8 جنایت سیاه در سال 95؛ دختران خردسال در صدر قربانیان هوسهای شیطانی
به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری آنا، یکی از سیاهترین جنایات سال در همان روزهای ابتدایی رقم خورد. بیست و یکم فروردین ماه بود که ستایش قریشی، دختر افغانستانی در ورامین ناپدید شد. دختر 6 ساله که برای خرید بستنی خانه را ترک کرد به طرز مرموزی ناپدید شد. تحقیقات آغاز شد، کارآگاهان پلیس باید رد دخترک را بعد از سوپرمارکت میزدند. بررسیها ادامه داشت تا این که پسری 17 ساله نزد پلیس رفت و مدعی شد که دختر 6 ساله در پشت بام خانهشان است.
او کسی نبود جز عامل قتل ستایش و به این ترتیب ماموران راهی محل شده و جسد دخترک را کشف کردند. متهم نوجوان نیز در رابطه با قتل دخترک گفت: ستایش دختر همسایهمان بود و به بهانه بازی با بچه های خواهرم او را به خانه کشاندم. تازه از مدرسه آمده بودم. حدود 4 لیوان مشروب که خوردم متوجه شدم دختر همسایه «ستایش» در حیاط خانه در حال بازی است. او را به بهانه نشان دادن یک قناری به اتاق خودم بردم و بعد هم به او تجاوز کردم. پس از یک ساعت وقتی صدای پدر و مادر ستایش را شنیدم که به دنبال او به در خانه ما آمده بودند، ستایش را به آشپزخانه بردم و با کاردی که روی آبگرمکن بود، او را کشتم.
قاتل ستایش از سوی دادگاه کیفری یک استان تهران بابت ارتکاب قتل به قصاص، تجاوز بهعنف به اعدام و بابت جنایت بر میت به دیه محکوم شد. حکم متهم نوجوان در دیوان عالی کشور تایید شد و اگر خانواده ستایش رضایت ندهند او به زودی به دار مجازات آویخته میشود.
قتل دختر 6 ساله به خاطر یک جفت گوشواره
این جنایت ظهر چهارشنبه، 25 فروردینماه رخ داد، آن روز صبح، مادر ستایش مثل هر روز قصد داشت تا دخترش را به مهدکودک ببرد، آنها در روستایی حوالی نیریز زندگی میکردند و مهدکودک با خانهشان فاصله چندانی نداشت. به همین دلیل ستایش 6 ساله به تنهایی به خانه برمیگشت. اما آن روز مادر ستایش هر چه منتظر ماند از دخترش خبری نشد. ناپدید شدن ناگهانی ستایش، تحقیقات پلیسی را رقم زد.
در بررسیهای اولیه به نظر میرسید که دخترک ربوده شده است. در ادامه بررسیها خانواده ستایش عنوان کردند که دخترشان گوشواره به گوش داشته است. همین موضوع احتمال ربوده شدن ستایش برای سرقت گوشوارههایش را قوت بخشید و کارآگاهان به سراغ طلافروشیهای شهر رفتند. چون حدس میزدند سارق پس از سرقت طلاهای ستایش، برای فروش آنها به طلافروشی رفته است.
آنها در یکی از طلافروشیها به اطلاعاتی درباره مرد جوانی دست یافتند. صاحب طلافروشی گفت: چند ساعت قبل مرد جوانی یک جفت گوشواره بچگانه را برای فروش آورد. او فاکتور خرید نداشت و گفتم که بدون فاکتور گوشوارهها را نمیخرم. اما یکی از مشتریان که داخل مغازهام بود، با دیدن این مرد گفت که او و طایفهاش را میشناسد و حتما برایش مشکلی پیش آمده که میخواهد گوشواره دخترش را بفروشد. با ضمانت این فرد، گوشوارهها را به مبلغ 255 هزار تومان خریدم و او از مغازه خارج شد.
ماموران گوشوارههای فروخته شده را به خانواده ستایش نشان دادند و آنها تایید کردند که گوشوارهها متعلق به دخترشان است. به این ترتیب تحقیقات برای دستگیری مرد جوان ادامه یافت، بررسیها نشان میداد که این مرد جوان کارگری، 33ساله، متاهل و پدر 2 فرزند است که در همسایگی خانواده ستایش زندگی میکند.
تحقیقات حاکی از آن بود که او از روستا خارج شده و کسی از وی خبر ندارد اما ماموران با کمین در ورودی روستا، مرد جوان را حدود ساعت ٣ بامداد پنجشنبه و 16 ساعت پس از ناپدید شدن ستایش در حالی که قصد ورود به روستا را داشت، دستگیر کردند.
متهم جوان با گذشت 30 دقیقه از بازداشتش به قتل اعتراف کرد و گفت: ظهر بود که ستایش را در نزدیکی خانهشان دیدم. همان لحظه وسوسه شدم و با گفتن این جمله که با تو کار دارم، وی را به داخل خانهام کشاندم. بعد دست و پا و دهان کودک را بستم و چادری دورش پیچیدم و او را به کوههای اطراف بردم. در آنجا با سرقت گوشوارههایش و اجرای نقشهام، وی را به قتل رساندم و جسدش را دفن کردم. بدین ترتیب جسد دخترک کشف شد و متهم پس از تکمیل تحقیقات پای میز محاکمه رفت.
دادگاه کیفری او را به اعدام در ملاءعام از باب تجاوز به عنف، قصاص نفس از جهت قتل عمدی و 15 سال حبس از حیث آدمربایی و 10 سال و 74 ضربه شلاق تعزیری به خاطر سرقت توام با آزار، محکوم کرد. عامل این جنایت 2 مهر 95 به دارمجازات آویخته شد.
قتل، پایان وسوسه های شیطانی
قتل سیاه بعدی که باز هم گریبان کودکان را گرفته است به روز چهارشنبه 26 خرداد بر میگردد. حنانه، دختر 5 سالهای که برای بازی از خانه شان در شهرک ولیعصر شهرستان سنقر و کلیایی استان لرستان خارج شد و هرگز برنگشت. ناپدید شدن دخترک به پلیس گزارش شد و ماموران روز بعد، جسد دخترک را دست و پا بسته زیر پل ورودی کمربندی جدید شهر پیدا کردند.
دختر خردسال به قتل رسیده بود و پزشکی قانونی تشخیص داد که چند ساعتی از مرگش میگذرد. تحقیقات برای رازگشایی جنایت هولناک ادامه داشت تا اینکه زن جوانی به پلیس رفت و راز قتلی را که شوهر 32 سالهاش مرتکب شده بود، برملا کرد. او گفت که شوهرش، علی دختر همسایهشان را به قتل رسانده است.
صحبتهای زن جوان، باعث شد تا همسرش بازداشت شود. مرد جوان که ابتدا منکر قتل بود و اظهارات ضد و نقیض داشت، زمانی که متوجه شد همسرش واقعیت را برملا کرده است به قتل دختر 5 ساله اعتراف کرد.
مرد توضیح داد: روز حادثه حنانه را دیدم که بستنی به دست در حال رفتن به سمت گلهای پایین محله است. به او نزدیک شدم و محکم دستش را گرفتم و به بهانه این که میخواهم او را نزد دخترم ببرم، حنانه را داخل حیاط خانه بردم. میخواستم، نیت شیطانیام را عملی کنم که سر و صدایی را از کوچه شنیدم. اهالی در جست و جوی او بودند. اگر او را رها میکردم، راز آدم ربایی برملا میشد.
ابتدا ضربهای به او زدم، بعد با پارچهای خفهاش کردم. همسر و بچههایم در خانه نبودند . هوا که تاریک شد، جسد دخترک را داخل نایلونی گذاشتم و کیسه را روی موتورم گذاشتم و به سمت پل رفتم و آنجا رها کردم. برای اینکه کسی به من شک نکند حتی همراه سایر اهالی به دنبال دخترک میگشتم، چند روز بعد هم خیلی اتفاقی ماجرا را برای همسرم تعریف کردم.
پرونده متهم جوان پس از بازسازی صحنه جنایت و بازسازی صحنه قتل صادر شد و دادگاه حکم بر قصاص قاتل حنانه صادر کردند. قاتل دخترک 5 ساله 4 مرداد امسال در ملاء عام به دار مجازات آویخته شد.
جنایت در سرویس بهداشتی مدرسه
پرونده قتل بعدی مربوط به دختر 8 سالهای است که در سرویس بهداشتی مدرسه به قتل رسید. عامل این جنایت یکی از اهالی روستا بود، اما در زمانی که معصومه ناپدید شد، نه کسی حدس میزد که او به قتل رسیده و نه کسی فکرش را میکرد که قاتل «کریم» یکی از اهالی آشنای روستا باشد.
زمانی که معصومه ناپدید شد، تمام اهالی روستای تلمه سنگ (در نزدیکی مشهد) برای یافتن او وارد عمل شدند. معصومه مثل هر روز برای بازی از خانه خارج شده بود اما دوستانش هم او را ندیده بودند. جست و جوها ادامه داشت تا اینکه ساعت 11 شب دو نفر از اهالی روستا، خبر کشف جسد معصومه را در سرویس بهداشتی مدرسه روستا دادند.
با کشف جسد دختر 8 ساله تحقیقات آغاز شد و بررسیها نشان میداد دخترک پس از آزار و اذیت با شال زرد رنگ به قتل رسیده است.
ماموران جنایی در تحقیقات به یکی از دو پسر جوان که جسد را پیدا کرده بود، مشکوک شدند. پسر جوان به نام کریم بازداشت شد و در تحقیقات صورت گرفته به قتل دختر هشت ساله اعتراف کرد.
کریم درباره انگیزهاش برای قتل گفت: روز حادثه با مشاهده معصومه در کوچه، دچار وسوسه شیطانی شده و تصمیم گرفتم با ربودن دخترک، او را مورد آزار و اذیت قرار دهم. به بهانه بازی او را به داخل مدرسه بردم. از بالای دیوار وارد مدرسه شدیم. معصومه وقتی متوجه شد دانش آموز دیگری در مدرسه نیست، دچار وحشت شد و خواست فرار کند. او را گرفته و به سرویس بهداشتی بردم. دختر هشت ساله شروع به داد و فریاد کرد که شالش را دور گردنش انداخته و او را خفه کردم. بعد از تجاوز و قتل، گوشوارههای او را سرقت و زیر فرش خانه مخفی کردم.
کریم در دادگاه کیفری استان خراسان رضوی محاکمه و به اتهام قتل به قصاص، به اتهام تجاوز به عنف به اعدام و به خاطر سرقت و آدم ربایی به 25 سال حبس محکوم شد و صبح روز پنجشنبه 22 آبان سال 95 به دار مجازات آویخته شد.
قتل و تعرض به خاطر انتقامجویی
بیست و چهارم شهریور ماه بود که دوباره دختر بچه دیگری قربانی نیت شوم یک مرد شد.
« دخترم در خانه مادربزرگش خواب بود، اما صبح وقتی از خواب بیدار شدیم از دخترم خبری نبود.» این ادعایی بود که زن جوان در رابطه با ناپدید شدن دخترش به پلیس گفت و کارآگاهان مبارزه با جرایم جنایی نیشابور از 24 شهریور امسال، تحقیقات برای یافتن دخترک را آغاز کردند.
دو روز بعد از این ماجرا، مردی نزد پلیس رفت و مدعی شد که برادر 37 سالهاش به نام مهدی، قاتل کیاناست. اطلاعاتی که مرد جوان در اختیار کارآگاهان قرار داد، باعث شد تا مهدی که سابقه کیفری در پرونده خود داشت بازداشت شود. مهدی ابتدا منکر قتل کیانا بود اما مدارک پلیسی باعث شد تا قفل سکوت شکسته شود و راز ناپدید شدن کیانا برملا شود.
او درباره انگیزهاش از قتل گفت: با مادرزنم اختلاف داشتم. وسیلهای از خانهاش سرقت شده بود و او تصور میکرد من آن را دزدیدهام. تهمت او باعث شد تصمیم به انتقام بگیرم. او به کیانا علاقه داشت.
به همین خاطر شب حادثه دخترک را در خواب ربوده و به خانه خودم بردم و مورد آزار و اذیت قرار دادم. بعد از جنایت شیطانی کیانا را خفه کردم. جسد را به باغ پدرش برده و زیر گچهای پیشساخته مخفی کردم. دو روز بعد از قتل دچار عذاب وجدان شده و موضوع را به برادرم گفتم که او ماجرا را به پلیس اطلاع داد.
پرونده مرد جوان با تکمیل تحقیقات به دادگاهی کیفری استان ارجاع شد و قضات دادگاه کیفری پس از شنیدن دفاعیات مرد 37 ساله او را به اتهام قتل به قصاص، به اتهام آدمربایی به 15 سال حبس و به اتهام تجاوز به عنف به اعدام محکوم کردند.
صبح جمعه 9 مهر امسال، قاتل که درخواست کرده بود با اولیایدم روبهرو نشود، در حضور حدود 10 هزار نفر از اهالی به دار مجازات آویخته شد.
پرونده پیچیده پزشک تبریزی
بیست و یکم مهر ماه امسال اما خبر قتل دو تن از اعضای خانواده پزشک تبریزی به بمب خبری در میان شبکههای اجتماعی تبدیل شد. دکتر علیرضا صلحی، پزشکی که برای کسب شهرت ابتدا سعی کرد با انتشار نسخهای با خط خوش در فضای مجازی کسوت پزشک خوش خط را از آن خود کند و بعد از آن نیز حسن انسانیش را در معرض نمایش عموم قرار داد. او در نسخه نوشته بود که آورنده نسخه مرد نیازمندی است و از متصدی داروخانه خواسته بود که هزینه نسخه را از مرد نیازمند نگیرد و با شماره همراه او برای پرداخت هزینه تماس بگیرد.
درحالی که دکتر صلحی چهره موجهی در میان شهروندان پیدا کرده بود و نام او به نیکی یاد میشد، اتفاقی دیگر نام او را بار دیگر بر سر زبانها انداخت. مرگ همسر و مادربزرگ این پزشک سرشناس تبریزی و مسمومیت مادر و پدر و برادرش،اتفاق عجیبی بود.
این خبر به قدری دردناک بود و حس همدردی همگان را برانگیخت که جمعیت زیادی در مراسم دفن همسر و مادربزرگ دکتر خوش خط شرکت کردند. صلحی در تحقیقات اولیه گفته بود که روز حادثه مردی به درمانگاه تیموری تبریز ( محل کارش) آمده و از او درباره تعداد اعضای خانوادهاش سوال پرسید و روز بعد هم برای اعضای خانواده غذای نذری برده بود. غذای نذری مسمومی که باعث شد تا حال مادربزرگ، پدر، مادر، برادر و همسرش بد شود و آنها به بیمارستان سینا منتقل شوند. اما با وجود تلاش پزشکان ابتدا مادربزرگ و سپس همسر جوان، جان خود را از دست میدهند.
ماجرا آنقدر تکان دهنده بود که حسن هاشمی، وزیر بهداشت، نیز در پیامی درگذشت همسر و مادربزرگ پزشک تبریزی را به او تسلیت گفت. مرگ مادربزرگ و همسر و مسمومیت سه عضو دیگر خانواده، تلخ و دردناک بود، اما تلخ تر و تکان دهنده تر از این موضوع، خبری بود که اوایل آبان منتشر شد. خبر دستگیری دکتر صلحی و دست داشتن او در جنایت اعضای خانوادهاش، کمی غیر قابل باور بود.
اما تحقیقات پلیسی این موضوع را تایید میکرد، در بررسیهای صورت گرفته کارآگاهان جنایی موفق شدند محلی که غذاها از آنجا خریداری شده را پیدا کنند. در بررسی دوربینهای مدار بسته مغازه مورد نظر، آنها تصویر دکتر صلحی را در دوربین دیدند که غذاها را خریداری کرده و حتی با عابر بانکش پول غذاها را پرداخت کرده بود.
پزشک جوان که مدعی بود همسر و مادربزرگش با غذای نذری به قتل رسیدهاند، این بار دروغی دیگر را مطرح کرد و گفت: غذاها را من خریداری کردهام اما نمیدانم چه کسی آنها را مسموم کرده باشد.
اما قبول این اظهارات، از مردی که تا دیروز صحبت از مسمومیت با غذای نذری را مطرح میکرد، باور پذیر نبود و به همین دلیل مرد جوان بازداشت شد. گرچه با گذشت چندین ماه از بازداشت دکتر صلحی او همچنان منکر جنایات است اما مدارک پلیسی چیز دیگری را نشان میدهد.
در نهایت 2 اسفند ماه امسال بود که حجت الاسلام علی مظفری، رئیس کل دادگستری آذربایجان شرقی از صدور قرار مجرمیت برای «پزشک تبریزی» خبر داد.
رنگ خون در جهان آباد
جنایت سیاه بعدی اما پنج شنبه دوم دی ماه در روستای «جهان آباد» شهرستان فهرج به صورت دست جمعی اتفاق افتاد. قاتل بعد از بروز اختلافات خانوادگی با خانواده همسرش به منزل آنها رفته و اعضا این خانواده و میهمانان آنان را به رگبار بست. در پی این اقدام مرد جوان 10 نفر کشته و 5 نفر مجروح شدند.
سه روز بعد، قاتل که جوانی بیست و پنج ساله بود در فلکه «بسیج» شهرستان ایرانشهر شناسایی شد و در حالی که قصد فرار داشت با شلیک گلوله به پایش متوقف شد. برای این فرد هنوز حکمی تعیین نشده است.
صبح سیاه 6 عضو خانواده اراکی
بیست و دوم دی ماه امسال بود که تیراندازی در اراک توسط پسری جوان ( عباس.ص) جان 6 نفر از اعضای دو خانواده را گرفت. تحقیقات نشان میداد قاتل از قبل با این افراد خصومت داشته است. پسر جوان صبح آن روز با یک اسلحه کلاشینکف ابتدا به سراغ خانوادهای میرود که در ماجرای سال قبل به عنوان شاهد با پلیس همکاری کرده و موجب دستگیری وی شده بودند،در آنجا با شلیک گلوله 4 نفر را به قتل میرساند و سپس به سراغ خانوادهای میرود که در جریان نزاع سال قبل یک نفر از آنها توسط فرد همراه او کشته شده بود. در آنجا نیز پدر و مادر آن خانواده را به قتل میرساند و در این میان دو نفر نیز مجروح میشوند.
پسر جوان پس از به قتل رساندن این 6 نفر متواری میشود و در نهایت بعد از ظهر همان روز هنگامی که قصد فرار به تهران را داشته است، دستگیر میشود.
پنج شنبه، هفدهم اسفند ماه بود که "عباس.ص" به 6 بار قصاص در ملاءعام در منطقه کوی علیابن ابیطالب(ع) اراک، ۸ سال حبس تعزیری و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد.
انتهای پیام/