پسراندن نیابتی، نسخه جدید واشنگتن
به گزارش گروه رسانههای دیگر آنا، همان زمان که ترامپ در سخنرانی جنجالی اخیرش از راهبرد دولتش بر ضد جمهوری اسلامی ایران رونمایی کرد، اندیشکده «شورای آتلانتیک» از اتاقهای فکر شناختهشده امریکایی در گزارشی تحت عنوان «گزینههای استراتژی امریکا برای [مقابله با] چالش منطقهای ایران» پیشنهادهایی را روی میز کاخ سفید گذاشت که تأملی گذرا در آن مفید است. این اندیشکده در سیاست تجویزی خود پنج راهبرد را به دولت ایالاتمتحده امریکا پیشنهاد میدهد که عبارتاند از: مهار حداقلی (Minimalist Containment)، مهار تقویتشده (Enhanced Containment)، هزینهسازی (Sandbagging)، پسراندن (Pushback)، تغییر رژیم (Regime Change). البته ترجیعبند همه این راهبردهای پیشنهادی «مهار و تضعیف قدرت منطقهای و نقشآفرینی خارجی جمهوری اسلامی ایران » است و این راهبردهای گوناگون در واقع یک هدف را دنبال میکنند. روشن است که سیاست نهایی نظام سلطه در قبال ایران اسلامی، لزوماً از دل گزارش راهبردی یادشده بیرون نمیآید اما باید گفت این ارزیابی یکی از مجموعه تصمیمسازیهای مؤثر بر این روند بوده و از سویی فضای حاکم بر ذهن راهبردنویسان واشنگتن را بهخوبی نشان میدهد. تحلیلگران اتاق فکر شورای آتلانتیک پس از ارزیابی تهدیدات و فرصتهای هر یک از گزینههای پیشنهادی خود، در مجموع گزینه چهارم یا «پسراندن» را مرجح دانسته و آن را « مؤثرترین روش برای تغییر رفتار ایران، با هزینهای قابلپرداخت و بدون آغاز جنگ علیه جمهوری اسلامی » توصیف میکنند.
این گزینه پیشنهادی غرب در واقع نسخه بهروز شده همان «جنگ نیابتی» است که مدتها در دستور کار سرویسهای اطلاعاتی غربی بوده و هدف آن مشغولسازی نظام اسلامی در محیط داخلی و پیرامونی و افزایش هزینه نفوذ منطقهای ایران بدون پرداخت هزینه مستقیم توسط غرب است.
در سناریوی جنگهای نیابتی هدف آن بود که با سرمایهگذاری محور عبری-عربی محیط ملی و پیرامونی جمهوری اسلامی ناامن و بیثبات شده و ایران اسلامی عملاً از نقشآفرینی فراتر از مرزهای سرزمینی خود بازبماند. البته مزایای این منازعات نیابتی برای نظام سلطه به همینها ختم نمیشود و از همه مهمتر تضعیف نظام سیاسی و نیز تجزیه جغرافیایی کشور را دنبال میکردند. البته همانگونه که پیشتر اشاره شد راهبرد پسراندن نسخه بهروز و تکمیلتر شده «جنگهای نیابتی» است و تنشآفرینی مستقیم امریکاییها در خلیجفارس برای درگیرسازی نیروهای ایرانی، تضعیف و مشغولسازی متحدان منطقهای ایران اعم از گروههای مقاومت و کشورهای همسو و تشدید تحریمها و فشارهای بینالمللی به بهانههای گوناگون و مخصوصاً ادعای حقوق بشر از جمله اجزای تکمیلکننده این سناریو در مقابل جمهوری اسلامی است.
راهبردنویسان غربی امیدوارند با چنین سناریویی اولاً هزینه اقتدار منطقهای ایران را تا حدی فوقالعاده افزایش دهند که در داخل کشور صداهایی برای عقبنشینی از منطقه شنیده شود و ثانیاً با بیثباتسازی محیط ایران، امکان تحرک هرچه بیشتر برونمرزی را محدود سازند.
ضامن موفقیت چنین سناریویی آن است که شبکه داخلی همکار غرب با بزرگنمایی و مبالغه در تهدیدات غرب در صفوف ملت رخنه کرده و زمزمههای پذیرش انعطاف و عقبنشینی از قدرت و نفوذ منطقهای را طرح و آن را با شرطیسازی جامعه این رویکرد را «اجتماعی» کنند. نتیجه این روند آن خواهد بود که زنجیره تلخ عقبنشینی از اقتدار و منافع ملی آغازشده و غرب پس از فتح سنگرهای قدرت ملی ایران، روزبهروز امتیازات بیشتری را به چنگ میآورد.
در این شرایط آنچه ضروریتر از همیشه است، فهم دقیق سناریوی محتمل و ممکن الوقوع دشمن و اجزای آن و تهیه پادراهبردهای مقابله با آن است؛ وظیفهای که بر دوش نخبگان فکری و راهبردی جامعه و نهادهای ذیربط است تا مخاطرات دسیسههای دشمن تا حد ممکن خنثی گردد.
منبع: جوان
انتهای پیام/