یادداشت/جمهوری اسلامی
ما و آینده تحولات منطقه
تحرکات سیاسی منطقهای و بین المللی، این روزها به روشنی نشانههائی از شکست سیاستها و طرحهای آمریکا در برابر جبهه مقاومت را به نمایش گذاشته است.
به گزارش گروه رسانههای دیگر آنا، تحرکات سیاسی منطقهای و بین المللی، این روزها به روشنی نشانههائی از شکست سیاستها و طرحهای آمریکا در برابر جبهه مقاومت را به نمایش گذاشته است. پیروز این میدان، در درجه اول و بطور عام، جبهه مقاومت است و بطور ویژه جمهوری اسلامی ایران. برای حفاظت از این پیروزی و تحمیل شکستهای بزرگتر به آمریکا باید سیاستهایی را دنبال کنیم که هم به منطقه و هم به مسائل بینالمللی مربوطند و البته با سیاستهای داخلی ایران نیز ارتباط تنگاتنگ دارند.
برای درک عمق شکست آمریکا باید به رویدادهای این روزهای منطقه توجه دقیق نمائیم.
1- سفر پادشاه عربستان به روسیه، علیرغم معامله موشکهای اس 400 روسی، نماد روشن سرخوردگی وی در اعتمادی است که به دونالد ترامپ رئیسجمهور نامتعادل آمریکا کرده است. محاسبات دولت عربستان که پیروزی طرح ترامپ برای پیروزی در عراق و سوریه را پیشبینی میکرد، جواب نداد و رویداد مهم پیروزی قطعی بشار اسد و حیدرالعبادی بر داعش و سایر تروریستها تمام رویاهای آل سعود را برباد داد. در چنین شرایطی طبیعی است که عربستان سیاست نگاه به شرق را پیشه کند و قیمت موشکهای اس 400 را نیز به عنوان شیربهای این ازدواج ناخواسته تقبل نماید.
2- رویداد بسیار مهم شکست سخت داعش و سایر تروریستهای تکفیری در عراق و سوریه، برگ اول و اصلی بازی آمریکا در منطقه را از دست دونالد ترامپ خارج کرده و سیاستمداران آمریکائی را وادار به روی آوردن به سیاست دیگری یعنی برگ دوم کاخ سفید نموده است. این برگ، حاوی طرح تجزیه کشورهای منطقه است که شامل عراق، سوریه، ترکیه، ایران، یمن و حتی خود عربستان هم میشود. با اجرای طرح تجزیه زنجیرهای کشورهای منطقه که چندین کشور جدید باید براساس آن متولد شوند، آمریکا امیدوار است سلطه خود را که تاکنون در تحمیل آن بر منطقه ناموفق بوده بتواند با استفاده از تفرقهها و درگیریهای ناشی از تجزیه و تقسیمات جدید عملی نماید. این طرح استعماری، که با همهپرسی اقلیم کردستان عراق آغاز شده بود، در گام اول با شکست مواجه شد بطوری که حتی خود دولت آمریکا نیز مجبور شد با آن مخالفت کند و غیر از رژیم صهیونیستی هیچ موافقی پیدا نکرد. اکنون مسعود بارزانی در شرایط دشواری قرار گرفته که مطلوبترین راه برای او راه بازگشت به زمان قبل از همه پرسی است البته اگر میسر باشد!
3- ائتلاف بادکنکی عربستان با تعدادی از کشورهای منطقه برای مقابله با ایران در قالب ناتوی عربی که روی دیگر آن ایران ستیزی همراه با نزدیک شدن به رژیم صهیونیستی است، به شکل مفتضحانهای به بن بست رسیده است. خارج شدن قطر از این ائتلاف و اختلافاتی که در درون این ائتلاف بروز کرد و گسترش یافت اکنون آن را عملاً از کار انداخته و ملتهای منطقه به ویژه کشورهای عربی از تلاش سران خود برای نزدیک شدن به صهیونیستها و ادامه کشتار مردم مظلوم یمن بشدت خشمگین هستند. ملتهای عرب اکنون آتشهای زیرخاکستری هستند که فرصت مناسبی را برای سوزاندن ریشه شیوخ عربی که ملت فلسطین را قربانی امیال خود ساخته و نوکری صهیونیستها را برگزیدهاند انتظار میکشند.
در این عرصه نیز تیر دونالد ترامپ به سنگ خورده بطوری که حتی نمیداند چگونه و با چه ترفندی به وعدههای انتخاباتی خود درباره حمایت از اسرائیل عمل کند.
4- دولت عربستان، در پی شکستهای پیاپی در منطقه و ناکامیها در یمن، سوریه، عراق و سیاست ایران ستیزی، اکنون در داخل کشور برای موجودیت آل سعود احساس خطر میکند. روی آوردن شاه عربستان به سیاست اصلاحات به ویژه پذیرفتن حقوق شهروندی زنها یکی از ترفندهائی است که برای مقابله با خطری که اکنون موجودیت آل سعود را تهدید میکند، در نظر گرفته شده است. در چنین وضعیتی قطعاً دولت عربستان توانائی ادامه سیاستهای خشن در منطقه را نخواهد داشت و به زودی تمام این سیاستها را یکی پس از دیگری کنار خواهد گذاشت. شاید سفر شاه عربستان به روسیه، طلیعهای باشد برای همین سیاست جدید و تعدیلی.
5- ترامپ، برای جبران شکستهایش در منطقه خاورمیانه و برای سرپوش گذاشتن بر رسوائیهای سیاسی داخلی خود، درصدد گرفتن انتقام از ایران برآمده و برجام را مستمسک خوبی برای رسیدن به این هدف تشخیص داده است. جالب اینکه حتی در این عرصه نیز ترامپ از هم اکنون بازنده است، زیرا نه اروپا با او در متهم ساختن ایران به نقض برجام همصداست، نه روسیه و چین و نه سازمان ملل و آژانس بینالمللی انرژی اتمی. تردیدی نیست که کنار رفتن دولت آمریکا از برجام کار برجام را قدری مشکل میکند اما نمیتواند آن را ملغی کند. این خود آمریکاست که از این اقدام متضرر میشود و البته رژیم صهیونیستی و سایر دشمنان خارجی ملت ایران و تعدادی از عناصر داخلی که مصالح خود را بر منافع ملی ترجیح میدهند از این واقعه خوشحال خواهند شد. این خوشحالیها موقتی است و قطعاً در دراز مدت باز هم ملت ایران که برجام را پذیرفته برنده خواهد بود.
نکته بسیار مهم این است که این شکستها که به آمریکا و مهرههای منطقهای آمریکا تحمیل شده، فقط شکست آمریکا نیست بلکه پیروزی ملتهای منطقه به ویژه جمهوری اسلامی ایران که در تحولات منطقه نقش مهمی دارد نیز هست. بنابر این، مسئولان نظام جمهوری اسلامی ایران باید برای استمرار این پیروزی به تحکیم وحدت داخلی همت گمارند و پایههای قدرت ملی را هرچه بیشتر تقویت کنند. ما نباید ماجرای همه پرسی اقلیم کردستان عراق را رویدادی قابل اغماض تلقی کنیم. تعاملات روزهای اخیر تهران – آنکارا، هر چند دیرهنگام صورت گرفت ولی اقدام صحیحی بود که باید هرچه بیشتر تقویت گردد تا راه تهدیدهای احتمالی بسته شود. مسئولان ما برای آنکه بتوانند از منافع ملی بهتر حراست کنند باید با سعه صدر برای ایجاد همدلی در داخل تلاش بیشتری نمایند و مانع اقدامات تفرقه افکنانه و وحدت شکنانه افرادی شوند که منافع شخصی و جناحی خود را در ضربه زدن به وحدت میدانند کما اینکه جناحهای سیاسی نیز باید موفقیتهای بزرگ کشور در سیاست منطقهای را درک کنند و به جای انتقادهای بیپایه برای بهتر شدن این سیاستها همراهی نمایند. با آن سعه صدر و این همراهی هاست که منافع ملی تامین خواهد شد و همگان به حقوق قانونی خود خواهند رسید.
1- سفر پادشاه عربستان به روسیه، علیرغم معامله موشکهای اس 400 روسی، نماد روشن سرخوردگی وی در اعتمادی است که به دونالد ترامپ رئیسجمهور نامتعادل آمریکا کرده است. محاسبات دولت عربستان که پیروزی طرح ترامپ برای پیروزی در عراق و سوریه را پیشبینی میکرد، جواب نداد و رویداد مهم پیروزی قطعی بشار اسد و حیدرالعبادی بر داعش و سایر تروریستها تمام رویاهای آل سعود را برباد داد. در چنین شرایطی طبیعی است که عربستان سیاست نگاه به شرق را پیشه کند و قیمت موشکهای اس 400 را نیز به عنوان شیربهای این ازدواج ناخواسته تقبل نماید.
2- رویداد بسیار مهم شکست سخت داعش و سایر تروریستهای تکفیری در عراق و سوریه، برگ اول و اصلی بازی آمریکا در منطقه را از دست دونالد ترامپ خارج کرده و سیاستمداران آمریکائی را وادار به روی آوردن به سیاست دیگری یعنی برگ دوم کاخ سفید نموده است. این برگ، حاوی طرح تجزیه کشورهای منطقه است که شامل عراق، سوریه، ترکیه، ایران، یمن و حتی خود عربستان هم میشود. با اجرای طرح تجزیه زنجیرهای کشورهای منطقه که چندین کشور جدید باید براساس آن متولد شوند، آمریکا امیدوار است سلطه خود را که تاکنون در تحمیل آن بر منطقه ناموفق بوده بتواند با استفاده از تفرقهها و درگیریهای ناشی از تجزیه و تقسیمات جدید عملی نماید. این طرح استعماری، که با همهپرسی اقلیم کردستان عراق آغاز شده بود، در گام اول با شکست مواجه شد بطوری که حتی خود دولت آمریکا نیز مجبور شد با آن مخالفت کند و غیر از رژیم صهیونیستی هیچ موافقی پیدا نکرد. اکنون مسعود بارزانی در شرایط دشواری قرار گرفته که مطلوبترین راه برای او راه بازگشت به زمان قبل از همه پرسی است البته اگر میسر باشد!
3- ائتلاف بادکنکی عربستان با تعدادی از کشورهای منطقه برای مقابله با ایران در قالب ناتوی عربی که روی دیگر آن ایران ستیزی همراه با نزدیک شدن به رژیم صهیونیستی است، به شکل مفتضحانهای به بن بست رسیده است. خارج شدن قطر از این ائتلاف و اختلافاتی که در درون این ائتلاف بروز کرد و گسترش یافت اکنون آن را عملاً از کار انداخته و ملتهای منطقه به ویژه کشورهای عربی از تلاش سران خود برای نزدیک شدن به صهیونیستها و ادامه کشتار مردم مظلوم یمن بشدت خشمگین هستند. ملتهای عرب اکنون آتشهای زیرخاکستری هستند که فرصت مناسبی را برای سوزاندن ریشه شیوخ عربی که ملت فلسطین را قربانی امیال خود ساخته و نوکری صهیونیستها را برگزیدهاند انتظار میکشند.
در این عرصه نیز تیر دونالد ترامپ به سنگ خورده بطوری که حتی نمیداند چگونه و با چه ترفندی به وعدههای انتخاباتی خود درباره حمایت از اسرائیل عمل کند.
4- دولت عربستان، در پی شکستهای پیاپی در منطقه و ناکامیها در یمن، سوریه، عراق و سیاست ایران ستیزی، اکنون در داخل کشور برای موجودیت آل سعود احساس خطر میکند. روی آوردن شاه عربستان به سیاست اصلاحات به ویژه پذیرفتن حقوق شهروندی زنها یکی از ترفندهائی است که برای مقابله با خطری که اکنون موجودیت آل سعود را تهدید میکند، در نظر گرفته شده است. در چنین وضعیتی قطعاً دولت عربستان توانائی ادامه سیاستهای خشن در منطقه را نخواهد داشت و به زودی تمام این سیاستها را یکی پس از دیگری کنار خواهد گذاشت. شاید سفر شاه عربستان به روسیه، طلیعهای باشد برای همین سیاست جدید و تعدیلی.
5- ترامپ، برای جبران شکستهایش در منطقه خاورمیانه و برای سرپوش گذاشتن بر رسوائیهای سیاسی داخلی خود، درصدد گرفتن انتقام از ایران برآمده و برجام را مستمسک خوبی برای رسیدن به این هدف تشخیص داده است. جالب اینکه حتی در این عرصه نیز ترامپ از هم اکنون بازنده است، زیرا نه اروپا با او در متهم ساختن ایران به نقض برجام همصداست، نه روسیه و چین و نه سازمان ملل و آژانس بینالمللی انرژی اتمی. تردیدی نیست که کنار رفتن دولت آمریکا از برجام کار برجام را قدری مشکل میکند اما نمیتواند آن را ملغی کند. این خود آمریکاست که از این اقدام متضرر میشود و البته رژیم صهیونیستی و سایر دشمنان خارجی ملت ایران و تعدادی از عناصر داخلی که مصالح خود را بر منافع ملی ترجیح میدهند از این واقعه خوشحال خواهند شد. این خوشحالیها موقتی است و قطعاً در دراز مدت باز هم ملت ایران که برجام را پذیرفته برنده خواهد بود.
نکته بسیار مهم این است که این شکستها که به آمریکا و مهرههای منطقهای آمریکا تحمیل شده، فقط شکست آمریکا نیست بلکه پیروزی ملتهای منطقه به ویژه جمهوری اسلامی ایران که در تحولات منطقه نقش مهمی دارد نیز هست. بنابر این، مسئولان نظام جمهوری اسلامی ایران باید برای استمرار این پیروزی به تحکیم وحدت داخلی همت گمارند و پایههای قدرت ملی را هرچه بیشتر تقویت کنند. ما نباید ماجرای همه پرسی اقلیم کردستان عراق را رویدادی قابل اغماض تلقی کنیم. تعاملات روزهای اخیر تهران – آنکارا، هر چند دیرهنگام صورت گرفت ولی اقدام صحیحی بود که باید هرچه بیشتر تقویت گردد تا راه تهدیدهای احتمالی بسته شود. مسئولان ما برای آنکه بتوانند از منافع ملی بهتر حراست کنند باید با سعه صدر برای ایجاد همدلی در داخل تلاش بیشتری نمایند و مانع اقدامات تفرقه افکنانه و وحدت شکنانه افرادی شوند که منافع شخصی و جناحی خود را در ضربه زدن به وحدت میدانند کما اینکه جناحهای سیاسی نیز باید موفقیتهای بزرگ کشور در سیاست منطقهای را درک کنند و به جای انتقادهای بیپایه برای بهتر شدن این سیاستها همراهی نمایند. با آن سعه صدر و این همراهی هاست که منافع ملی تامین خواهد شد و همگان به حقوق قانونی خود خواهند رسید.
منبع : جمهوری اسلامی
انتهای پیام/