۰۳/ ارديبهشت /۱۴۰۴
09:00 25 / 01 /1404

مذاکره و تکرار سناریوی شرطی‌سازی اقتصاد؛ عبرت بگیریم!

مذاکره و تکرار سناریوی شرطی‌سازی اقتصاد؛ عبرت بگیریم!
مرور آنچه به صورت هدفمند از سوی بخشی از جریان رسانه‌ای کشور با کمک جریان بیرونی در حال رقم خوردن است به وضوح نشان می‌دهد این گزاره در حال القا است که صرفاً آغاز گفت‌وگوها کافی است تا مسیر اقتصاد تغییر کند؛ یعنی حتی پیش از دستیابی به توافق یا رفع تحریم‌ها. بزرگ‌نمایی ریزش لحظه‌ای قیمت دلار، تتر و طلا و سیگنال‌سازی از مذاکرات از تاکتیکهای بکار رفته در این شرایط است.

به گزارش خبرگزاری آنا، «سپهر خلجی» استادیار دانشگاه، در یادداشتی با عنوان «عبرت بگیریم» ضمن طرح چند سوال اساسی، به مسئله نگران‌کننده «شرطی شدن ساختار تصمیم‌گیری و رفتار بازیگران اقتصادی» در موضوع مذاکره و نقش رسانه در این مسئله پرداخت.

در این یادداشت می‌خوانیم: 

« لطفا به گزاره‌های زیر دقت کنید:

آیا با مذاکره برای حل و فصل مسائل موافقید؟ بله.

آیا حمایت و پشتیبانی همه جانبه از مذاکره‌کنندگان کشور ضروری است؟ بله.

گوشتیران
قالیشویی ادیب

آیا احساس می‌کنید مذاکره با آمریکا باعث حل مشکلات اقتصادی کشور می‌شود؟ خیر.

تاریخ مذاکرات ایران و آمریکا در ادوار مختلف حل مشکلات اقتصادی از طریق مذاکره را تایید نمی‌کند بلکه آنچه باعث القاء حس گشایش می‌شود «تصویرسازی از مذاکره با آمریکا» به‌عنوان تنها راه نجات اقتصاد و کاهش فشار‌ها به کشور است، یعنی یک اثر مقطعی و موقت برپایه نظامات روانشناسانه.

تجربه‌ها را به خدمت بگیریم.

آیا مذاکرات پرتکرار و سطح بالای دهه ۹۰ باعث حل مشکلات اقتصادی شد؟ خیر.

آیا مذاکرات مکرر و پیوسته در دولت شهید رییسی با طرف‌های آمریکایی در نهایت به نتیجه نهایی منجر شد؟ خیر. 

پس چرا در برهه‌هایی بازنمایی مذاکرات با القاء حل مشکلات اقتصادی همراه است؟ چون ما در واقع با «تصویری از مذاکره» به جای «واقعیت و حقیقت مذاکره» مواجهیم. همان چیزی که در علوم ارتباطات از آن تحت عنوان «حادواقعیت» یا «شبه‌واقعیت» یاد می‌شود. 

چه عاملی باعث این تصویرسازی در افکار عمومی می‌شود؟ رسانه. 

کافی است به تصویری که در این چند ماه بویژه در روز‌های اخیر از تأثیرات مذاکره با آمریکا صورت‌بندی شده دقت کنیم. هراس‌افکنی با نزدیک دانستن خطر جنگ ویرانگر، امید‌آفرینی با برجسته‌سازی کاهش نرخ بازار ارز و طلا در صورت توافق و رؤیافروشی با تولید محتوا در خصوص سرمایه‌گذاری هزارمیلیارد دلاری آمریکا تنها بخشی از تلاش‌ها برای تصویرسازی است. همراه کردن این تحولات با پالس‌های به ظاهر مثبت مقامات آمریکایی به‌واقع نه ایجاد کننده گشایش اقتصادی که «نشانه‌هایی نگران‌کننده از شرطی شدن ساختار تصمیم‌گیری و رفتار بازیگران اقتصادی» در موضوع مذاکره است. 

مرور آنچه به صورت هدفمند از سوی بخشی از جریان رسانه‌ای کشور با کمک جریان بیرونی در حال رقم خوردن است به وضوح نشان می‌دهد این گزاره در حال القا است که صرفاً آغاز گفت‌و‌گو‌ها کافی است تا مسیر اقتصاد تغییر کند؛ یعنی حتی پیش از دستیابی به توافق یا رفع تحریم‌ها.

 بزرگ‌نمایی ریزش لحظه‌ای قیمت دلار، تتر و طلا و سیگنال‌سازی از مذاکرات از تاکتیک‌های بکار رفته در این شرایط است. این تصویرسازی البته روی دیگری هم دارد که همچون لبه دیگر این قیچی عمل می‌کند؛ هراس‌افکنی نسبت به بروز شوک معکوس در صورت شکست مذاکرات! یعنی اقتصادی که لحظاتی قبل از آغاز مذاکرات با فرض موفقیت، قیمت‌ها را تنظیم می‌کند، حالا در صورت شکست یا تعویق گفت‌وگوها، مستعد شوک‌های شدیدتر می‌شود. این شرطی‌سازی به غایت بحران‌زا و شکننده است و همین اتفاق را در دهه ۹۰ به روشنی تجربه کردیم.

البته برای اثربخش کردن و عمق دادن به این نظریه و تکمیل فرایند تصویرسازی مثبت از مذاکرات دو حرکت دیگر هم نیاز است.

اول؛ القای گره‌خوردگی کامل ثبات اقتصادی به روابط با آمریکا و تقلیل و به حاشیه راندن سایر الزامات اصلاح ساختاری مانند اصلاحات ارزی، مالیاتی، تجاری و فضای کسب و کار؛ و دیگری؛ تشویق جامعه و بازار‌ها به پیش‌خور کردن نتایج توافق پیش از تحقق واقعی آن. یعنی تلاش می‌شود انتظارات جامعه نسبت به اثر فوری و قطعی مذاکرات تقویت شود به گونه‌ای که این ضریب‌دهی در صورت توقف یا شکست مذاکرات همراه با شوک بزرگ به بازار‌ها خواهد بود.

همزمان البته جریان رسانه به صورت هدفمند در حال بازتولید محتوا حول ادعای وجود نااطمینانی‌های مزمن در اقتصاد ایران نیز هست تا اینگونه بازنمایی شود که نوسانات لحظه‌ای بازار به‌ویژه ارز و طلا، نوعی بی‌ثباتی بنیادین در اقتصاد است که در آن هرگونه تغییر یا حتی شایعه‌ای درباره مذاکرات، می‌تواند اقتصاد را از تعادل خارج کند؛ نتیجه اینکه همه تصمیمات کلان و خرد اقتصادی معطل اخبار سیاست خارجی و روند مذاکرات خواهد ماند.

در این شرایط لایه‌هایی از ادراک عمومی به‌گونه‌ای درگیر خواهد شد که افکار عمومی به این نتیجه برسد حل مشکلات اقتصادی صرفاً با آغاز مذاکره و بدون نیاز به مدیریت داخلی صورت خواهد گرفت، دلار نقش همه‌جانبه به عنوان شاخص تعیین‌کننده در سیاست و اقتصاد کشور دارد و این گزاره جا بیفتند که بدون توافق با آمریکا، ثبات اقتصادی به هیچ عنوان مقدور نخواهد بود.

این معادله روانشناختی با افکار عمومی به صورت دوره‌ای در حال بازتولید است. یعنی فشار به دستگاه محاسباتی برای پذیرش توافق با هر شرایط. یعنی دو گانه‌ای که یکطرف آن می‌شود پذیرش هر نوع شرایط ممکن و یکطرف دیگر آن می‌شود ترس از بهم ریختن مجدد بازار. آیا عبرت می‌گیریم؟ خیر.»

انتهای پیام/

ارسال نظر