معنای شعر جوششی را در حرم امام رضا (ع) فهمیدم
به گزارش گروه رسانههای دیگر آنا، محمدعلی بهمنی، یکی از شاعران و ترانهسرایان شناخته شده معاصر است. او فعالیت خود را در این وادی از دهه 40 شروع کرده و تا امروز به انتشار آثار متعددی در حوزه شعر و ترانه پرداخته است که از این میان میتوان به «گاهی دلم برای خودم تنگ میشود»، «عامیانهها»، «باغ لال»، «شاعر شنیدنی است»، «من زندهام هنوز و غزل فکر میکنم» و... اشاره کرد. او همچنین ترانهسرایی بسیاری از تیتراژهای سریالهای تلویزیونی و آثار موسیقایی را نیز برعهده داشته است. دیدار ما با این ترانهسرای معاصر در روزهای آغازین پاییز شکل گرفت؛ زمانی که به دعوت ما به دفتر روزنامه آمد تا با یکدیگر درباره مولفه و جایگاه ترانههای آیینی به گفتوگو بنشینیم.
سوال اول من درباره وضعیت ترانههای آیینی است. با وجود آنکه در سالهای اخیر کارهای زیادی در زمینه اشعار آیینی صورت گرفته، ولی به نظر میرسد کارنامه ترانههای آیینی ما به آن شکلی که باید هنوز به پرباری و غنا نرسیده است. به نظر شما دلیلش چیست؟
مهمترین مسالهای که باعث شده در این سالها، ترانههای آیینی در مقایسه با شعر آیینی به درجه مطلوبی دستنیافته این است که اغلب ترانههایی که امروز در این حوزه میبینیم برگردان و تقلید صرف از ترانههای دهههای گذشته است. بارها دیده شده برخی از مداحان، عینا همان ترانههای عادی و روزمره را که در گذشته ارائه شده بود در مراسم مذهبی آیینی اجرا کردهاند و فقط برخی از کلمات آن را تغییر دادهاند. این نشان میدهد در زمینه ترانههای آیینی به تقلید بسنده شده است. گاهی هم دیده شده کلام ترانههای گذشتگان عینا در این مراسم تکرار شده و اصلا تغییری در آن صورت نمیگیرد که در نوع خود جای تعجب دارد، چون به هر حال این کار نوعی بیحرمتی به اهل بیت(ع) به شمار میرود.
صرفنظر از حمایت و نظارت جدی دولت نسبت به این وادی، خود ترانهسرایان چقدر به ارائه آثاری متناسب با باورها و آیینهای مذهبی مثل عاشورا میپردازند؟
بهطور قطع اگر نظارت دلسوزانهای از سوی متولیان فرهنگی وجود داشته باشد میتوانیم به بهبود و اصلاح این رویه امیدوار باشیم. ضمن اینکه ضرورت دارد زمینههای لازم برای شکوفایی و رشد ترانهسرایان جوان که علاقهای به سرودن ترانه با درونمایه آیینی دارند فراهم شود. امروز شرایط به گونهای شده است که ما با فقر ترانه و ملودی در کارهای آیینی مواجه هستیم، در حالی که ظرفیت گستردهای نسبت به این وادی وجود دارد، اما متاسفانه به کار گرفته نمیشود. چهبسا جوانان خوشذوقی در این عرصه فعالیت میکنند که به گونههای مختلف شعری مثل غزل و مثنوی مسلطند و میتوانند مفاهیم آیینی را در این قالبهای شعری ارائه کنند. اما همانطور که اشاره کردم حمایتهای لازم در این عرصه وجود ندارد و عملا از تفکر و اندیشه این جوانان بهره گرفته نمیشود. مساله دیگر درباره بخش ترانههای آیینی این است که هیچگاه به شکل مدون و برنامهریزی شده، بودجهای به این وادی تخصیص داده نشده است. طبعا وجود انگیزههای مالی هم میتواند در تقویت این حوزه تاثیرگذار باشد. درواقع اگر سیاستگذاران فرهنگی نسبت به حوزه ترانههای آیینی، نگاه جامعتر و نظارتیتری داشته باشند اطمینان دارم، وجود جوانان مستعد در این عرصه میتواند خلئی را که تاکنون وجود داشته تا حدود زیادی مرتفع کند تا وضعیت ترانههای آیینی نیز به درجه مطلوبی که شعر آیینی دارد دست یابد. در عین حال مسالهای که پیشتر نیز به آن اشاره کردم نبود ردیف بودجه برای ترانههای آیینی است، در حالی که اگر چنین بوجهای تامین شود، ترانهسرایانی هستند که میتوانند به ارائه آثار خوبی در این عرصه بپردازند.
یک سوال هم درباره سفارشی بودن اثر هنری دارم. برخی نویسندگان و هنرمندان بر این باورند سفارشی کار کردن جز اینکه ذهن هنرمند را محدود و خلاقیت او را سلب میکند، برآیند دیگری ندارد و اساسا آثار سفارشی هیچگاه به آن شکلی که باید از خروجی سازندهای برخوردار نبودهاند. این شرایط در ترانهسرایی به چه شکل است؟
ما امروز ترانهسرایان توانمندی داریم که آثار آیینیشان فراتر از ترانههایی است که با موضوع مسائل روزمره جامعه سروده میشود. بهعنوان مثال، ترانهسرای جوانی به نام احمد امیرخلیلی در سالهای اخیر توانسته در این عرصه فعالیتهای مثمر ثمری داشته باشد و نظرها را در زمینه سرودن ترانه آیینی به خود جلب کند. میخواهم بگویم واقعا کسانی هستند که تمایل دارند در این حوزه کار کنند و از همه مهمتر آنکه پتانسیل و دغدغه پرداختن به چنین موضوعاتی را نیز دارند، ولی فعالیت این گروه از ترانهسرایان زمانی میتواند تاثیرگذار باشد که از این سوی، مسئولان فرهنگی هم به آنها پروبال بدهند و شرایط و امکانات را برای فعالیت آنها بهوجود بیاورند. البته در حالحاضر شوراهایی مثل شورای شعر و ترانه وزارت ارشاد وجود دارد که اصلا کارش پرورش و تشویق جوانانی است که تمایل دارند روی چنین موضوعاتی کار کنند. البته در شوراها به جوانانی که به سرودن ترانه در حوزه اجتماعی و مسائل روز میپردازند نیز اهمیت زیادی داده میشود ولی از آنجایی که تعداد ترانهسرایان آیینی اندک است، اعضای شوراها از مساعدت و مشورت به این گروه دریغ نکردهاند.
با توجه به اینکه خود شما چندین سال است بهعنوان یکی از اعضای شورای شعر و ترانه در این شورا فعالیت میکنید، پیشنهادی برای تخصیص ردیف بودجه به حوزه ترانههای آیینی دادهاید؟
بله، اصلا از گذشته تا امروز یکی از مهمترین دغدغههای من در شورا حمایت از ترانهسرایان جوان در این عرصه بوده است، چون دلم میسوزد و میبینم در حالحاضر نیروی انسانی مستعدی در زمینه ترانههای آیینی فعال است که میتواند در پرباری این وادی نقش داشته باشد. گاهی در شورا، ترانههایی از جوانانی بین رده سنی 15 تا 25 سال به دستمان میرسد که واقعا از خواندن این آثار بهت زده میشوم. به این خاطر که میبینم چقدر نگاه جوانان امروز درعین آنکه رنگ و بوی معاصر بودن را داراست، کاشف و تازه و بهروز نیز است. درواقع ترانههای آیینی امروز نشانگر آن است که دامنه مطالعه ترانهسرایان جوان به نسبت گذشته چقدر گسترده شده و همین جای تقدیر دارد. ولی متاسفانه اغلب شرکتهای موسیقی نوع نگاه این گروه از ترانهسرایان را قبول ندارند و مانع از رشد آنها در جامعه میشوند.
شاید به این خاطر که تفکر غالب برخی از گردانندگان شرکتهای موسیقی این است که مردم امروز در کنسرتها،بیش از آن که به کلام سنگین و پرمعنی توجه کنند خواهان کلام ساده و تا حدودی نازل هستند؟
دقیقا همینطوراست. متاسفم که بگویم برخی شرکتهای موسیقی نهتنها نمیگذارند ترانههای عمیق در آثار موسیقایی راه یابد که جوانان مستعد و خوشقریحهای که در این عرصه فعالیت میکنند را نیز پس میزنند. درواقع مدیران برخی شرکتهای موسیقی، تمایل دارند ترانههایی به داخل کنسرتها راه یابند که ترقص نشسته را برای مخاطب به همراه داشته باشد و اتفاقا کنسرتهایی را که دارای چنین مولفهای باشد تا سه یا چهار شب نیز تمدید میکنند.
در گفتوگویی که با یکی از پژوهشگران حوزه موسیقی آیینی داشتم به این مساله اشاره میکرد که در حالحاضر نوعی هراس نسبت به موسیقی مذهبی در جامعه وجود دارد که مانع از شکلگیری صحیح این ژانر در جامعه میشود. خود شما چقدر با این مساله موافقید؟
من هم موافقم نهتنها نسبت به موسیقی مذهبی جبههگیریهای خاصی وجود دارد که اساسا ما هیچگاه به آن شکلی که شایسته است تعریفی درباره موسیقی آیینی نداشتهایم. به همین خاطر است که معتقدم حوزه هنرهای آیینی نیازمند نگاه دلسوزانه و حمایتی از سوی دولت است. در عین حال باید بپذیریم وقتی خود موسیقی سالها در جامعه با افتوخیز مواجه بوده چطور میتوانیم انتظار داشته باشیم که زیرشاخههای آن مثل موسیقی مذهبی آیینی از جایگاه تثبیت شدهای برخوردار باشد.
حس و حال سرودن ترانه آیینی در مقایسه با ترانههای اجتماعی چه تفاوتهایی دارد؟
این حس و حال بستگی زیادی به کسی دارد که میخواهد چنین ترانهای را اجرا کند. طبعا اجرای اوست که میتواند باعث شود مخاطبی که دارد این ترانه را گوش میدهد با آن ارتباط برقرار میکند یا نه، تحتتاثیر قرار میگیرد یا نه. ضمن اینکه لازمه اجرای ترانههایی از این دست، سوز درونی است. این سوز در برخی خوانندگان و حتی ترانهسرایان ترانههای آیینی وجود دارد. باید بپذیریم بخش اعظم هنر به باورمندی هنرمند برمیگردد؛ هر چه باورمندی در او قویتر باشد، میتواند در انتقال پیامهایی که به واسطه یک اثر ارائه به مخاطب ارائه میدهد عملکرد موفقیتآمیزتری داشته باشد. فراموش نکنیم سرودن ترانه آیینی در مجموع یک نیاز روحی است که از دیرباز در تاروپود ما تنیده شده است. بنابراین ریشهدار و عمیق است و نمیشود خود را از آن منفک دانست. برخی ترانههای آیینی که امروز در ذهن و خاطر بسیاری از مردم نقش بستهاند، به این خاطر است که با سوز درونی ترانهسرا یا خوانندهای که اثر را خوانده همراه بوده است. درواقع خلق اثر در حیطه هنرهای آیینی نیازمند باورهای مذهبی آدمهاست. خاطرم هست چندین سال پیش جوانی را در بندرعباس به من معرفی کردند که صدای خوشی داشت و میخواست خواننده شود. او را به تهران آوردم و دیدم واقعا مستعد رسیدن به درجات مطلوبی در زمینه موسیقی است؛ حتی شعر و ملودی و هر آنچه را در این مسیر لازم بود نیز در اختیارش گذاشتم. یکی دو کار آیینی خواند و بعد به صداوسیما رفت و در آنجا هم به اجرای کارهای آیینی پرداخت و کارش بهاصطلاح گرفت. از آن زمان تا امروز هم در حیطه موسیقی آیینی فعالیت دارد و هنرمند موفقی است.
درباره خود شما این مساله چطور بوده است؟
من هم در این سالها کارهای آیینی انجام دادهام، ولی همیشه فکر کردهام اینکه چه خوانندهای به اجرای این کارها بپردازد خیلی مهم است و نسبت به این مساله همیشه با یک جور تامل برخورد کردهام. کارهای آیینی با مشکلات و دستاندازهای دیگری هم مواجه است؛ یکی از این دستاندازها وجود خود صداوسیما است که به صداهای تازه در این عرصه چندان که باید اهمیتی نمیدهد. یعنی عمده ترجیحش این است که بنا را بر خوانندگان مطرح بگذارد تا به اجرای آثار آیینی بپردازند. البته همانطور که اشاره کردم مسائلی از این دست مثل میدان ندادن به آثار ترانهسرایان آیینی، نبود ردیف بودجه و... هرگز باعث نمیشود این حوزه از درون آسیب ببیند؛ دلیلش هم این است که هنرهای آیینی- مذهبی اساسا ریشه در باورها و اعتقادات مردمی دارند. شاید این حوزه از منظر تبلیغات و اطلاعرسانی آسیب ببیند، ولی از درون هیچگاه خدشهدار نخواهد شد.
همانطور که میدانید در سالهای اخیر جشنواره موسیقی نواحی پایهگذاری شده است، ولی واقعا چنین جشنوارهای چقدر توانسته در شناخت زوایای پنهان موسیقی آیینی به جامعه موفق باشد؟
نمیتوانم بهطور دقیق بگویم موفق بوده است یا خیر. اگر بخواهیم میانه را در نظر بگیریم باید بگویم موسیقی نواحی، منهای آسیبهایی که از طرف برخی نهادها خود استانها میبیند در این سالها عملکرد نسبتا خوبی داشته و استانهای شرکتکننده در این جشنواره تلاش کردهاند به حد بضاعت خود به ارائه تولیدات بومیشان در زمینه موسیقی آیینی مذهبی بپردازند. مساله این است که موسیقی نواحی در هر حال راه خودش را پیدا میکند. باز هم تاکید میکنم تنها حیطهای است که هرگز متوقف نمیشود، چون براساس باورها و اعتقادات یک سرزمین شکل گرفته است. بنابراین اگر خلق آثار آیینی متناسب با باورهای مردمی از سوی هنرمندان نواحی صورت بگیرد، طبعا میتواند مقبول و موثر واقع شود؛ بهخصوص اینکه اگر هنرمندان جوان شرکتکننده در این جشنواره، پیرو هنرمندان پیشکسوت این وادی باشند.
با نگاهی اجمالی به کارنامه ترانه در دو سه دهه گذشته میبینیم ترانههایی که پیشتر سروده میشد؛ چه از سوی شما و چه از طرف دیگر ترانهسرایان، همواره از بار محتوایی زیادی برخوردار بوده، ولی هرچه جلوتر آمدهایم از کیفیت و معنای ترانهها کاسته شده است. به نظر شما دلیل این مساله چیست؟
چون نظارت اصولی در این زمینه وجود ندارد و همچنین به این دلیل که برخی شرکتهای موسیقی در افت و نزول کیفیت ترانه نقش بهسزایی داشتهاند. مساله دیگری که وجود دارد این است که بسیاری از ترانههایی که بهمعنی واقعی قابل اجرا و پخش نیستند به شورای شعر و ترانه ارشاد فرستاده میشوند. ما این ترانهها را غیرقابل انتشار عنوان میکنیم، ولی بعد از چند صباح میبینیم همان ترانهها به شیوههایی در قالب آلبوم منتشر میشوند و در معرض دید مخاطبان قرار میگیرند.
پس نقش شما و امثال شما در شوراهایی از این دست چیست؟
خودم هم با دیدن چنین صحنههایی، گاه همین سوال را از خود میپرسم، چون میبینم وقتی شورای شعر و ترانه وزارت ارشاد نمیتواند بهمثابه فیلتر در این زمینه عمل کند، این ترانهها چطور امکان انتشار پیدا میکنند؟! آن هم ترانههایی که واقعا شنیدنشان تاسفبار است و همانطور که در سوال اشاره کردید بار محتوایی و کیفی ندارند. به هر حال قانون و ضابطهمندی در این زمینه وجود ندارد تا مقابل هجمه گستردهای از ترانههای بیکیفیت گرفته شود. امروز برخی کنسرتهای پاپ برگزار میشوند که جایگزین کابارههای قدیم شدهاند و آدم وقتی داخل این کنسرتها میرود واقعا تعجب میکند. دلیلش هم منفعتطلبی گروهی از شرکتهای موسیقی است که نه از سر دلسوزی که به خاطر پر کردن جیب خود ترجیح میدهند ترانه غالب در موسیقی پاپ، خالی از هر گونه معنی و محتوا باشد. این مساله در حالی رخ میدهد که در اکثر نقاط کشور بهویژه روستاها، ترانهسرایان جوان و مستعدی داریم، ولی از آنجایی که حامی ندارند نمیتوانند مجالی برای رشد و ترقی پیدا کنند و در نتیجه ناشناخته میمانند. شرایط به شکلی شده است که همان تعداد خوانندگان خوبی را هم که داریم به دلیل در نظر گرفتن برخی جوانب مادی، به سمتوسوی استفاده از این ترانههای بیکیفیت میروند که این مساله هم در جای خود باعث تاسف است. در حال حاضر فقط چهار، پنج شرکت موسیقی هستند که با حفظ آبرو به حمایت ترانهسرایان جوان میپردازند و مسیر درستی را برای فعالیت انتخاب کردهاند.
از آنجایی که ماه محرم امسال با سالگرد دفاع مقدس همزمان شده است یک سوال هم در این ارتباط دارم. در سالهای اخیر سریال «وضعیت سفید» با موضوع جنگ تحمیلی به کارگردانی حمید نعمتا... از تلویزیون پخش شد که تیتراژ آن براساس شعری از شما با عنوان «فاصلهها» بود. با توجه به اینکه خود شما اصالتا جنوبی هستید و حتما جنگ را از نزدیک لمس کردهاید، چقدر از این رویداد در ترانهسرایی خود الهام گرفتهاید؟
من از جنگ تجربههای تلخی دارم و به نوعی زخمخورده این مساله هستم، چون همانطور که اشاره کردید در جنوب زندگی کردهام و بسیاری از دوستان و همشهریان خود را در طول جنگ از دست دادهام. به هر حال چه در زمان جنگ و چه پس از اتمام آن به سرودن شعرهای زیادی پرداختهام که یادآور لحظههای سختی بوده که بر مردم ایران گذشته و در عین حال پایمردی و آزادگی رزمندگان را در خاطر ما زنده میکند. البته معتقدم درباره شعر نباید پیشاندیشی کرد و شعر باید حالت جوششی داشته باشد. در این ارتباط خاطرهای دارم که جا دارد اینجا بازگو کنم. من تا 63 سالگی به مشهد نرفته بودم، ولی در جریان برگزاری جشنواره رضوی از من خواسته شد به عنوان یکی از داوران در این جشنواره حضور داشته باشم. ابتدا قبول نکردم. دلیلم هم این بود که وقتی خودم حتی یک خط شعر درباره امام رضا (ع) نسرودهام چگونه به داوری آثاری از این دست بپردازم! به هر حال با اصرار برگزارکنندگان جشنواره به همراه خانوادهام به مشهد سفر کردم و ساعت سه نیمه شب برای زیارت به حرم امام رضا (ع) رفتم، ولی در کمال تعجب دیدم با وجود آنکه زمستان بود و سرمای سختی وجود داشت، سراسر حرم سرشار از آدمهایی بود که به زیارت آمده بودند و هیچ راهی برای نزدیک شدن من به ضریح وجود نداشت. همانطور که از دور ایستاده بودم در ذهنم شروع کردم به زمزمه کردن و راز و نیاز با حضرت که واقعا حق دارید آدمی مثل مرا به حرم راه ندهید و... . ناگهان دیدم این شعر در من شکل گرفته است:
شرمندهام که همت آهو نداشتم/ شصت و سه سال راه به این سو نداشتم/
اقرار میکنم که من این هایوهویها/ داشتم همیشه ولی هو نداشتم
جسمی معطر از نفسی گاه داشتم/ روحی به هیچ رایحه خوشبو نداشتم
فانوس بخت گمشدگان همیشهام/ حتی برای دیدن خود سو نداشتم
وایا به من که با همهی همزبانیام/ در خانواده نیز دعاگو نداشتم
شعرم صراحتیست دلآزار، راستش/ راهی به این زمانهی نه تو نداشتم
نیشم همیشه بیشتر از نوش بوده است/باور نمیکنید که کندو نداشتم؟
میشد که بندگی کنم و زندگی کنم/اما من اعتقاد به تابو نداشتم
آقا شما که از همهکس باخبرترید/من جز سری نهاده به زانو نداشتم
خوانده و یا نخوانده به پابوس آمدم؟/دیگر سوال دیگری از او نداشتم
خلاصه زیارت خانوادهام تمام شد و با عجله به هتل برگشتم و این شعر را نوشتم تا از یادم نرود. جالب اینکه بعد از سرودن، این شعر در چند نشریه چاپ و بعد از آن به کرات از رادیو پخش شد و بسیار مورد استقبال قرار گرفت. به همین خاطر است که آموختم و معتقدم شعر امری جوششی و درونی است و نباید انتظار داشت که با پیشاندیشی شکل بگیرد.
منبع:فرهیختگان
انتهای پیام/