علم شهروندی؛ پلی میان مردم و دانش برای توسعه پژوهشهای ملی
به گزارش خبرگزاری آنا، در دنیای امروز، مرز میان «دانشمند» و «شهروند» دیگر آنگونه که پیش از این تصور میشد، دوختهنشده نیست؛ اما این بازشدن مرزها به معنای هرگونه مشارکتِ خودخواسته نیست، بلکه مستلزم چارچوبهای علمی، هدایت حرفهای و سیاستگذاری آگاهانه است. «علم شهروندی»—رویکردی که در آن عموم مردم بهصورت داوطلبانه و در کنار پژوهشگران، در فرآیند تولید دانش مشارکت میکنند—در بسیاری از کشورهای پیشرفته، به ابزاری کارآمد برای تسریع پژوهش، گسترش سواد علمی و افزایش اعتماد عمومی به علم تبدیل شده است. اما در ایران، این رویکرد هنوز در مراحل نخستین خود است و با چالشهای ساختاری، فرهنگی و زیرساختی گستردهای روبهروست.
افسانه مظفری، استاد گروه ارتباطات دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران، در گفتوگویی با خبرنگار آنا، با تبیین ماهیت علم شهروندی، تفاوت آن با فعالیتهای مردمی غیرعلمی، و ضرورت گذر از شعار به سوی سیاستگذاری عملی، نقشهراهی برای تبدیل این پتانسیل به واقعیتی ملی و اثرگذار ارائه میدهد. در این مصاحبه، خواهیم دید که چرا مشارکت شهروندان تنها زمانی ارزش علمی پیدا میکند که در بستری از استانداردهای روششناختی، شفافیت و پاسخگویی شکل گیرد و چگونه دانشگاهها میتوانند در این مسیر، نه تنها آموزگاه، بلکه آزمایشگاه زندهای برای دموکراسی علمی باشند.
به عنوان یک متخصص حوزه ارتباطات علم شهروندی را برای مخاطبان شرح دهید؟
علم شهروندی به مشارکت سازمانیافته مردم در فرآیند تولید دانش علمی اطلاق میشود. این رویکرد میتواند ماهیتی ترکیبی و بینرشتهای داشته باشد و در سطوح مختلف اجتماعی، آموزشی و علمی، یا در هر حوزهای که فعالیت پژوهشی در آن جریان دارد، مورد استفاده قرار گیرد. در علم شهروندی، افراد غیرمتخصص و عادی به صورت داوطلبانه در کنار پژوهشگران حرفهای قرار میگیرند و در فعالیتهایی مانند جمعآوری داده، مشاهده، گزارشدهی و گاه تحلیل موضوعات علمی مشارکت میکنند. در برخی پروژهها، شهروندان حتی در مراحل طراحی و برنامهریزی پژوهشهای علمی نیز نقش دارند. با گسترش فناوریهای نوین و دسترسی آسان به اینترنت، گوشیهای هوشمند، نرمافزارها و شبکههای اجتماعی، علم شهروندی بهطور گستردهای رواج یافته و به یکی از شیوههای مؤثر در تولید دانش علمی تبدیل شده است.
آیا میتوان هر مطلب یا اظهار نظری را زیرعنوان «علم شهروندی» طبقهبندی کرد؟
قطعاً خیر. هرچند هدف علم شهروندی فراهمکردن امکان مشارکت عمومی در مسائل علمی است، اما هر فعالیت داوطلبانه یا اظهار نظر مردمی را نمیتوان علم شهروندی دانست. علم شهروندی دارای تعریف مشخص و معیارهای علمی معینی است و تنها زمانی میتوان یک فعالیت را در این چارچوب قرار داد که از ساختار علمی برخوردار باشد. برای مثال، فعالیتها باید در قالب یک پروژه پژوهشی با هدف مشخص و روش علمی تعریفشده انجام شوند. در غیر این صورت، نمیتوان هر گزارش داوطلبانهای را بهعنوان داده علمی پذیرفت، چرا که احتمال وجود اطلاعات نادرست یا دادههای غیرواقعی در آن وجود دارد.
یک نکته مهمی که لازم است به آن توجه داشته باشید این است که خیلی از فعالیتها ظاهری مشارکتی دارد، اما معیارعلمی ندارد مثل کمپینهایی که شکل میگیرد و امضا جمع میکنند، فیلم و عکسهایی که در شبکههای اجتماعی پخش میکنند، یا بیان این مطلب توسط مردم که هوا آلوده است. این علم شهروندی نیست چراکه پروژه علمی مشخصی پشت آن نیست و فقط یک محتوای مردمی است.
هدف بهرهگیری از علم شهروندی چیست؟
هدف از علم شهروندی، دموکراتیزه کردن علم و فراهم کردن امکان مشارکت همگانی در مسائل علمی است. به عبارت دیگر، همه مردم، حتی در سطحی کوچک، میتوانند در فرآیند تولید و کاربرد دانش نقش داشته باشند و در مسائل علمی مشارکت کنند و یک سری مزایا نیز با خود به همراه دارد.
چه مزایایی؟
علم شهروندی این امکان را فراهم میکند که دادههای علمی در مقیاسی بسیار گسترده تولید شود؛ امری که به توسعه دانش و تسریع فرآیندهای پژوهشی کمک میکند. از سوی دیگر، بهدلیل مشارکت داوطلبانه شهروندان، هزینههای انجام پژوهشها نیز کاهش مییابد. یکی از اهداف مطرحشده در این حوزه، خارج کردن علم از انحصار دانشگاهها و آزمایشگاهها و مشارکت دادن مردم در فرآیند تولید دانش، البته در چارچوب استانداردهای علمی، است. با این حال، دیدگاهی که از «شکسته شدن مرز میان دانشمند و شهروند عادی» سخن میگوید، مورد تأیید من نیست؛ چرا که مشارکت شهروندان باید همواره در قالب ساختار علمی مشخص و تحت هدایت پژوهشگران حرفهای صورت گیرد.
علاوه بر این، علم شهروندی به دنبال ایجاد نوعی مشارکت و دموکراسی علمی است؛ به این معنا که شهروندان احساس میکنند در فرآیند تولید علم و حتی در پشتیبانی از برخی سیاستگذاریهای علمی نقش دارند و همین موضوع میتواند آثار روانی و اجتماعی مثبتی بر جامعه داشته باشد. شهروندانی که در این فعالیتها مشارکت میکنند، ناگزیر مهارتهایی مانند مشاهده، جمعآوری داده، تحلیل و گزارشنویسی را تمرین میکنند و در نتیجه، سطح سواد علمی آنها افزایش مییابد. از سوی دیگر، این رویکرد به گسترش فرهنگ پژوهش کمک میکند و به جامعه میآموزد که مواجهه با مسائل مختلف نیازمند تحقیق و پژوهش نظاممند است.
آیا مزایای دیگری نیز به دنبال دارد؟
علم شهروندی همچنین موجب تقویت تعامل میان جامعه و دانشمندان و کاهش فاصله میان مردم و نهادهای علمی میشود. از این مسیر، اعتماد اجتماعی به علم نیز افزایش مییابد؛ بهویژه در شرایطی که وجود برخی آمارهای نادرست یا غیرشفاف، اعتماد عمومی را تحت تأثیر قرار داده است. مشارکت مستقیم شهروندان در جمعآوری دادهها و همراهی با پروژههای علمی میتواند به بهبود اعتبار دادهها و افزایش پذیرش اجتماعی نتایج علمی کمک کند.
نکته مهم آن است که نباید ارزش علم شهروندی را دستکم گرفت؛ چرا که در برخی موارد، مشاهدهها و یافتههای شهروندان غیرمتخصص میتواند به کشف نکاتی منجر شود که ممکن است از نگاه متخصصان پنهان مانده باشد. این مسئله کمک میکند مسائل و چالشهای موجود در کشور بهصورت جامعتر رصد شود و پوشش کاملتری پیدا کند.
شهروندان در این مشارکت میتوانند چه فعالیتهایی انجام دهند؟
کارهای متنوعی توسط شهروندان قابل انجام است. به طور مثال، در معضل آلودگی هوا، برخی شهروندان وضع هوا را رصد و گزارشی از میزان آلودگی تهیه میکنند. در مرحله بعد، ممکن است عکسهایی گرفته و ارسال شود و گاهی نیز تحلیلی به این گزارشها اضافه میشود. نکته مهم این است که نتایج کار شهروندان عادی حتماً نیاز به بازبینی دارد و نمیتوان بدون تحقیق و پژوهش، این دادهها را بهصورت کامل پذیرفت.
معیارهای علمی درعلم شهروندی چگونه تعیین میشوند؟
روش درست درعلم شهروندی به این شکل است که ابتدا یک گروه از متخصصان حرفهای و پژوهشگران، پروژه را طراحی یا تعریف میکنند. در مرحله بعد، شهروندان در بخشی از این فرآیند علمی مشارکت میکنند و این گونه نیست که شهروند بتواند صفر تا صد یک پروژه علمی را انجام دهد، چون این کار یک فرآیند تخصصی است.
اما شهروند میتواند بر اساس تجربه یا دانشی که دارد به پژوهشگران کمک کند. برای مثال، بسیاری از طرحهای پژوهشی نیاز به مشاهده و مطالعات میدانی دارند و میتوان این بخش را به شهروندان واگذار کرد. همچنین وظایفی مانند جمعآوری داده، تهیه گزارش، طبقهبندی مطالب و دادهها، یا حتی ارائه یک تحلیل ساده از اطلاعات، از جمله کارهایی است که شهروندان میتوانند در آن مشارکت داشته باشند. در مجموع، بخشی از کارهای یک طرح پژوهشی را میتوان به شهروندانی که مایل به همکاری هستند، محول کرد و این مشارکت باید در چارچوب و استانداردهای مشخص انجام شود. شهروندان نمیتوانند کل پروژه را بهتنهایی پیش ببرند، اما میتوانند در بخشهایی از آن، نقش مؤثری داشته باشند.
آیا اعطای مزایا و مشوقها از سوی سازمانها و نهادهای طراح پروژهها میتواند در افزایش و بهبود مشارکت شهروندان نقش مؤثری داشته باشد؟
در اصل، ایده استفاده ازمشوقها مناسب است، اما تحقق اثربخشی آن مستلزم تعریف چارچوبهای مشخص علمی است. سازمانها و نهادهای مختلف باید ابتدا یک پروژه علمی مشخص با اهداف و روشهای روشن طراحی کنند و در ادامه از شهروندان بخواهند دادههایی واقعی، قابل اندازهگیری و قابل تحلیل ارائه دهند. اهمیت این موضوع زمانی بیشتر میشود که نتایج فعالیت شهروندان بتواند در تصمیمگیریهای علمی و پژوهشی مورد استفاده قرار گیرد؛ برای مثال، در حوزه آلودگی هوا، دادههای جمعآوریشده توسط شهروندان باید در اقدامات سازمان حفاظت محیط زیست بازتاب پیدا کند یا در پروژههای شهری، نتایج این مشارکتها در تصمیمات و برنامهریزیهای شهرداریها قابل مشاهده باشد. تنها در چنین شرایطی است که مشارکت شهروندان معنا پیدا میکند و مشوقها میتوانند نقش واقعی خود را ایفا کنند.
ایران در زمینه علم شهروندی، چه وضعی دارد؟
ایران دراین زمینه نسبت به بسیاری از کشورها همچنان نوپا و در ابتدای مسیر است. در حقیقت دراین زمینه یک سری کارهای ابتدایی انجام شده است، اما اینکه بگوییم این فعالیتها در جامعه و کشور ما فراگیری و پیشرفت داشته یا به طور مثال در جامعه فرهنگ سازی و نهادینه سازی شده است؛ خیراین گونه نیست وهنوز به این سطح دست پیدا نکردهایم.
در پروژههایی که در زمینه علم شهروندی در کشور وجود دارد و انجام گرفته است فکرمی کنم در زمینه محیط زیست به خصوص حوزه آب این علم در سطح مناطق محلی نه سطح گستردهتر صورت گرفته است. اما به طور کلی این علم در کشور ما خیلی پیشرفت و فراگیری نداشته و فرهنگ سازی در این زمینه صورت نگرفته است. البته این را هم در نظر داشته باشید که استقبال عمومی نیز در این حوزه چندان خوب نبوده است و استقبال کمی صورت گرفته چراکه در کشور خیلی محدود، و در حد محلی و منطقهای روی این موضوع مانور داده شده و یک جریان علمی ملی در این زمینه شکل نگرفته است.
با توجه به تجارب موفق محلی در علم شهروندی، چه موانع و محدودیتهایی مانع گسترش و اجرای این طرحها در سطح ملی شده است؟
یکی از مهمترین عوامل، سیاستگذاری و مدیریت این حوزه است. برای توسعه علم شهروندی لازم است اطلاعات و اهداف پروژهها بهصورت شفاف و کامل به مردم منتقل شود تا شهروندان بدانند در چه زمینههایی میتوانند مشارکت کنند. متأسفانه اطلاعرسانی و فرهنگسازی در این زمینه هنوز صورت نگرفته است و فرآیندها به شکل نهادینه و گسترده پیش نمیروند.
مشکل دیگر، نبود نهاد متولی مشخص و چارچوب قانونی روشن است؛ تاکنون هیچ ساختار قانونی یا سیاستگذاری ملی مشخصی برای راهبری علم شهروندی ایجاد نشده است. از سوی دیگر، زیرساختهای لازم از جمله امکانات مالی، دسترسی به فناوریهای نوین و ابزارهای جمعآوری و تحلیل دادهها محدود است و بدون این امکانات، مشارکت گسترده امکانپذیر نیست.
عوامل دیگری نیز بر این روند اثرگذارند؛ از جمله اعتماد و انگیزه شهروندان. بسیاری از افراد به دلیل کمبود اعتماد به روند علمی یا نهادهای مسئول، ممکن است تمایلی به مشارکت نداشته باشند. بنابراین، توسعه علم شهروندی در سطح ملی مستلزم برنامهریزی جامع، ایجاد زیرساختها، سیاستگذاری روشن و جلب اعتماد جامعه است.
در سطح بینالمللی کشورها چه ساختارها، سیاستها و زیرساختهایی برای توسعه این حوزه ایجاد کردهاند؟
در سطح بینالمللی، بسیاری از کشورها در زمینه علم شهروندی پیشتاز بودهاند. بهعنوان مثال، آمریکا از پیشگامان این حوزه است و در این کشور پروژههای مشارکتی سازماندهی و مدیریت میشوند. برخی آژانسها و نمایندگیهای دولتی مسئول تعریف، سازماندهی و هدایت این پروژهها هستند.
در اروپا، انجمن علم شهروندی اروپا (European Citizen Science Association – ECSA) نقش مهمی در شبکهسازی و راهنمایی پروژههای علم شهروندی دارد. این انجمن سیاستگذاریها و زیرساختهای لازم را فراهم کرده و کشورهای اروپایی، به ویژه آلمان، در این زمینه پیشتاز هستند. علاوه بر این، موسسات و انستیتوهای بینالمللی نیز پروژههایی را طراحی میکنند که در آنها داوطلبان بر اساس شرایط مشخص انتخاب و در فعالیتهای علمی مشارکت داده میشوند.
این تجارب نشان میدهد که موفقیت علم شهروندی در کشورهای دیگر به دلیل وجود چارچوبهای قانونی و مدیریتی روشن، زیرساختهای مناسب، سیاستگذاری هدفمند و شبکهسازی بینالمللی است که امکان مشارکت گسترده و اثرگذار شهروندان را فراهم میکند.
در حال حاضر، دانشگاهها و نهادهای آموزش عالی کشور باید تا چه برنامهها و سیاستهایی را به منظور توسعه و پیشرفت علم شهروندی اتخاذ کنند؟
در حال حاضر، علم شهروندی در دانشگاههای کشور ما هنوز در مراحل ابتدایی قرار دارد و به شکل فراگیر شناخته نشده است. با این حال، دانشگاهها با نسلی جدید مواجه هستند، نسل Z یا نسل دیجیتال، که ظرفیت بالایی برای مشارکت در پروژههای علمی دارند. این نسل به دلیل تواناییهای دیجیتال و دسترسی به فناوریهای نوین، میتواند نقش مؤثری در پروژههای علم شهروندی ایفا کند؛ اما نیازمند آموزش و هدایت مناسب است.
دانشگاهها میتوانند با برگزاری کلاسها و کارگاههای آموزشی، دانشجویان را با چارچوبهای علمی و روشهای جمعآوری و تحلیل داده آشنا کنند تا بتوانند در پروژههای شهروندی مشارکت کنند. علاوه بر این، همکاری با پارکهای علم و فناوری، شتابدهندهها و مراکز نوآوری، زمینه مشارکت عملی دانشجویان در پروژههای کاربردی و ملی را فراهم میکند. بهعنوان نمونه، من در دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم تحقیقات، مدرسه مهارتی ارتباطات و رسانههای فضای مجازی را راهاندازی کردهام تا دانشجویان بتوانند مهارتهای پژوهشی، تحلیل داده و آیندهپژوهی را کسب و در پایاننامهها و پژوهشهای کاربردی در حوزههای انرژی، محیط زیست، سلامت و رسانه مشارکت کنند. این رویکرد، هم به توسعه علم شهروندی در دانشگاهها کمک میکند و هم به تربیت نسلی که توانایی مشارکت مؤثر در تولید دانش ملی را دارد، منجر میشود.
انتهای پیام/