ترامپ چگونه «ملیگرایی افراطی» را به ارزش تبدیل کرد؟
گروه سیاسی خبرگزاری علم و فناوری آنا، مریم خرمائی: دموکراسی آمریکا دو بار ترور شد، بار نخست ۶ ژانویه ۲۰۲۱- وقتیکه طرفداران «دونالد ترامپ» نامزد جمهوریخواه گود انتخابات ریاستجمهوری با ادعای تقلب و در اعتراض به خروجی صندوق رأی به ساختمان کنگره حمله کردند؛ بار دوم ۱۳ جولای ۲۰۲۴ - وقتیکه ترامپ بازهم در کسوت نامزد جمهوریخواه گود انتخابات مشغول سخنرانی در گردهمایی ایالت پنسیلوانیا بود و تیر تفنگ «تامس متیو کروکس» ۲۰ ساله از بیخ گوشش گذشت و رد خون را روی چهرهاش نشاند.
چهار سال قبل، همزمان با شلیک گلوله به قلب دموکراسی آمریکا، ترامپ تفنگ «اقتدارگرایی» را روی شقیقه حزب جمهوریخواه گذاشت و از فاصله نزدیک به آن شلیک کرد. نتیجه آنکه حزب جمهوریخواه که تا آن لحظه ۱۶۷ سال از قدمتش میگذشت، نمای بیرونی خود را بهعنوان یک تشکل واحد حفظ کرد؛ اما از درون دچار تفرقه شد تا آنجا که گمانهزنیها به سمت احتمال تشکیل جناحی جدید در بدنه حزب پیش رفت که میتوانست «جمهوریخواهان را علیه جمهوریخواهان» بشوراند و دورنمای احیای سیاسی آنها را در انتخابات ۲۰۲۴ به چالش بکشد.
چهار سال قبل، همزمان با شلیک گلوله به قلب دموکراسی آمریکا، ترامپ تفنگ «اقتدارگرایی» را روی شقیقه حزب جمهوریخواه گذاشت و از فاصله نزدیک به آن شلیک کرد
در آن مقطع، باور بسیاری بر این بود که حتی اگر ترامپ به دنبال رهبری جناحی جدید نباشد؛ در ۲۰۲۴ شاهد دو گروه از نامزدهای جمهوریخواه خواهیم بود: ترامپیها و غیرترامپیها.
درواقع، حمله ۶ ژانویه کنگره، فرصتی برای ترامپ بود تا وفاداران را از خائنان جدا کند. بعد او میتوانست با پشتوانه مردمیای که داشت (بیش از ۷۰ میلیون نفر در انتخابات ۲۰۲۰ به او رأی دادند)؛ شانس خود را در ترسیم آینده سیاسی حزب جمهوریخواه ارزیابی کند. از دید ترامپ، این آینده سیاسی حول «من» یا «منیت» شکل میگرفت. بهعبارتدیگر، یا او به صحنه سیاسی آمریکا بازمیگشت یا حزب جمهوریخواه به دور باطل ناکامیهای متعدد میافتاد.
باور به ایجاد دودستگی در حزب جمهوریخواه تا همین چهار ماه پیش که نامزدهای مرحله مقدماتی (درونحزبی) رقابت ۲۰۲۴ یکییکی از قطار انتخابات پیاده شدند، به قوت خود باقی ماند.
اما حتی در گیرودار مناظراتی که در هیچیک از آنها ترامپ شرکت نکرد (چراکه از همان ابتدا، خود را پیروز بلامنازع کنوانسیون حزبی و هیئتهای الکترال میدانست)؛ هیچیک از رقبای جمهوریخواه جرئت نکردند عملکرد دوره زمامداری او را زیر سؤال ببرند. حتی یکی از آنها (بهطور مشخص نیکی هیلی) اعتراف کرد که «ترامپ رئیسجمهوری مناسب در زمانی مناسب بود. اما او درست یا غلط، همهجا را به آشوب میکشد». از میان این نامزدها، بعضیهایشان (ران دسنتیس) سعی کردند برای خلاصی از برچسب «آشوبگری»، خود را عاقلتر از ترامپ نشان دهند و از اظهارات هنجارشکنانه پرهیز کنند. بااینهمه، تکتک آن جمهوریخواهانی که به دنبال کم کردن شباهت خود با ترامپ بودند، برای جلب آرای رأیدهندگان سمت راست طیف سیاسی، همان شعارهای ترامپ را میدادند و قائل به مهاجرستیزی، مخالف همجنسگرایی، معتقد به تقلب در انتخابات ۲۰۲۰ و طرفدار شعار «دوباره عظمت را به آمریکا برگردانیم» بودند.
واقعیت آن بود که دونالد ترامپ با معرفی مکتب «ترامپیسم»، در داخل حزب جمهوریخواه آمریکا یک فرقه انحرافی به وجود آورد که از منش و رفتار او الهام میگرفت. اما رفتهرفته این فرقه چنان قدرت گرفت که دیگر متکی به یک شخص خاص که رهبری آن را به عهده بگیرد، نبود و تا آنجا پیش رفت که به جریان اصلی حزب تبدیل شد. بهعبارتدیگر، ترامپیسم از ترامپ عبور کرد و بهعنوان بنیادیترین ارزش حزب جمهوریخواه کریستالیزه شد.
اما اینکه ترامپ چگونه توانست ملیگرایی افراطی و پوپولیسم را از یک ضدارزش به ارزش تبدیل کند تا حد زیادی به شناخت او از رسانه و آگاهیاش به نقش شبکههای اجتماعی بازمیگردد؛ چه آن روزی که در بستر توئیتر (ایکس امروزی) فعالیت میکرد، چه آن وقتیکه به تروث سوشال (شبکه اجتماعی خودش) نقلمکان کرد و چه آن لحظه که تیر از بیخ گوشش گذشت و او با گریز از حلقه مـأموران امنیتی که در تکاپوی بیرون بردنش از صحنه حادثه بودند، مشت خود را رو به جمعیت گره کرد و به خشم فریاد زد: بجنگید، بجنگید، بجنگید.
اما اینکه ترامپ چگونه توانست ملیگرایی افراطی و پوپولیسم را از یک ضدارزش به ارزش تبدیل کند تا حد زیادی به شناخت او از رسانه و آگاهیاش به نقش شبکههای اجتماعی بازمیگردد
تصویر این صحنه با پرچم آمریکا در پسزمینه، نمای آسمان آبی در بالای سر، مشت برافراشته، عصیان جاری در چشمها و رد خون روی گونه، به بخشی از تاریخ آمریکا تبدیل شد و رأیدهندگان خاکستری همیشه مردد را به این باور رساند که فارغ از همه پروندههای کیفری، بهدوراز سیلیای که در ۶ ژانویه ۲۰۲۱ به دموکراسی زد، او (ترامپ) مردی است که برای آمریکا میمیرد.
او با بینشی که درباره بُرد رسانه داشت، لحظه ترور خود را مغتنم شمرد و تصویری را به دوربین فروخت که به سرعت نور در شبکههای اجتماعی پخش شد. درنهایت، آنچه در چشم کاربران نشست نه تصویر ترامپ که تبلور ملیگرایی افراطی در قالب یک ارزش بود.
فرهنگ تسامح و دموکراسی آمریکا دو بار ترور شد. بار اول، در ۶ ژانویه ۲۰۲۱ همراه با ترور دموکراسی، حزب جمهوریخواه مرد. بار دوم، در ۱۳ جولای ۲۰۲۴، همزمان با ترور ترامپ همان حزب دوباره احیا شد؛ اما این بار بهتمامی از آن او بود.
در هر دو بار، نامزد جمهوریخواه میدانست که چگونه دوقطبی حاکم بر جامعه را به نفع خود بسیج کند و تا مرز فتح کاخ سفید یا آغاز جنگ داخلی پیش ببرد.
شعار اتحاد ترامپ بعد از ترور نافرجام، نه بابت یکپارچه کردن آمریکا که برای صفآرایی در برابر حریف بود (چه حریف دموکرات، چه آن جمهوریخواهان سنتیای که از او روی گردانند).
این شعار آنجا که او در جریان دومین روز از کنوانسیون حزب جمهوریخواه حمایت نیکی هیلی را از آن خود کرد، به تمامی به حقیقت پیوست. هیلی که در طول مبارزات انتخاباتی خود ترامپ را غیرقابل انتخاب و درعینحال نامناسب برای ریاستجمهوری توصیف کرده بود، از حامیانش خواست تا «به خاطر ملت» به او رأی دهند!
ترامپ در آخرین روز از کنوانسیون حزبی جمهوریخواهان، در بازخوانی آنچه در لحظه ترور بر او گذشت، با لحن یک روایتگر چیرهدست خطاب به انبوه جمعیتی که به تماشایش نشسته بودند، گفت: (در آن لحظه) خدا با من بود «I had God on my side».
برای آنها که به تب ایمان به ترامپ گرفتار شدهاند و خریدار روایت فرار معجزهوارش از چنگال مرگ هستند، این جمله کافی است تا او را از یک رهبر سیاسی به جایگاه یک انسان برگزیده ارتقا دهند.
فرقهها به این دلیل که پیرامون «منیت» و خلسه ناشی از جذابیت فردی شکل میگیرند؛ از اساس خطرناکند و این توصیف دقیقی از وضعیت حزب جمهوریخواه مدرن یا به تعبیر درستتر، حزب ترامپ است.
انتهای پیام/