سهم ایران از «دیپلماسی گردشگری»
به گزارش گروه رسانه های دیگر خبرگزاری آنا، روزنامه ایران با این مقدمه نوشت: در برنامههای فرادستی مثل برنامه ششم توسعه، گردشگری یکی از منابع اصلی درآمد ملی پیشبینی شده است و دست آخر وقتی سخن از سیاست اقتصاد مقاومتی، به میان میآید، گردشگری یکی از نشانگاههای دولت یازدهم برای رهایی از وابستگی اقتصاد کشور به درآمد صادرات نفت است.
دو اتفاقی که سرنوشت توریسم ایران را تغییر داد
در دورانی که ایران تحت تحریمهای غیر انسانی قرار گرفت، موقعیت گردشگری ایران در خاورمیانه نصیب برخی دولتهای عربی شد. قطب توریسم در این مدت از تهران به دوبی، استانبول و پیشتر از آن به قاهره و تونس منتقل شد. با این حال بخت سیاسی با ایران یار بود که حوادث و تحولات منطقه باعث شد که ایران یکبار دیگر در کانون توجه قرار بگیرد. این حوادث در دو مرحله زمینه را برای احیای موقعیت گردشگری ایران فراهم کرد. اول با وقوع کشمکشهای خونینی که کشورهای عربی بویژه کانونهای گردشگری خاورمیانه یعنی، مصر، سوریه، تونس، و عراق را در نوردید کشورهایی که هر کدام قطبهای توریسم شده و از این مسیر درآمدهای هنگفتی را به دست آورده بودند. اما اتفاق مهمتر در تاریخ توریسم ایران بعد از توافق هستهای رقم خورد. با این توافق که امضای 6 قدرت جهان پای آن نشست نگاه منطقه و جهان به ایران و ایرانی تغییر یافت. شکسته شدن زنجیره تحریم به عنوان نخستین نتیجه ملموس برجام قبل از هر چیز ابرهای تیره بدبینی و ایران هراسی را از آسمان تهران دور کرد. اغراق نیست که متخصصان حوزه توریسم از برجام به عنوان ناجی توریسم ایران یاد میکنند. هیچ خدمتی به گردشگری ایران بالاتر از این نبود که از نام ایران که پیش از این در فهرست متهمان تروریسم و افراط و خشونت قرار داشت این بار در ردیف کشورهای صلح طلب و حامی تعامل و همزیستی و همکاری قرار گیرد.
به دنبال نسخه راهگشا برای صنعت نیمهجان توریسم
اما سؤال این است که صنعت گردشگری چگونه از عهده این مأموریت خطیر برخواهد آمد و این صنعت نیمهجان که هنوز با معضلات دوران تحریم دست و پنجه نرم میکند چگونه میتواند بار این انتظارات بزرگ را بردوش بکشد؟
متخصصان این عرصه پاسخی صریح و قاطع به این سؤال دارند. آنان تأکید دارند صنعت گردشگری اول باید از درون متحول شود تا بتواند انرژی مثبتی بر پیکر اقتصاد کشور تزریق کند. به گفته این صاحبنظران، نظام گردشگری ایران هنوز در وضعیت برزخ بسر میبرد و برای رسیدن به سرمنزل مقصود باید مرحله سخت انتقال از روزگار تحریم به دورانی که پسا برجام نامیده میشود را با موفقیت طی کند.
در چند اجلاس و نشستی که طیماههای اخیر پیرامون «راههای تحول در ساختار گردشگری ایران» برپا شده، نظرات مختلفی از سوی کارشناسان ارائه شده است. برخی از آنها، راه احیای گردشگری ایران را در تزریق سرمایه انبوه و سوق دادن وام و تسهیلات به این عرصه دیدهاند. این طیف با شور و هیجان، مدیران و مؤسسات مالی را به سرمایهگذاری در ساخت هتلها و تجهیز ناوگانهای حمل و نقل و سرویس دهی مناسب بخشهای کنسولی و خدماتی کشور فراخواندهاند. عدهای دیگر اما راه درمان توریسم را در تغییر نگاه کارگزاران و نهادهای دخیل سیاسی و امنیتی دیدهاند و از همین منظر توصیه به انعطاف و پرهیز از سختگیری و کنار گذاشتن بدبینی به مسافران و اتباع خارجی میکنند. اما در میان این بحث و مجادلات، طیفی از مدیران و متخصصان به سمت مطالعه و بررسی راه حلی فراگیر و جامع رفتهاند که همه آن خواستهها و انتظارات از حوزه توریسم را تأمین کند. این سازوکار نو که در واقع علم و تجربه بشر در عرصه گردشگری به آن دست یافته این روزها زبانزد مدیران عرصه ایرانی شده با نام«دیپلماسی گردشگری» شناخته میشود.
آیا لوازم و مصالح «دیپلماسی گردشگری» را دریافتهایم
دیپلماسی گردشگری امروز دیگر یک واژه یا مفهوم نیست بلکه در قامت یک رشته پویای مدیریتی ساخته و پرداخته شده است. کافی است به سایتهای تخصصی گردشگری در فضای مجازی مراجعه کنید تا ببینید در محفل تخصصی سرمایهگذاران و مدیران این رشته چه بحثهای داغی جریان دارد. بنابراین، ایرانیها نیز برای بهرهگیری مطلوب از این رشته نو، نیازمند درک درست از کاراییها و قابلیتهای دیپلماسی گردشگری هستند.
شاید عدهای چنین بپندارند که «دیپلماسی گردشگری» در واقع دفتر یا دایره مشخصی است که در گوشهای از سازمان عریض و طویل میراث فرهنگی و گردشگری ایجاد میشود همچنان که عدهای به اشتباه تصور میکنند که دیپلماسی گردشگری در واقع همان اقداماتی است که دیپلماتها و دستگاه وزارت خارجه برای پیشبرد کار توریسم کشور انجام میدهند
اما واقعیت این است که صنعت گردشگری با وجود آنکه فراوان از دستگاه وزارت خارجه بهره میگیرد و تغذیه میکند اما وظایف و مأموریتهایش فراتر از کار سفیران و دیپلماتها است. دست کم تجربه کشورهای توسعه یافته در حوزه توریسم، مثل فرانسه، اسپانیا یا ایتالیا میگوید که بار اصلی دیپلماسی گردشگری بیش از وزارت خارجه بر دوش سازمانهای مردم نهاد و تشکلهای مدنی قرار دارد. علاوه بر این در جهان امروز، توریسم علاوه بر ابعاد تجاری و اقتصادی، جنبههای مهمتر و اثر گذارتر فکری و فرهنگی پیدا کرده است به گونهای که در نگاه کشورهای ثروتمند اروپا، دیگر گردشگری تنها راه برای کسب درآمد اقتصادی نیست، بلکه آنها به تأثیرات عمیق سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آن چشم دوختهاند.
نقش بیبدیل رسانهها و افکار عمومی در تحول نظام گردشگری
امروز مخاطب «دیپلماسی گردشگری» کشورهای توسعه یافته صرفاً دولتها نیستند بلکه همه نیروها، نهادها و نخبگانی که این رشته از دیپلماسی را پیش میبرند مخاطبان خود را از طبقات مختلف جامعه بر میگزینند. از همین منظر باید دیپلماسی گردشگری را پدیدهای مختص و مولود عصر فناوری به حساب آورد. این نوع دیپلماسی به معنای واقعی زبان ارتباط با افکار عمومی است و اصلیترین ابزاری است که دولتها برای اقناع افکار عمومی به آن چشم میدوزند. به همین دلیل سالانه دهها گروه از میان دانشگاهیان، نخبگان، مؤسسات خیریه و صاحبان مشاغل و حرفههای مختلف با عطش به دست آوردن تصویر و شناختی از فرهنگ، زندگی و کلاً سرگذشت ملتهای دیگر راهی سفر میشوند. لذا در این رشته نوپدید از دیپلماسی (دیپلماسی گردشگری) رسانه حرف اول را میزند. به باور کارشناسان، رسانه و توریسم زوجی هستند که بیشترین سود را از انقلاب ارتباطات و تکنولوژی بردهاند و در هیچ دورهای از تاریخ راه تحول و رشد توریسم و رسانه این اندازه هموار نشده بودند. رسانهها که شالوده هر نوع دیپلماسی را (اعم از دیپلماسی تجاری یا فرهنگی) تشکیل میدهند اکنون در موقعیتی قرار گرفتهاند که میتوانند از یک سو جاده صاف کن رشد و توسعه توریسم باشند و از سوی دیگر در مسیر انهدام بنیان گردشگری یک کشور حرکت کنند. ایرانیها در دوران تحریم این کارکرد دوگانه رسانهها را با تمام وجود لمس کردند. در این دوران شبکه رسانهای جهان با نشان دادن تصویر سیاه از ایران بزرگترین ضربه را بر توریسم ایران وارد کرد به گونهای که همه ناظران با استناد به تصویر سیاهی که افکار عمومی جهان نسبت به ایران پیدا کرد اقرار میکنند که پروژه تبلیغات جهانی حریفان ایران در این باره بسیار موفق عمل کرد.
اما اکنون ورق برگشته است و در سایه توافق تاریخی برجام، نگاه افکار عمومی جهان به ایران دگرگون شده است.
به نظر میآید در این مرحله رسانههای ایرانی میتوانند نقش تعیین کننده ایفا کنند. براساس آنچه نخستین مدیر حوزه گردشگری دولت اعتدال (محمد علی نجفی) بیان کرده است، این حوزه مهم هنوز با ذهنیت و سوء تفاهمهای جدی روبهرو است و بیگمان رفع این نگاهها و برداشتهای ناصحیح در گرو نقشآفرینی رسانهها و اصحاب اندیشه است. نجفی تصریح میکند: در ایران دو مشکل همواره مانع از تشکیل فهمی صحیح از آن شده است: اول، مدیران و برنامهریزان و دست اندرکاران صنعت گردشگری که هنوز شناخت عمیقی از ماهیت این صنعت ندارند و تنها با بررسی «نیازهای کارکردی گردشگران» و «سود و زیان مالی» ناشی از آن به تبلیغ مزایای اقتصادیاش پرداختهاند. دوم بالفعل ساختن ارزشهای طبیعی، تاریخی و فرهنگی سرزمین ایران در برنامهریزی برای توسعه گردشگری جایگاهی ناچیز داشته و تمام توجهها معطوف به الگوهایی خاص از میان طیف متنوعی از انواع صنعت گردشگری است. چنانکه تجربۀ سهل بازدید از دوبی و ترکیه و مالزی و تایلند و مواجهه با سیل گردشگران نامقید نسبت به زمینههای فرهنگی جامعه میزبان سبب شکلگیری سوءتفاهم نسبت به مفهوم گسترده صنعت گردشگری شده است و این صنعت را در تضاد با ارزشهای سرزمین ایران جلوهگر ساخته که طبیعتاً موجب بروز واکنشهای منفی و عجولانه در سطح جامعه میشود.
انتهای پیام/