دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

«نگار» رامبد جوان؛ راه رفتن مدام روی مرز وهم و واقعیت

فیلم «نگار» رامبد جوان آخرین فیلم شب سوم جشنواره بود که در برج میلاد روی پرده رفت.
کد خبر : 155520

سعید طاهری خبرنگار فرهنگی آنا؛ «نگار» تجربه متفاوتی در کارنامه رامبد جوانی است که با شخصیت فرید جینگل‌برد در «خانه سبز» سر زبان‌ها افتاد و بعدها فیلم‌های موفق و شاد «پسر آدم دختر حوا» و «ورود آقایان ممنوع» را کارگردانی کرد. معمولا جوان را با کارهای کمدی به یاد می‌آوریم که سعی می‌کند مخاطبش را بخنداند؛ خواسته‌ای که جوان با خود به برنامه پربیننده‌اش «خندوانه» هم آورد و جواب هم داد. البته همین رامبد جوان نقش منفی فیلم «گناهکاران» ساخته فرامرز قریبیان را بدون نقص ایفا کرد و نشان داد این روی سکه را هم می‌شناسد.


«نگار» فیلمی اکشن با فضایی سورئال است که در جشنواره نمونه‌ای ندارد و تنها تجربه متفاوت جشنواره فجر سی و پنج به لحاظ ساختار و گریز به دنیای وهم و تخیل است؛ فیلمی که مدام از دنیای واقعی به خیال می‌رود و شخصیت اصلی‌اش را میان خواب و بیداری سرگردان می‌کند تا حقیقت را برایش آشکار کند...


دختری که می‌خواهد دلیل خودکشی پدرش را بداند، ناخواسته وارد بازی خطرناکی می‌شود و با قاتلان پدرش درمی‌افتد. در این میان متوجه می‌شود پسری که سال‌ها عاشقش بوده هم مقصر است و حالا راه بازگشتی ندارد و برای انتقام مرگ پدرش باید همه را قربانی کند.


منطق روایی فیلم «نگار» سخت و گمراه کننده است و راه رفتن مدام فیلم روی مرز وهم و واقعیت، رفت و برگشت‌های مکرر به زمان‌ها و مکان‌های مختلف کار را برای مخاطبی که مدام فیلم‌های خطی و خسته‌کننده این دوره را دیده سخت می‌کند و گاهی او را به بی‌منطقی می‌کشاند.


در این میان حضور پسری عاشق‌پیشه که سال‌ها برای پدر نگار کار کرده و نقشش را محمدرضا فروتن بازی می‌کند، لحظه‌های عاشقانه نابی را خلق می‌کند. تقابل نگار و پیمان و خلق چند سکانس عاشقانه نه تنها فیلم را برای لحظاتی از یک‌نواختی نجات می‌دهد، بلکه با کمک دیالوگ‌های متفاوتی که از کلیشه‌های معمول سینمای ایران به شدت دور هستند، احساسات مخاطب را هم غلغلک می‌دهند. این در حالی است که شاید بشود ادعا کرد که دیالوگ‌نویسی یکی از بزرگ‌ترین ضعف فیلمنامه‌نویسان سینمای ایران است.


فیلمساز کدهایی در قصه‌اش گذاشته که این ظن را برای بیننده ایجاد می‌کند: شاید نگار هم مرده و حالا کنار پدرش مرده‌اش قصه را طوری که دوست دارد روایت می‌کند و در حالی که حضور فیزیکی ندارد و در این دنیا سرگردان مانده، به این سو و آن سو سرک می‌کشد و سعی در رسیدن به آرامش دارد.


نگار در لحظات زیادی از حضورش در مکان‌های مختلف شوکه و کلافه می‌شود و هراسان به درونش بازمی‌گردد، اما در این گریزهای آنی همه چیز را می‌بیند، حتی چگونگی مرگ پدرش را. انگار تنها راهی که برای نگار باقی می‌ماند انتقام است. انتقام از تمام کسانی که در مرگ پدرش نقش داشته‌اند؛ حتی پیمان که سال‌هاست به نگار دل بسته است.


فیلم رامبد جوان با وجود صحنه‌های اکشن و زد و خوردهای فراوان، موفق می‌شود کمی از کلیشه‌های معمول صحنه‌های اکشن فیلم‌های ایرانی که به کمدی می‌ماند دور شود و به اکشن‌های استاندارد نزدیک شود. از طرفی فرم فیلم «نگار» سخت و جسورانه است و قابل دفاع... هرچند صدای مشت و لگدها در فیلم بیش از حد غلو شده و بلند است و برای لحظاتی یادآور ضربه‌های بروسلی در فیلم‌های اکشن شرقی است.


تماشای «نگار» با تمام کاستی‌هایش در این دوره از جشنواره که خیلی از فیلم‌ها بی‌رمق‌ و محافظه‌کارند، می‌تواند برای دقایقی از حرص خوردن و فکر کردن به فهرست نهایی جشنواره سی و پنجم فیلم فجر دورتان کند؛ البته فقط برای یک ساعت و نیم و نه بیشتر.



انتهای پیام/

ارسال نظر
هلدینگ شایسته