بیحجابی پروژهای سازمانیافته برای شکستن مقاومت فرهنگی/ جنگ نرم غرب از چادر زنان ایرانی آغاز شد
گروه فرهنگ خبرگزاری آنا؛ در دنیایی که مرزهای فرهنگی هر روز کمرنگتر میشوند و یکسانسازی جهانی، سایه خود را بر سبک زندگی و ارزشهای بومی میافکند، سؤالی حیاتی ذهن هر ایرانی دغدغهمند را به خود مشغول کرده است: آیا هویت ملی و دینی ما در برابر سیل بنیانکن تمدن غرب، تاب مقاومت دارد؟ از برندسازی آزادی جنسی تا پروژه برهنه کردن زن ایرانی، حجتالاسلام دکتر سیدمحمدحسن طاهایی مسئول دفتر امور اجتماعی و سیاسی حوزه علمیه تهران با تشریح ابعاد پنهان تهاجم فرهنگی و خطرات جدی انحطاط سبک زندگی، زنگ خطر را برای مدیران و جامعه به صدا درمیآورد. در واقع این گفتوگو نه تنها پرده از شبیخون فرهنگی برمیدارد، بلکه به دنبال پاسخ به این چالش بزرگ است که چگونه میتوان در این نبرد نابرابر از اصالتها و ارزشهایمان دفاع کنیم؟
بلعیدهشدن جهان توسط تمدن غرب
چگونه میتوان در جهانی که رسانهها و فناوری مرزها را درنوردیدهاند، تعادل میان تعامل فرهنگی و حفظ هویت بومی را برقرار کرد؟
مطلب اول اینکه نباید فراموش کنیم که این دنیایی که ما در آن زندگی میکنیم. در واقع توسط تمدن غرب بلعیده شده، حالا به عنوان موید و نشانهاش میتوانیم یک مثال بزنیم که خوب در یک کشور در یک سرزمین وقتی شما ۱۰ کیلومتر به ۱۰ کیلومتر از شهری به شهر دیگر فاصله پیدا میکنید میبینید لهجهها، گویشها آداب و رسوم سبک زندگی و لباس پوشیدن آدمها با همدیگر متفاوت میشود، طبعاً در یک دنیایی با بیش از ۲۰۰ کشور با تفاوتهای فرهنگی و منشی و اخلاقی مردم سراسر دنیا باید این تنوع فرهنگی بیشتر به چشم بیاید.
لکن اتفاقاً در عصر حاضر برعکس شده یعنی شما میبینید از غرب و شرق عالم در چین و ماچین و آفریقا و آمریکا همه اینها دارند برگر میخورند، پیتزا میخورند، کراوات میزنند، تفریحات و سرگرمیهایشان از یک قماش است و غالباً در کلابها و شبنشینیهایی با یک قسم و یک نوع رفتار و خورده فرهنگ وقت میگذرانند. به همین صورت تمدن غرب همه این دنیا را درنوردیده و بلعیده است.
طبیعی است که یک تمدن فراگیر قلههای ارزشی خودش را در تمام این گسترهای که تحت سیطره او قرار دارد به نمایش بگذارد؛ به عبارت دیگر ارزشهایی مبتنی بر اومانیسم، مبتنی بر لیبرالیسم، آزادیخواهی و انسانمحوری وجود دارد که گاهی در یک فرهنگ یا خورده رفتار خود را نشان میدهد و افرادی هم که در این رفتار یا فرهنگ غوطهور شدند و یک برجستگی ویژهای کسب کردند به عنوان قهرمان این اندیشه مورد توجه غرب قرار میگیرند.

آزادی جنسی؛ برند تمدن غرب
یکی از مهمترین عناصری که میتواند نماد اومانیسم و لیبرالیسم فرهنگی باشد و بیشتر از هر عنصر دیگر در تعارض با فرهنگهای مختلف بوده و توانسته در این تقابل و تعارض هویت تمدن غرب را شکل بدهد آزادیهای جنسی است. چون آزادیهای جنسی در تمام دنیا و در عصرهای گذشته یک تابو بوده، تمدن و فرهنگ غرب در یک تقابل با سنتها این نوع از آزادی را به عنوان بِرَند خودش تبدیل کرده و به شدت از آن حمایت میکند.
این آزادی جنسی که عرض کردیم به خاطر گستردگی تمدن غرب در تمام دنیا گسترش پیدا کرده و نماد هویتی این تمدن است توسط یک کشوری به اسم جمهوری اسلامی مورد خدشه و اعتراض قرار گرفت. تقریباً ما کشور دیگری نداریم که در مقابل این هجوم بیبندوباری و برهنگی و آزادیهای مختلف جنسی که در دنیا شکل گرفته اینطور تمام قامت بایستد و در لایه فرهنگی، در لایه اعتباری و قانونی و حتی در حقوق کیفری نسبت به هر امتدادی از تمدن غرب موضعی بگیرد.
زن ایرانی؛ نماد مقاومت فرهنگی
نه تنها این کشور در برابر سیل فرهنگی غرب مقاومت میکند بلکه این ایستادگی و مقابله خودش را به رخ دنیا هم میکشد؛ موقعی که زنانش با حجاب و عفیفانه روی سکوهای ورزشی میروند، مقامات علمی را فتح میکنند و حتی به عنوان مقام سیاسی و اجتماعی در دنیا حضور پیدا میکنند و به صورت عملی عدم ممانعت حجاب از پیشرفت زن را به دنیا نشان میدهند، در واقع وارد یک مبارزه عملی با همه بنیانها و البته با این برند هویتی تمدن غرب شده است؛ لذا غرب همه توان خودش را در مقابل فرهنگ اسلامی که توانسته یک مبارزه چشمگیری را در مقابل غرب رقم بزند به صحنه میآورد.
تقابل تمدنها یا تعامل فرهنگها؟
آیا میتوان گفت مقاومت فرهنگی ایران در برابر تمدن غرب، صرفاً یک تقابل ایدئولوژیک است یا نوعی دفاع از تنوع فرهنگی جهانی نیز به شمار میآید؟
حالا ما باید خیلی سادهاندیش و سادهانگار بوده باشیم اگر مثلاً اول انقلاب یا در هر موقعی که یک تحلیلگر میخواست میزان تحولات اجتماعی مردم ایران را بررسی کند اینطور انگاره بگیرد که مثلاً با حضور جمهوری اسلامی یا هر دولت اسلامگرای دیگری در این منطقه، مردم از این دنیای مُصِرّ بر برهنگی، مُصِرّ بر آزادیها و بی بندوباریهای نامشروع هیچ رنگ و بویی نگیرند. بله اگر یک کشوری با یک نظام مستبد بخواهد دسترسی مردم را به بروزات فرهنگ غرب محدود بکند و نگذارد مردم از آنچه که به عنوان سبک زندگی در دنیا رایج است الگوبرداری بکنند، در این صورت میشد انتظار داشت که مردمی با فرهنگی متفاومت از دنیا، در یک مرز محافظت شده زندگی کنند.
اما اگر این طور نباشد و این ملت از دسترسی به منابع آزاد اطلاعات و مواجهه با فرهنگهای بیگانه هم ممنوع و محدود نباشند طبیعی است که مردم رنگ و بویی از فرهنگ بیگانه میگیرند. به این اضافه کنید تهاجم فرهنگی، شبیخون فرهنگی و آن آرایش جنگی فوقالعاده با تجهیزات فراوان با امکانات بینظیر و سرمایه انباشتهای که تمام تمدن غرب برای برهنه کردن زن ایرانی دارد به صحنه میآورد و تجهیز میکند؛ لذا این طبیعی است که بخشی از این نیروهای ما در این مبارزه میان دو جبهه آسیب ببینند. این روشن است که اگر یک خُرده فرهنگ غربی وارد جامعه شد و با تبیین و تقابل مثبت و منفی مناسب مواجه نشد پیوسته رشد میکند به سبک زندگی و بعد به فرهنگ تبدیل میشود و دیگر غیر قابل تغییر خواهد بود.
هشدار رهبر انقلاب؛ شبیخون فرهنگی از دهه ۷۰ تا امروز
در شرایطی که دسترسی آزاد به اطلاعات اجتنابناپذیر است، چگونه میتوان آگاهی فرهنگی را تقویت کرد تا نفوذ فرهنگ بیگانه کنترل شود؟
از دهه ۱۳۷۰ به بعد، رهبر معظم انقلاب بارها نسبت به مسئله حجاب و عفاف و خطر «تهاجم فرهنگی» هشدار دادهاند. ایشان این مسئله را «شبیخون فرهنگی» نامیدند و تأکید کردند که این روند اگر مهار نشود، به تدریج شدت میگیرد؛ تا جایی که امروز شاهد نوعی کشف حجاب در خیابانهای تهران هستیم. جمهوری اسلامی ایران، به عنوان نظامی که اساس آن بر ترویج اندیشه اسلامی و رشد فکری و معنوی مردم در چارچوب آزادیهای عقیدتی استوار است، طبعاً در برابر پدیدۀ بدحجابی نمیتواند بیتفاوت باشد. حال مبارزه با بدحجابی در منظومه فکری انقلاب اسلامی، امری چندبعدی و چندلایه است. این مبارزه باید در قالب یک منظومۀ متصل و هماهنگ شکل بگیرد؛ زیرا همانگونه که دشمن با فرماندهی واحد تهاجم فرهنگی خود را هدایت میکند، ما نیز نیازمند مدیریت فرهنگی منسجم و قدرتمند هستیم تا بتوانیم ضربات دشمن را خنثی کنیم.
ضرورت فرماندهی واحد در فرهنگ
آیا مدیریت فرهنگی منسجم میتواند بدون مشارکت مردمی درونی شود و دوام بیاورد؟
در این مبارزه، باید میان سطوح مختلف تمایز قائل شد. البته در کنار شیوههای متعدد ایجابی و تبیینی، یکی از لایههای این تقابل، جنبهی اعتباری، حقوقی و کیفری آن است. اما پرسش اصلی این است که با چه کسانی باید برخورد کیفری کرد؟ آیا باید به سراغ مردم عادی رفت که ممکن است در سطح ظاهری حجابشان کم یا زیاد باشد؟ یا باید با کسانی مقابله کرد که در جایگاه الگوهای فرهنگی و اجتماعی قرار دارند و سبک زندگی و رفتارشان بر عموم مردم اثرگذار است؟
این نکته، بسیار حائز اهمیت است. قرآن کریم میفرماید: «فقاتلوا أولیاء الشیطان»؛ یعنی اگر قرار است با منکر مبارزه شود، باید با اولیای شیطان جنگید، نه با تجلی رفتار شیطان در بین مردم. در واقع یک جنگ به جای همه جنگها. بنابراین، اگر بناست با بیحجابی مقابلهای مؤثر صورت گیرد، باید تمرکز بر کسانی باشد که منابع تولید و ترویج فرهنگ برهنگی در جامعهاند؛ کسانی که از طریق تولید لباسهای نامطلوب، فیلمها و سریالهای مبتنی بر ارزشهای غربی، بازیهای رایانهای یا سایر محصولات فرهنگی، الگوهای ناسازگار با فرهنگ اسلامی را ترویج میدهند. در مقابل، تمرکز صرف بر برخورد با افراد عادی در خیابان، اقدامی کماثر و سطحی است.

پدافند غیرعامل فرهنگی؛ جنگ بیصدا، اما عمیق
آیا تمرکز بر ریشههای فرهنگی انحراف، به جای نمودهای سطحی آن، میتواند نتایج پایدارتر و مؤثرتری در جامعه ایجاد کند؟
این مبارزه باید در قالب پدافند غیرعامل فرهنگی تعریف شود؛ به این معنا که با بهرهگیری از فناوریها و ابزارهای فرهنگی گوناگون، در برابر هجمهای که هویت، دینداری و غیرت جوانان را نشانه گرفته، اقدامی هوشمندانه و نرم صورت گیرد و به صورتی که مردم تنها آثار آن را حس کنند و هیچ درگیری مستقیمی صورت نپذیرد.
مدیران بیباور؛ حلقۀ مفقوده عفاف و حجاب
در عصر رسانههای دیجیتال، پدافند غیرعامل فرهنگی چه ویژگیهایی باید داشته باشد تا با نسل جدید ارتباط مؤثر برقرار کند؟
نکته پایانی، اما بسیار کلیدی این است که حلقه مفقوده جریان عفاف و حجاب در کشور، برخی مدیران غیرمتعهد به ارزشهای دینی و اخلاقی جامعهاند. اگر مدیر، شخصاً اعتقادی به این ارزشها نداشته باشد، طبعاً ارادهای برای تعالی فرهنگی مردم نیز نخواهد داشت. در هر جامعه قانونمند، اگر مردم در اجرای قانونی ضعف نشان دهند، حاکمیت با برنامهریزی، تشویق و فرهنگسازی تلاش میکند آنان را به رعایت قانون ترغیب کند، نه اینکه قانون را تغییر دهد تا از نارضایتی بکاهد.
متأسفانه در برخی موارد، بهجای رشد و تعالی فرهنگی جامعه، مدیران با رویکردهای لیبرالی یا از سر مصلحتجویی یا خدای ناکرده به پیروی از هوا و هوس به سوی تغییر قوانین و عقبنشینی از ارزشها گرایش یافتهاند. در نتیجه، بزرگترین ضعف کنونی در عرصۀ حجاب و عفاف، نبودِ مجموعهای منسجم از مدیران باورمند و ملتزم به ارزشهای الهی، ایرانی و شرعی است؛ مدیرانی که بتوانند جریان فرهنگی کشور را در مسیر تمدن اسلامی هدایت کنند.
انتهای پیام/


