پیشنهاد اعطای نشان «برازنده عنوان بلاهت» به کتابهای بلاهتبار/ محمد آزرم: «بلاهت» زبانی جای «بلاغت» زبانی را گرفته است
به گزارش خبرنگار فرهنگی آنا، متن گفتوگو با محمد آزرم حول محور ساختار بلاهت و نقش کتاب در آن به شرح زیر است:
* بلاهت و نادانی در سطح اجتماعی، دشمن خرد و خردورزی هستند و از گذشته، کتاب را منشا دانایی و مقابله با جهل و بلاهت خواندهاند. اما آیا نشر نمیتواند خود وسیلهای برای انتشار بلاهت باشد؟
این عقیده که «کتاب» منشا داناییست، باوری الهیاتی است که ریشه در متون مقدس دارد. در عهد جدید میخوانیم: «در ابتدا کلمه بود؛ کلمه نزد خدا بود، کلمه خدا بود.» در قرآن میخوانیم: « پروردگاری که به انسان آنچه را نمیدانست با قلم یاد داد.» به تعبیری، قوانین خداوند در شکل کتاب به انسان نازل شده است و خداوند با کلمه است که میآفریند: همانا مثال عیسى نزد پروردگار همچون مثال «آدم» است؛ او را از خاک آفرید سپس به او گفت باش! پس به وجود آمد. اما از منظری فلسفی میتوان گفت، دانایی در شورش دائم علیه دانایی است. دانایی مدام در حال پرسش از دانایی است. دانایی امری مطلق و متعین نیست و در الگوهای ذهنی مختلف، تعریفهای گوناگونی دارد. آنچه «بلاهت» مینامیم، تعریفی از «دانایی» در الگویی ذهنی است که توان شورش علیه خودش یا پرسش از خودش را ندارد. «نشر» کتاب، شغلی تجاری-فرهنگی است که باید با شورش مداوم دانایی علیه خودش همگام باشد اما نیست، چراکه معمولا به تعریفی قبلی و رویکردی صرفا اقتصادی، بسنده کرده است. در وضعیت سیطره فرهنگ تصویری و سرعت بالای تغییرات فناوری و رسانه، آنچه انتشار بلاهت نامیده میشود، تلاش برای همسویی با این وضعیت است که البته پیشاپیش شکست خورده است. چرا که رسانه کتاب به عنوان منشا دانایی، سلطه خودش را از دست داده است و شبکهسازیهای مجازی، دانایی و منشاء آن را یکجا بلعیدهاند.
* حتما این جمله را شنیدهاید که هیچ کتابی آنقدر بد نیست که ارزش یکبار خواندن را هم نداشته باشد. نظرتان درباره این حرف چیست؟
این جمله یادگار عصری است که زمانه روی دور کُند حرکت میکرد. تازه کتابی که من را نخواند، نمیخوانمش. خواندن هم تخصصی شده و زمینههای مورد علاقه افراد فرق میکند. فراموش نکنیم که خواندن مبادله خود با متن است و همین مبادله است که ارزش آفرین میشود و بدون آن این یک بار مورد اشاره رخ نمیدهد.
* بگذارید سوالمان را از منظری دیگر دنبال کنیم: آیا کُلا مطالعه خوب است یا با نوع متن مورد مطالعه، ارزشگذاری میشود؟ اگر بخواهیم روی حوزه تخصصی شما که شعر است انگشت بگذاریم؛ چه؟
در خواندن، کُلا وجود ندارد؛ یا مبادله من با متن اتفاق میافتد یا نمیافتد. اگر نیفتاد، من که با نگاهی گذرا، بنجلنوشتها را راهی سطلهای بازیافت کاغذ میکنم، هرچند میدانم فرهنگ سادهلوحی و بنجلپسندی در بازار کتاب رونق دارد. مساله این است که نوشتههای سادهلوحانه به اسم شعر منتشر میشود، در حالی که بازنمای فقدان آن است. خواندن شعر، باید احضار خیالپردازیهای زبانیای باشد که جادو کند؛ وقتی کتابی بیخیالِ زبان شده است، چه کار باید کرد؟ باید جارویش کرد.
* آیا در دهههای اخیر شاهد انتشار کتابهایی که برازنده عنوان «بلاهت» باشند، بودهاید؟ آیا تعدادشان در حدی بوده که آنها را جریان بلاهتبار در شعر بنامیم؟
این عبارت «برازنده عنوان بلاهت» که گفتید میتواند هر سال در مراسمی به چنین کتابهایی اعطا شود؛ روی صفحه نیازمندیهای یک روزنامه یا روی یک کاغذ باطله و با انتشار وسیع خبر آن در شبکههای اجتماعی. خب؛ برگردیم به پرسش شما، بسیاری از کتابهایی که سادهلوحانه به عنوان شعر چاپ شدهاند، به جای بلاغت زبانی، «بلاهت» زبانی داشتهاند و متاسفانه ناشران صاحب نامی، چاپشان کردهاند. اما جریان نیستند، موجیاند که سلیقه حاکم بر ناشر، ارشاد و عامه خریداران کتاب را بازنمایی میکنند، یعنی اذهانی که در آنها دانایی علیه خودش شورش نمیکند و نمیپرسد چرا به جای زیبا کردن زبان، زبان در این کتابها مصرف شده؛ دور ریخته شده و محیط زیست را با قطع درختان و محیط هنر را با قلع و قمع آن آلوده کرده است.
* آیا انتشار کتاب در ازای پرداخت پول که در سالهای اخیر شاهد آن بودهایم؛ پدیدهای بلاهتبار نبوده است؟ دقیقا قربانیان بلاهت در حوزه شعر، چه بلایی سرشان میآید؟
قطعا در تشدید نگاه کالایی به کتاب موثر بوده چراکه موجی از بنجلنویسی و سادهنویسی پیامد آن بوده است. البته مشکلات اقتصادی و معضلات ارشادی هم درپدید آمدن این وضعیت برای کتابهای شعر مزید بر علت بوده است. وقتی تنها راه انتشار کتاب شعر محدود به این گزینه شود، همین اتفاقی میافتد که شاهدش بودهایم. طی چهار سال اخیر شاهد افسردگی برخی از این افراد بودهام که فکر میکردند بلافاصله بعد از پرداخت هزینه و انتشار کتاب، در وادی شعر تثبیت میشوند؛ در حالی که کتابشان حتی پخش نشده و به کتابفروشی نرسیده است. کسانی را هم سراغ دارم که به همین علت نوشتن را رها کردهاند و سرگرم کار دیگری شدهاند. در این بین اگر کتاب شعری به خاطر گمنام بودن شاعرش مهجور مانده باشد، با استفاده از راهکارهای درست و پشتکار شخصی شاعر، میتوان این مشکل را حل کرد.
انتهای پیام/