رونمایی از کتاب «به رنگ کاغذ کاهی»؛ روایت مستندی از زندگی شهید سید حسین صدری

به گزارش خبرگزاری آنا، مراسم رونمایی از کتاب «به رنگ کاغذ کاهی» و یادواره سردار شهید سید حسین صدری به قلم سیده مریم سادات گوشه شب گذشته هفتم اسفند ماه در سالن ایوان شمس برگزار شد.
این بزرگداشت و رونمایی از کتاب شهید، به همت خانواده شهید و پایگاه بسیج مسجد مسلم بن عقیل منطقه نازی آباد برگزار شد.
بعد از تلاوت قرآن مهندس سید مهدی صدری برادر شهید درباره فضایل اخلاقی سید حسین گفت: «سید حسین بدون داشتن استاد و بدون گذراندن کلاسهای اخلاق و صرفا از طریق آموزههای در دسترس همگان همانند قرآن و نهجالبلاغه به گونهای خودساخته شده بود که در همان برخورد اول در ذهن میماند و در دل جای میگرفت. خصوصیات اخلاقی و رفتاری سید حسین در اطرافیانش تاثیر گذار بود. همواره از او پاکی و نیک اندیشی تراوش میکرد. قائل به انجام وظیفه بود و اگر حرکتی میکرد که قابل تحسین بود، دوست نداشت تحسین و مطرح شود و خودش را پنهان میکرد. عزت نفس، مناعت طبع، ادب بی اندازه، تواضع و فروتنی جزو صفات بارزشبود. همه اش جاذبه بود با آن لبخند ملیحی که همواره بر لب داشت. هیچکس هیچگاه کلام یا رفتار تندی از او ندید. رفتار و کلام سید حسین علیرغم سن کمی که داشت، شاخصی است جهت فهم بهتر اوضاع زمانه. هنگامی که در این وانفسای زندگی با جبهه گیری علیه همدیگر، بداخلاقیهای سیاسی، تبلیغات و برندینگ برای خویش و اطرافیان مواجه میشویم، افسوس میخوریم که چقدر جای سید حسینها در این کشور خالی است تا بدون ریا، هیاهو و چشمداشت به این ملت مظلوم خدمت کنند.
در ادامه مراسم پس از خواندن بخشی از کتاب، مسعود موذندوست و همرزم شهید سید حسین صدری تأکید کرد: شهید صدری رفتارش داخل و خارج جبهه هر دو بر اساس ایمان بنا نهاده شده بود. زندگی داخل جبهه واجب و الزام برایش بود و به قول خودش واجب به توان ۲، البته زندگی بیرون جبهه گرچه اینگونه نبود، اما توأم با کارهای زیاد و تقوای بسیار بود. ایمان ما اگر سینوسی بود، ایمان ایشان مستمراً در حال افزایش بود. مسلمانان مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید/ ز نو هر لحظه ایمان تازه گردان.
او در ادامه سخنانش تصریح کرد: شهید صدری با استفاده از نعمت خدادادی خودش یعنی داشتن هوش ریاضی بالا و تجزیه تحلیل مسائل و داشتن حس زیبا شناختی با توجه به هنر خطاطی و توجه به مفاهیم ادبی، معرفت شناسی و تفکر دینی ایمانی و اخلاقی را بشدت دنبال و عمل میکرد. سید حسین در وصیت نامه اش میگوید: من تحمل پاسخگویی در آن دنیا را ندارم. بارها همین را به من گفته که تحمل جواب دیگران در آن دنیا را ندارم. خشیت، ترس و اضطراب از کاهش ایمان و از سویی تلاش و امید برای افزایش آن و توجه به تفکر کردن به آیات و احادیث و به دست آوردن انگیزه برای افزایش ایمان بطور مستمر از صفاتش بود.
موذن در ادامه خاطر نشان کرد: شهید صدری به شدت علاقهمند به درسآموختن از دیگران بود. بر اثر کار زیاد نوارهای حاج آقا مجتبی و یا دیگران را حین کار گوش میداد. به صحبتهای دیگران بسیار توجه میکرد. بیشتر گوش میداد تا حرف بزند. شهید بی ادعا در کنار ما بود و همین بهترین هدیه برای ما بود به محض اینکه چیز جدیدی یاد میگرفت بدنبال انجام آن بود. مثلاً یکدفعه یک جملهای از شهید رجایی دیده بود و زندگی اش را با آن جمله تطبیق و خود واقعی اش را نشان میداد همانطور که بیشتر گوش میداد تا حرف بزند، اما فعال بود و با ملاحظه حرف میزد خصوصا در مورد افراد کار کردن را عبادت میدانست، کتاب میخواند آموزش دیدن را خیلی دوست داشت، اما زندگی ایمانی خودش را موکول به آن نمیکرد، نیازها و خواسته هایش را خوب کنترل میکرد، مثبت اندیشی داشت، اما ساده اندیش نبود با دیگران هم دلی داشت و درد دلها را گوش میداد. متعهد به رشد فردی بود و برای این موضوع تلاش میکرد در جبهه یا بیرون جبهه عهدها و نذرهای خود را اجرا میکرد و رعایت میکرد گرچه بسیار زحمت داشته باشد.
در ادامه مراسم با حضور مادر و پسر شهید از کتاب رونمایی شد.
سپسسردار عباس شیخی نژاد از همرزمان شهید بخشی از خاطراتش را در ادامه گفت: یک روستای بزرگ بین ما و عراق به نام گور سفید بود. خالی از سکنه شده بود. روستای معروفی است که اکنون هر کس بخواهد قصر شیرین برود حتماً از کنار روستا میگذرد. من و سیّد حسین به همراه یک گروه به آن جا رفتیم. گروه شناسایی ویژگیهای خاصی میخواهد و فوت و فن خودش را دارد. فکر کردیم روستا کاملاً خالی است. روز بود. خانهها و کوچهها را یکی پس از دیگری میرفتیم، غافل از این که عراقیها در یک خانه دو طبقه انتهای روستا دیدهبان داشتند. آنها یکدفعه شروع کردند به زدن ما. وقتیبه سمت ما شلیک میکردند، همه به سمت خانهها پناه میگرفتیم. هر کس جایی میدوید. اما آن جا سیّد حسین را خوب شناختم. او مثل پدریبود که انگار ده تا بچه دارد که در معرض خطرند. ما اوّلین بارمان بود کهبا سیّد حسین شناسایی میرفتیم و با خمپارههایی که میزدند، ترسیدهبودیم. سیّد حسین جوان کم سنّ و سالی بود، اما نشان داد چه آدم بزرگی است. ایستاده بود و همینطور که کلاش روی شانهاش بود، میگفت: «شیخی بدو تو اون خونه» و به دیگری میگفت:" بخواب زمین. " خودش هم انگار نه انگار که خمپاره میزنند، همینطور راه میرفت و ما را هدایت میکرد. کانالی آن جا بود و بچّهها را به سمت کانال هدایتکرد و در آخر خودش هم کنار آنها رفت. آن جا دیدم چقدر سیّد حسینبزرگ است. خمپاره با تیر فرق میکند. وقتی زمین بخورد ۵۰ تا ترکش میزند. او وسط خمپاره ایستاده بود و ما را هدایت میکرد. وقتی در تلویزیون تصویری از سردار سلیمانی دیدم که نشان میداد اسلحه را روی دوشش گذاشته و آرام و با طمأنینه راه میرود یاد سیّد حسین میافتم و این که اینگونه با اقتدار ما را سرو سامان داد.»
جواد خیر آبادی از دوستان هم محلهای سید حسین نیز در این مراسم افزود: سید حسین خیلی خاص بود. او از همان ابتدا با دیگران فرق داشت. بعد از شهادتش متوجه شدم برای همین بوده که انتخاب شده است. او شهید زندگی کرد و شهید هم شد. او یک ذره در کارهایی که انجام میداد احساس خستگی نمیکرد. گنبد مسجد سیدالشهدا، محراب مسجد مسلم بن عقیل و سر در نمازخانه مدرسه شهید بهشتی از آثار زیبای هنر خوشنویسی او بود که با حسن خلق و سعه صدر انجام داد. او حتی یک ریال هزینه بابت رنگ و کاری که انجام داد، نگرفت. او دقت کافی در کارش داشت و در مسجد بین رفقا متانت و ملیح بودنش او را آدم دوست داشتنی کرده بود تا حدی که آدم دوست داشت، پیش او بماند. او بسیار متعهد بود. در مدرسه ما معلم ریاضی بود. قبل از رفتن به جبهه مطالبی که به دانش آموز میخواست ارائه کند را قبل از جبهه رفتن به مدرسه میداد و اصلا نمیگفت میخواهم جبهه بروم و به من ربطی ندارد.
در پایان سیده مریم سادات گوشه نویسنده کتاب در خصوص پروسه نوشتن کتابش گفت: هفت سال ابتدای زندگیام حیات سید حسین را درک کردم. او آنقدر جاذبه داشت که تصویر خاص و به یاد ماندنی اش در ذهن و روحم تا ابد ساری و جاری است. اما علت اصلی نوشتن این کتاب این بود که فرزندم وقتی بزرگ شد، متوجه شدم شهدا برای نسل دهه نودیبسیار غریبهاند و آنها درک درستی از شهدای دفاع مقدس ندارند. ما بعد از گذشت سالهای بسیار از جنگ ایران و عراق هنوز در زمینه ادبیات دفاع مقدس و خلق آثار فاخر ادبی و سینمایی کمبود بسیاری داریم و هنوز نتوانستیم کاملاً در مقابل تولید محتوا و آثار غرب در حوزه ادبیات و فیلم و سریالهای جذاب کودک در حوزه دفاع مقدس و شهدا رقابت کنیم.
او در ادامه خاطرنشان کرد: برای نگارش کتاب، مصاحبههای بسیاری گرفتم و از نظر سیر و توالی زمانی در کنار هم قرار دادم و با هم رزمان، خانواده و دوستان دوران کودکی و هم محلی شهید صحبت کردم. این پروسه هشت سال طول کشید. آن هم به خاطر این بود که سید حسین در طی دوران جنگ عادت نداشت از خود ردی به جا بگذارد.
سادات گوشه در ادامه درباره روش نوشتن کتاب تأکید کرد: روش پژوهش و نگارش کتاب انتقادی بود. من اول اطلاعات را در قالب مصاحبه جمع آوری کردم و بعد با خواندن دست نوشتههای سید حسین و خاطراتش و نیز منابع دست اول یعنی سخنان همرزمانش که در وقایع حضور داشتند، برخورد انتقادی داشتم. یعنی هر آنچه که منابع دست اول را نقض میکرد، حذف کردم. گاهی در خلال کار افرادی میگفتند از سید حسین قدیس نساز! یا از او چیزی که سند ندارد را نگو! ولی سند وجود داشت و مشخص شد این افراد شناختی نسبت به سید حسین نداشتند.
این نویسنده و روزنامه نگار در ادامه خاطرنشان کرد: قرار نیست در این کتاب رستم یلی بود در سیستان، را ارائه دهم. او انسانی بدون ادعا بود که خیلی برای مردم کار کرد. برای خیلیها معلم بود، اما وقتی چهره او را در کتاب میبینید، با یک جوان بسیار کم سن و سال مواجه میشوید. او راه ۷۰ ساله را در ۲۴ سال طی کرد و شهید شد. این کتاب تحت لایسنس یا ملاحظات و مصالح هیچ نهاد و دسته و حزبی تدوین و تهیه نشد. خیلیها برای انتشار کتاب سعی کردند تحت لایسنس خود آن هم با هزینه رایگان چاپ کنند، ولی ما ترجیح دادیم چیزی که مورد رضایت خود شهید است را انجام دهیم و صفر تا صد کار نشر را خودمان انجام دادیم.
گفتنی است در پایان مراسم کلیپی از شهید سید حسین صدری به نمایش درآمد.
انتهای پیام/