایی میکنند و گاهی کمکهایی میکنند اما وزارت آموزش و پرورش در تامین هزینه جاری خود وامانده است، چه برسد به اینکه بخواهد این بچهها را شناسایی و حمایت کند. در دوران دانش آموزی ما در دهه 60 بچههای کمبضاعت که در خطر واماندن در مقابل هزینههای تحصیل بودند، شناسایی میشدند و گاهی بنهایی برای خرید لباس و سایر چیزها دریافت میکردند. این حمایت گاهی در حد امکان خرید یک شلوار و پیراهن در شب عید بود.
من در دوران کاری خود به عنوان معلم چنین حمایتهایی را از سوی آموزش و پرورش ندیدم. این وزارتخانه گاهی به خانواده این بچهها میگوید که فقط کف کمکها یعنی 50 – 60 هزار تومان را به مدرسه محل تحصیل فرزندشان بدهند و به ندرت پیش میآید که از این کف هزینه چشمپوشی شود، در حالی که حتی همین پولهای اندک هم میتواند جزو دلایل انصراف از تحصیل باشد |
این عضو کانون صنفی معلمان ادامه میدهد: من در دوران کاری خود به عنوان معلم چنین حمایتهایی را از سوی آموزش و پرورش ندیدم. این وزارتخانه گاهی به خانواده این بچهها میگوید که فقط کف کمکها یعنی 50 – 60 هزار تومان را به مدرسه محل تحصیل فرزندشان بدهند و به ندرت پیش میآید که از این کف هزینه چشمپوشی شود، در حالی که حتی همین پولهای اندک هم میتواند جزو دلایل انصراف از تحصیل باشد.
نیک نژاد درباره تضاد بین طرحهایی مثل کلاس درس هوشمند و تبلت دانش آموزی با آمار بازماندن دانش آموزان از تحصیل به علت مشکلات اقتصادی گفت: این طرحها اجرا نمیشود و در واقع بهانهای است برای درآمدزایی بیشتر در مدارس مناطقی با شهروندان طبقه متوسط و یا مرفه.
به گفته وی، 65 درصد ساختمانهای مدارس دولتی فرسوده و کلاسهای درس رنگ و رو رفته است. وقتی امکان رنگ کردن کلاسها نیست چگونه میتوان آن مدرسه را هوشمند کرد؟ بحثهایی مثل تبلت دانش آموزی بیشتر مباحثی تبلیغاتی است.
او ادامه میدهد: در مدارس غیرانتفاعی که شهریه بالای 10 میلیون تومان دارند، گاهی کارهایی مثل کلاس هوشمند انجام میشود اما برای دانش آموزان طبقات پایین دست همین هزینههای جاری به حدی است که آنها را از تحصیل فراری میدهد و به کودک کار تبدیل میکند. آنها میتوانند تبلت دانش آموزی و کلاس هوشمند را در مناطقی از تهران عملی کنند اما قطعا چنین کارهایی باعث افزایش تعدد دانش آموزان بازمانده از تحصیل میشود.
این عضو کانون صنفی معلمان از تلاش معلمان برای کمک به این دانش آموزان هم میگوید: در پی این موضوع هستیم تا پل ارتباطی میان سازمانهای مردمنهاد خیریه و خیرین را با این دانش آموزان به وجود آوریم اما این ارتباط سیستماتیک هنوز شکل نگرفته است.
این معلم درباره احساسش وقتی یکی از دانش آموزانش به خاطر مشکلات اقتصادی ترک تحصیل میکند، میگوید: من هم میتوانستم مثل این بچهها باشم اما به خاطر رایگان بودن تحصیل در دوران ما امروز معلم شدم اما آینده این کودکان بازمانده از تحصیل از نظر کیفی به خوبی داستان زندگی من نخواهد بود. خود من امکان بازماندن از تحصیل را به خاطر مشکلات اقتصادی در چند مقطع از دوران تحصیلم داشتم. اگر این اتفاق میافتاد الان نمیتوانستم معلم شوم و زندگیام از نظر کیفی و کمی متفاوت میشد.
او می گوید: هر یک از دانش آموزان من یا سایر دانش آموزان که از تحصیل بازمیمانند میتوانستند دستکم معلم شوند و زندگی اجتماعی و فرهنگی بهتری داشته باشند، این موضوع آینده فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی بخشهای بزرگی از جامعه را تحت تاثیر قرار میدهد و این سیکل معیوب ادامه پیدا میکند.
انتهای پیام/