۲۳/ خرداد /۱۴۰۴

چرا برنامه هسته‌ای ایران فراتر از یک موضوع سیاسی است؟

چرا برنامه هسته‌ای ایران فراتر از یک موضوع سیاسی است؟
برنامه هسته‌ای ایران صرفاً موضوعی سیاسی یا ابزاری برای چانه‌زنی با غرب نیست؛ بلکه خروجی دهه‌ها سرمایه‌گذاری علمی، امید ملی و تضمین استقلال اقتصادی و فناوری است. عقب‌نشینی از حق غنی‌سازی نه‌تنها مسیر پیشرفت را مسدود می‌کند، بلکه پیامدهای جبران‌ناپذیری برای آینده کشور در پی خواهد داشت.

به گزارش خبرگزاری آنا، فناوری هسته‌ای، خاصه غنی‌سازی اورانیوم، نه تنها بخشی از پروژه انرژی و توسعه صنعتی بلکه رخدادی سرنوشت‌ساز در تقویت جایگاه ملی و منطقه‌ای ایران تلقی می‌گردد. درک مبانی این اهمیت، نیازمند بازخوانی روند‌های فنی و حقوقی و همچنین بررسی پیامد‌های تاریخی است.

اولاً، دانش و فناوری هسته‌ای اگرچه ریشه در قرن بیستم دارد، اما امروزه معادل با قدرت علمی و استقلال فناورانه کشور‌ها به شمار می‌رود. چرخه سوخت هسته‌ای و قابلیت غنی‌سازی اورانیوم، مفهومی فراتر از ساخت و راه‌اندازی نیروگاه برای تولید برق دارد؛ آن نقطه‌ای است که یک ملت مرز‌های وابستگی فنی به دیگران را در می‌نوردد و از طریق نخبگان و محققان خود، توان علمی و عملی در رده قدرت‌های برتر پیدا می‌کند. ایران طی دهه‌های اخیر نشان داده است که با اتکا به ظرفیت‌های درونی خود، قادر به توسعه کامل این فرآیند است؛ دستاوردی که کشور‌های معدودی در جهان از آن برخوردارند، و همین امر بر وزن استراتژیک آن افزوده است.

ثانیاً، باید تأکید کرد که کوشش برای دستیابی به فناوری کامل هسته‌ای، از جمله فعالیت غنی‌سازی، در چارچوب موازین حقوق بین‌الملل قرار دارد. طبق معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (NPT)، همه کشور‌های عضو (که ایران نیز از جمله آنهاست) محق به بهره‌برداری صلح‌آمیز از انرژی هسته‌ای از جمله چرخه سوخت و غنی‌سازی هستند؛ مشروط به آنکه برنامه‌شان تحت نظارت آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA) و بدون انحراف به سمت ابعاد نظامی باشد. ایران علی‌رغم تهمت‌پراکنی‌های غرب و رژیم صهیونیستی، همواره عضویت خود در NPT را حفظ کرده، پذیرای بازرسی‌های وسیع آژانس بوده و گزارش‌های رسمی آژانس درباره عدم انحراف هسته‌ای ایران مهر تاییدی بر پایبندی کشور به اصول این معاهده است.

اما در طول دو دهه گذشته، کشور‌های غربی و بازیگران منطقه‌ای مثل رژیم صهیونیستی، از «ادبیات تهدید» و «فشار تحریم» برای وادار کردن ایران به عقب‌نشینی و صرف‌نظر از حقوق مسلم استفاده کرده‌اند. تحریم‌های اقتصادی گسترده نه بر مبنای حقوق بین‌الملل، بلکه با رویکرد قهری و سیاسی تحمیل شده و هدف آن از بین بردن ظرفیت علمی و فناورانه ایران بوده است. با این حال، همین فشار‌ها در عمل انگیزه دولت و جامعه علمی ایران برای تکیه بر توان داخلی را دوچندان کرده و برنامه هسته‌ای را به نماد توسعه علمی و هویت ملی تبدیل کرده است.

از منظر تاریخی نیز تجربه تلخ برجام (توافق هسته‌ای ۲۰۱۵) پایه قضاوت و سیاستگذاری جامعه و دولت را مستحکم‌تر کرده است. ایران با رویکردی اعتمادساز وارد مذاکره شد، بسیاری از سایت‌های خود را محدود یا تعطیل کرد، ذخایر اورانیوم غنی‌شده را کاهش داد، پروتکل الحاقی را داوطلبانه اجرا کرد و بازرسی‌های فراتر از تعهدات متعارف را پذیرفت؛ اما خروج یک‌جانبه آمریکا از توافق، بازگشت تحریم‌ها و سرگردانی تعهدات طرف غربی نشان داد که بهتر شدن اوضاع از مسیر امتیازدهی فناورانه ممکن نیست. این رخداد تاریخی به ملت و حاکمیت نشان داد که هر توافقی اگر بر پایه سلب حق غنی‌سازی و کاهش توان بومی باشد، نه‌تنها موجب گشایش‌های اقتصادی نمی‌شود بلکه آینده کشور را به گروگان بی‌اعتمادی‌های ساختاری خواهد برد.

پیامد‌ها و مزایای استراتژیک، علمی و اقتصادی حفظ ظرفیت غنی‌سازی برای ایران

چرا اصرار بر غنی‌سازی اورانیوم برای ایران نه صرفاً یک گزینه، بلکه یک «ضرورت استراتژیک» است؟ برای پاسخ، باید آثار متعدد حفظ این ظرفیت را در 3 سطح بررسی کنیم: امنیت و بازدارندگی، پویایی علمی – فناورانه و منافع اقتصادی – اجتماعی.

در حوزه امنیت و بازدارندگی، فناوری غنی‌سازی اورانیوم، نقشی غیرمستقیم، اما عمیق در افزایش قدرت ملی دارد. امروزه توازن قوای منطقه‌ای و جهانی، مبتنی بر تلفیق عناصر سخت و نرم قدرت است و برنامه هسته‌ای، نوعی بالانسر در برابر مخالفان و بازیگران متخاصم به شمار می‌رود. ایران به واسطه این ظرفیت، بازیگری موثرتر در تعاملات بین‌المللی است و محور مذاکرات ناگزیر به رعایت منافع تهران هستند. حتی تهدید دائم نظامی و سناریو‌های «اقدام پیش‌دستانه» از سوی رژیم صهیونیستی عملاً به دلیل قدرت بازدارندگی ایجادشده توسط دانش بومی (و نه سلاح هسته‌ای) تاکنون بی‌نتیجه مانده است. ایران نه به دنبال صرفا سلاح هسته‌ای بوده و نه استفاده نظامی از دانش اتمی، اما با نمایش توانمندی فناورانه و حفظ قابلیت بالقوه، امنیت پایدار و نوعی بیم دوسویه را ایجاد کرده و قدرت چانه‌زنی خود را بالاتر برده است.

در عرصه علمی و فناورانه، حفظ چرخه غنی‌سازی و بومی‌سازی فرآیند‌های پیچیده، منجر به شکوفایی علمی و ارتقای سطح فناوری داخلی شده است. دانش فنی حاصل از طراحی، ساخت و راه‌اندازی سانتریفیوژ‌های پیشرفته و فرآیند‌های شیمیایی پیچیده، زمینه‌ساز گسترش فعالیت در حوزه‌هایی، چون داروسازی هسته‌ای، پزشکی (تولید رادیوایزوتوپ‌ها)، صنعت (تشخیص و زدایش آلودگی‌ها)، کشاورزی (افزایش کیفیت محصولات و مقابله با آفات) و محیط زیست شده است. توسعه این فناوری‌ها نه صرفاً برای تأمین نیاز داخلی که برای صادرات و همکاری‌های علمی و فناوری با کشور‌های مستقل نیز ظرفیت خلق می‌کند. جایگاه ایران به عنوان یکی از معدود کشور‌های دارای دامنه کامل فناوری هسته‌ای، باعث شده که بتواند در مجامع علمی و میان قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای با اعتماد به نفس وارد گفت‌و‌گو شود و ظرفیت‌های تولیدی و خدماتی خود را عرضه کند.

در بعد اقتصادی-اجتماعی، اهمیت غنی‌سازی مستقیماً با تأمین پایدار انرژی ملی، کاهش وابستگی ارزی و ایجاد اشتغال بومی گره خورده است. در شرایطی که جمعیت ۹۰ میلیونی ایران نیاز فزاینده به برق دارد و منابع سوخت فسیلی در حال کاهش یا «ارزش‌افزایی ثانویه» (صادرات محصولات پایین‌دستی به جای خام فروشی) هستند، دسترسی به انرژی پاک و پایدار هسته‌ای، همسو با سیاست‌های توسعه پایدار و مقابله با تغییرات اقلیمی است. از سوی دیگر، با محدود شدن دسترسی آزاد به سوخت هسته‌ای و سیاست‌های کنترل‌گرایانه غرب، اگر ایران چرخه غنی‌سازی را نداشته باشد، باید آینده خود را در گرو قرارداد‌های سیاسی و خرید‌های گران‌قیمت و مشروط از کشور‌هایی قرار دهد که هر لحظه تحت فشار یا چانه‌زنی می‌توانند مانع از رشد صنعت کشور شوند؛ تجربه‌ای که حتی کشور‌های دوست (مانند روسیه) در زمینه تأمین سوخت نیروگاهی برای ایران به وضوح نشان داده‌اند.

بر این پایه، مسئله فقط «قدرت‌نمایی» یا حفظ ظاهر یک صنعت نیست؛ غنی‌سازی اورانیوم، موتور محرکه اقتصاد دانش‌بنیان، لنگر پیشرفت علمی، و سپر تحول و استقلال واقعی است. حتی در اوج فشار تحریم و انزوا، پیشرفت مستمر صنعت هسته‌ای نماد خودباوری بزرگ ملی و الهام‌بخش نسل جوان و دانشجویان نخبه کشور بوده است. سرمایه انسانی امروز ایران، محصول همین مقاومت فناورانه و امید به حفظ هویت علمی ملی است و هر نوع عقب‌نشینی استراتژیک، ضربه‌ای برگشت‌ناپذیر بر این سرمایه خواهد بود.

درس‌های تجربه و ملاحظات مذاکراتی؛ آینده برنامه هسته‌ای و لزوم هوشیاری در برابر تله‌های غربی

با مرور پیشنهاد‌های تازه غرب و تأمل در روند مذاکرات اخیر از جمله طرح‌های مبتنی بر ایجاد کنسرسیوم منطقه‌ای، واگذاری مدیریت سایت‌ها به کشور‌های ثالث و وعده امتیاز‌های مبهم در ازای محدودیت‌های عملیاتی، چرایی لزوم هوشیاری و استواری بر اصول روشن‌تر می‌شود. غرب، با تجربه خروج یکجانبه از توافق برجام و ارسال سیگنال‌های دو پهلو درباره لغو تحریم‌ها، می‌کوشد بار دیگر ایران را به چرخه تعهدات یک‌طرفه، اما منافع حداقلی و تضمین‌نشده بکشاند.

پیشنهاد اخیر تیم ترامپ که طبق گزارش‌ها، موقتی‌بودن حق غنی‌سازی و انتقال گام‌به‌گام مدیریت تأسیسات به کنسرسیومی با حضور آمریکا، عربستان و امارات را مطرح می‌کند، نمونه‌ای از همان سیاست فشار همراه با نمایش شبه‌امتیاز است. تجربه تاریخی نشان داده است که این سیاست اتفاقاً برای تضعیف بنیان علمی و فناورانه ایران تدوین شده، نه برخورداری ایران از «امتیازات انرژی هسته‌ای». واگذاری مدیریت یا حتی بخشی از روند غنی‌سازی به کشوری ثالث، در عمل حذف ظرفیت بومی کشور و تعلیق عملی استقلال فناورانه است. سابقه رفتار غرب با سایر کشور‌های هسته‌ای مستقل (از کره جنوبی و ژاپن تا آرژانتین) حاکی از آن است که هیچگاه به اتکای تعامل با غرب نمی‌توان امنیت یا آینده توسعه‌ای را تضمین کرد، بلکه هرگونه امتیاز بهانه‌ای برای کنترل‌پذیر ساختن مسیر پیشرفت است.

تحولات جهانی سال‌های اخیر گواه آن است که مناسبات قدرت به‌سرعت در حال دگرگونی است. ظهور بازیگران نوین در آسیا، آمریکای لاتین و حتی آفریقا و همچنین تشدید منازعات ژئوپلیتیک در خاورمیانه، آینده نظام چندقطبی را رقم می‌زند که در آن، فناوری‌های کلیدی (از هسته‌ای و هوش مصنوعی تا انرژی نو) اصلی‌ترین ابزار بقا و نفوذ کشور‌ها خواهد بود. تجربه جنگ‌های نوین، تحریم فناوری و محاصره علمی، بیش از هر زمان دیگری اهمیت حفظ استقلال فناورانه و تکیه بر توان بومی را اثبات کرده است.

انتهای پیام/

ارسال نظر
گوشتیران
قالیشویی ادیب