۱۰/ فروردين /۱۴۰۴
عیدانه با هنرمندان؛

«محمد فرشته نژاد» از شاگردی «فرهاد فخرالدینی» می‌گوید/گام‌هایی که از تئاتر شهر برداشته شد+فیلم

«محمد فرشته نژاد» از شاگردی «فرهاد فخرالدینی» می‌گوید گام‌هایی که از تئاتر شهر برداشته شد+فیلم
محمد فرشته نژاد آهنگساز عرصه موسیقی ـ فیلم می‌گوید: من نزد استاد فخرالدینی برای آموزش هارمونی رفتم، اما ایشان مرا بیرون کرد و گفت که تو خودت بلدی، برو تمرین خودت را بکن، آقای فخرالدینی بسیار شریف هستند، یعنی اگر شرف هنر را بخواهیم اسم بگذاریم، می‌توانیم بگوییم «فرهاد فخرالدینی»، فقط ساعت‌ها جلویشان می‌توان نشست و نگاهشان کردف او سلسله جبال بزرگی است که حرف ندارد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری آنا ـ زهره سعیدی: محمد فرشته نژاد موسیقی دان و آهنگساز ایرانی است. او زاده ۱۳۵۲ درامیریه تهران و دانش آموخته موسیقی است. از جمله استادان وی به هنرمندانی همچون: «وارطان ساهاکیان» و «فرهاد فخرالدینی» می‌توان اشاره کرد. بیشترین فعالیت‌های او در زمینه موسیقی تئاتر، موسیقی فیلم و سریال بوده است. فرشته نژاد آهنگسازی فیلم‌های سینمایی بسیاری از جمله گلوگاه، دم سرخ‌ها و دل شکسته را برعهده داشته است.

وی معتقد است که ما با یک فصل موسیقی درخشان دهه شصت و هفتاد داشتیم که هر چه جلوتر می‌آییم تنها به تولید صوت می رسیم و می گوید که واقعا گاهی آهنگسازهایمان برای آهنگ نساختن باید پول بگیرند چون نساختنشان خیلی شرف به ساختنشان دارد، من خودم را هم متهم ردیف اول می دانم.

در گفت وگوی عیدانه «محمد فرشته نژاد» با خبرگزاری آنا ، او مباحثی را درباره فعالیت های هنری خود، هنرمندان عرصه موسیقی و وضعیت فعلی موسیقی فیلم ها مطرح می کند که در ادامه مشروح آن را می خوانیم و چکیده ویدئوی آن را از نظر می گذرانیم:

Video Player is loading.
Current Time ۰:۰۰
/
Duration ۰:۰۰
Loaded: ۰%
۰:۰۰
Progress: ۰%
Stream Type LIVE
Remaining Time -۰:۰۰
 
۱x

از خودتان و جرقه‌های فعالیت هنری تان برایمان بگویید؟

ابتدا تشکر می کنم از خبرگزاری آنا که من را به خانواده خود دعوت کرد. من از آن بچه‌هایی هستم که از محله‌های مرکز شهر کاخ جوانان‌های دوره پهلوی و کانون های فرهنگی تربیتی دوره جمهوری اسلامی رشد کردم، من به مناسبت نزدیکی به کانون فرهنگی هنری حر آنجا فعالیت هنری را شروع کردم، خیلی‌ها آنجا تربیت شدند، ما مربیان خوبی داشتیم که از جنس ما بودند شهید همیشه زنده سیدجواد هاشمی مربی ما بود تعدادی افراد عاشق مثل فردین خلعتبری، بهنام صبوحی، مسلم قاسمی و محمود فرهنگ جواهر‌هایی بودند که بچه‌های شرو وشور آن دوره مثل من را سامان دادند از دل آنجا افرادی درآمدند که برخی دیگر در جمع ما نیستند، جا دارد در این روز‌ها جایشان را سبز کنیم مثل علی سلیمانی، شهرام عبدلی، وحید اسکندری که ما آنجا دور هم گروه‌های سرود و تئاتر داشتیم.

گوشتیران
قالیشویی ادیب

«محمد فرشته نژاد» از شاگردی «فرهاد فخرالدینی» می گوید/گام هایی که از تئاتر شهر برداشته شد+فیلم

دراین فضای دوستانه و صمیمی بچه‌ها همه با هم از فوتبال به سرود، تئاتر و شاخه‌های دیگر رسیدیم از دل آنها پدیده‌های موسیقی مثل امیر بکان و بهنام صبوحی، در عرصه بازیگری و صداپیشگی محمدرضا علیمردانی و هادی کاظمی، مهرداد رایانی مخصوص و کیومرث مرادی بیرون آمدند چه جایی بهتر ازاینکه شما را با بازی تربیت کنند و شاخ و برگ‌های هرز را بگیرند؟ جواد هاشمی بچه‌ها را هدایت کرد و این یک سمت داستان بود و علاقه و از سوی دیگر عطش بچه‌ها می‌بایست سیرابی ایجاد کند، من سیر نمی‌شدم اگر از در مرا بیرون میکردند از پنجره داخل می‌آمدم. نتیجه بسیار شاخص شد خداراشکر که من دیگر از دوره دبیرستان در عرصه موسیقی جدی کار کردم. یک فصلی تلویزیون یک سری کار داشت، ما چند دوست بودیم حسن وارسته که پایتخت را نوشته، گفت برنامه تلویزیونی کارتون‌های درخواستی کار میکنند محمد بلدی آهنگ بسازی؟

اولین کار‌هایی که تولید کردید چه کارهایی بود؟

اینجا یادی کنم از کسی که اجازه داد اولین موسیقی تئاتر ضبط شده‌ام را کار کنم منوچهر اکبرلو «افسانه جمشید شاه» را برای او زمان دانش آموزی‌ام کار کردم و باز سال ۷۰ از دکتر علی اکبر راسخ راد یاد کنم که اجازه داد اولین موسیقی زنده‌ام برای تئاتر «راز درخت مقدس» را کار کنم. بهرحال وقتی به انسان فضا می‌دهند، باید ظرفیت هم داشته باشد و بدان بسنده هم نکند، چرا که هرچه در سیکلی گیر کنی پیشرفتت دچار عیب می‌شود. من هرچه جلوتر رفتم، تازه فهمیدم که چقدر نمیدانم. مثلا به استدیو شما که می‌آمدم، با خودم به مرور نت‌های موسیقی می‌پرداختم تا مبادا در مواجه دانش آموزی دچار اشکال در انتقال شوم برای همین به نظرم حیات در پویایی است ما هم جلو آمدیم و حسن وارسته به من گفت کارتن‌های درخواستی کار کنم، ازهرکجا که هستی بگو چیا میخواستی، دیگر جدی در حوزه ساخت سرود و ترانه رفتم و همینطور پیشرفت کردم تا به اولین فیلمم رسیدم.

یاد می کنم از یک بازیگر و کارگردان خیلی خوب که به حقش نرسید امیدوارم هرجا که هست سلامت باشد کامبیز کاشفی اجازه داد که من موسیقی فیلمش صدای پای خدا را بسازم و علی اوسیوند آن فیلم را بازی میکرد و قبل از آن هم مدام موسیقی تئاتر کار کرده بودم. اولین موسیقی جدی‌ام هم با تیم حسن وارسته نمایش «خرس و چشمه» بود که محسن تنابنده و علی صالحی آن را بازی کردند، یادی کنم از علی محمدرحیمی که هنوز دوست هستیم البته همه این دوستانی که یاد کردم زیرسایه هنر همه با هم هنوز دوست هستیم و از هم یاد میگیریم.

خاطرتان هست اولین تئاتری که دیدید چه زمانی بود؟

من اولین تئاتری که دیدم سال ۵۸ بود، چون بچه امیریه تهران چند ایستگاه پایینتر از تئاترشهر بودم، خواهرم با دوستانش مرا به تئاتر برد، یادم است در آن نمایش سه نفر روی صحنه بودند که الان آن سالن، سالن کنفرانس تئاتر شهر شده است زمانی که من از سالن بیرون آمدم میدیدم که هر کس از سالن بیرون می‌آید یک گوشه‌ای با خودش خلوت و فکر میکند ، من بیست سال بعد برای همان کارگردان زنده یاد هوشنگ حسامی موسیقی تئاتر ساختم به او بعدها گفتم که من بچه بودم اسکوریال شاه میشل دوگلدرود را دیدم بعد فهمیدم آن سه جواهر روی صحنه زنده یاد جمشید لایق، پرویز پورحسینی و عمرشان دراز استاد مجلل بودند. برادرم هم پس از آن مرا باز به تئاتر برد همین گروه کارگاه که آقای طهماسب و دوستانشان کار می‌کردند در تئاتر شهر اولدوز و کلاغ‌ها را دیدم و من تا خانه گریه میکردم من همان زمان دربچگی خودم گفتم که دوست دارم اینجا باشم و خدایا می‌شود من باز هم اینجا بیایم؟

بهرحال در همان سال ۷۶ من موسیقی تئاتر ساختم نکته جالبترش این است که به آقای محسن قصابیان می‌گفتم که من از مدرسه فرار میکردم پول توجیبی جمع میکردم که آخر هفته تئاتر ببینم به آقای قصابیان میگفتم که من چهاربار لیرشاه را دیدم و او تعجب کرده بود. من این کار‌ها را می‌کردم، چون کسی، چون جواد هاشمی برای ما جرقه زده بود و این بستر را برایمان فراهم کرد که ما مدام چالش داشته باشیم، فکر کنیم و کتاب بخوانیم، کدام یک از بچه‌های امروز انقدر کتاب میخوانند؟ زیر یک درصد!

شرایط کتابخوانی الان گریه دارد. هرچه انگار قلمبه‌تر صحبت کنیم در نگاه دیگران بزرگتریم درحالیکه اینطور نیست کسی که بزرگ است اصلا صحبت نمیکند من جای خیلی‌ها اینجا دارم صحبت میکنم، البته من حرف خودم را میزنم حضورم به این معناست که دلانه خودم را بگویم وگرنه در عرصه هنر آن نقطه که در حساب ناید ماییم.

به تازگی تولد استادم فرهاد فخرالدینی بود عمرش دراز باد. این بزرگان آنقدر به درجه صفای هنری رسیدند که اصلا صحبت نمیکنند نه اینکه توان صحبت نداشته باشند کجاست هم صحبتی برایشان؟ دلم می‌گیرد گاهی وقتی میبینم کنار هم تهی می‌شویم.

«محمد فرشته نژاد» از شاگردی «فرهاد فخرالدینی» می گوید/گام هایی که از تئاتر شهر برداشته شد+فیلم

از آقای فخرالدینی برایمان بگویید؟ شما چقدر شاگرد او بودید؟

کوتاه ولی عمیق من خیلی کوتاه شاگردش بودم، یادم است از منزلشان بیرونم کرد!

چرا؟

رفتم هارمونی نزد او یاد بگیرم به من گفت برو تمرین خودت را بکن، تو اینها را بلدی، عین جمله اش همین بود خدا همسرش را غرق رحمت کند، من چند جلسه منزلشان رفتم، آقای فخرالدینی بسیار شریف هستند یعنی اگر شرف هنر را بخواهیم اسم بگذاریم می توانیم بگوییم فرهاد فخرالدینی، می‌شود فقط ساعت‌ها جلویشان نشست و هیچ نگفت و فقط نگاهشان کرد. این آدم تمام وجودش موسیقی است او و آقای پژمان این افراد واقعا دریا و هویت و مدال افتخار ما هستند، چقدر ما به دماوند، کارون، ارس، تفتان و کویر ایرانمان عشق میکنیم اگر بدانیم اینها هم سلسله جبال بزرگی هستند! که حرف ندارند.

خوشحالم امسال چند اجرا از آقای فخرالدینی دیدیم.

خدا اقای الهیاری را در بنیاد رودکی عمر بدهد بعد از دوره کتابداری و پژوهش واقعا این اتفاق خوبی بود، سیمرغ واقعا اجرای شگفت انگیزی بود آفرین به بنیاد رودکی و آفرین به آقای الهیاری. واقعا حلقه مفقوده هنر ما یک چیز است و آن هم مدیریت است لااقل در عرصه موسیقی آقای دکتر الهیاری کم یا زیاد، خوب یا بد کارش را خوب انجام می دهد،  کار درست خوب است. دکتر الهیاری کار درست انجام می دهد چه کسی بزرگتر از فرهاد فخرالدینی که فخر هنر است، دیگر چه کسانی را ما داریم؟ داریم، اما اگر از آن کنج عزلت بیرون نیاوریمشان آنها را نداریم و باید بعد بزنیم پشت دستمان خوشحالم که سال گذشته یک فصل درخشان برای موسیقی مملکت بود دست جوانان کنار او مثل علی تفرشی درد نکند ، خدا به همه آنها عمر بدهد.

«محمد فرشته نژاد» از شاگردی «فرهاد فخرالدینی» می گوید/گام هایی که از تئاتر شهر برداشته شد+فیلم

برگردیم به سوال اولمان چه شد که ما یک دوره موسیقی فیلم‌هایی از اساتید بزرگمان مثل استاد فخرالدینی داشتیم مثل همین فیلم امام علی که هنوز پخش می شود وخاطرات شفاهی ما شده‌اند، اما بعد از آن دیگر ما شاهد این آثار بسیار اندک بودیم چه شد که آن آثار ماندگار شدند و ما الان نمونه آنها را نداریم؟

صحبت‌هایی که میکنم نظر شخصی خودم است، با احترام به تمام کسانی که در عرصه موسیقی کار می کنند، سوال این است که چه چیز به قوام و دوام یک اثر کمک می‌کند؟ ما هرچه به قبل بازمی گردیم می بینیم که شیره کار را آن گذشتگان در می‌آوردند، کار‌ها جان و خون داشت، چون به ریشه توجه می‌کردند، معتقد بودند هرچه ریشه قوی‌تر باشد درخت تناورتر، تنه قطورتر و برگ‌ها سبزتر و سایه اش بزرگتر و میوه اش شیرین‌تر است.

ما با یک فصل موسیقی درخشان دهه شصت و هفتاد روبه رو هستیم که هر چه جلوتر می‌آییم تنها به تولید صوت می رسیم، من خودم اولین نفر هستم که خودم را متهم این شرایط می‌بینم من باید چه می کردم؟ من یک بار تحقیق کردم کاندیدای سیمرغ شدم خب باید بیشتر کار میکردم البته کار کردم، اما فرصت شنیدن نبود، اما آنهایی که تحقیق کردم هنوز شنیده می‌شود، نمونه کار شاهزاده ایرانی که البته کار با سریال چهل سرباز ندارم، چون من آنجا هدایت شده از سوی دو فکر درخشان حسین زندباف که با تدوین درخشانشان کار را زیبا کردند و برادرم علی رویین تن که نگاهشان واقعا متفاوت بود و از من خواستند و این اثر را تولید کردم.

من تمام شاهنامه خوانی‌های دکتر محجوب را خواندم،  بهمن فرسی را گوش کردم کدام یک از رفقای ما در عرصه اسطوره آنقدر وقت می‌گذارند، خیلی‌ها دیگر می‌گویند ضرب زورخانه تمام شد نه اینطور نیست ما نیاز داریم به اینها!

ما واقعا گاهی باید برای آهنگ نساختن پول بگیریم، یعنی نسازیم خیلی شرف بیشتری دارد تا اینکه آن کار را خراب کنیم یک جایی نمود ملودی وجود ما را به غلیان می‌اندازد مثل کار‌هایی که مجید انتظامی انجام داده و جایی فضاسازی‌هایی که حسین علیزاده کرده و تلاقی این دو می‌شود بهزاد عبدی و پیش از او فردین خلعتبری مدار صفردرجه و شب دهم که اینها بیشتر از آنچه که داریم، به عمق توجه کردند، دنبال ریشه اثر می‌روند و از اساتیدشان تاثیر گرفتند. خلعتبری خود را شاگرد علیرضا مشایخی می‌داند. بهزاد عبدی قسمتی از زندگی را در اوکراین می‌گذراند، اما هیچوقت ریشه خود را فراموش نمی‌کند و دوباره باز می گردد.

ما یک سری شخصیت داشتیم که اینها برآمده از خاک این مملکت هستند و با تمام وجود موسیقی را برای ما خلق کردند، بابک بیات و کسانی دیگر ، ما نمیتوانیم سریال رعنا را بدون حسین شریف لطفی تصور کنیم مگر ممکن است بوعلی سینا و سربداران را بدون موسیقی آقای فخرالدینی تصور کنیم، چون اینها ریشه و تحقیق برای کارهایشان کرده‌اند که ماندگار شده است.

«محمد فرشته نژاد» از شاگردی «فرهاد فخرالدینی» می گوید/گام هایی که از تئاتر شهر برداشته شد+فیلم

ادامه این گفت‌و‌گو منتشر خواهد شد...

انتهای پیام/

ارسال نظر