سلامت روان روانشناسان؛ نقطه کور در مشاورهها
به گزارش آنا-زهرا اردشیری؛ موضوعی که در حوزه روانشناسی و مشاوره به شدت قابل بحث است، این است که چرا برخی از روانشناسان و مشاوران حتی در حالی که خود با مشکلات روانی دست و پنجه نرم میکنند، به مراجعین مشاوره میدهند و به نوعی به دیگران کمک میکنند؟ این سوالی است که در بسیاری از مواقع مطرح میشود و به نظر میرسد که باید به آن پرداخته شود، چرا که این امر میتواند به سلامت روانی مراجعین آسیب بزند و اعتبار حرفه روانشناسی را نیز به خطر بیندازد.
یکی از دلایلی که ممکن است برخی از روانشناسان مشاوره دهند، این است که در بسیاری از موارد، آنها قادر به شناسایی مشکلات روانی خود نیستند. به عبارت دیگر، این افراد به دلیل ماهیت شغلشان، ممکن است بر مشکلات روانی خود سرپوش بگذارند و نتوانند به درستی تشخیص دهند که نیاز به کمک دارند. روانشناسانی که خود درگیر مشکلات روحی و روانی هستند، ممکن است از نگاه حرفهای نسبت به خود غافل شوند و این عدم خودآگاهی میتواند به اشتباهات در مشاوره با دیگران منجر شود.
اما مسئله فقط به شناسایی مشکلات روانی خود برنمیگردد. بسیاری از روانشناسان برای ادامه شغل خود و حفظ اعتبار حرفهایشان به این باور رسیدهاند که نمیتوانند نشان دهند که درگیر مشکلات روانی هستند. این فشار اجتماعی و حرفهای برای حفظ ظاهر و نمایش سلامت روان به دیگران ممکن است آنها را به ارائه مشاوره و درمان حتی زمانی که خود به کمک نیاز دارند، سوق دهد. این تناقض میان حرفهشان و وضعیت روانی خود، میتواند به تصمیمات نادرست و آسیبهایی برای مراجعین منجر شود
چرا برخی از متخصصان سلامت روان نمیخواهند درمان شوند؟
بعضی روانشناسان ممکن است خود را به نوعی «نجاتدهنده» تصور کنند که مسئولیت دارند به هر قیمتی از دیگران کمک کنند. این دیدگاه ممکن است ناشی از نیاز به تایید اجتماعی یا احساس نیاز به مهم بودن در حرفهشان باشد. این تمایل به کمک به دیگران در حالی که خودشان از مشکلات روانی رنج میبرند، به وضوح نشاندهنده این است که بسیاری از افراد در این حرفه، خود به دلایل روانی مجبورند که از مشکلات خود چشمپوشی کنند و خود را در معرض فشارهای بیشتر قرار دهند.
یکی دیگر از دلایل این وضعیت، نبود نظارت و ارزیابی دقیق در سیستمهای آموزشی و حرفهای روانشناسی است. در حالی که بسیاری از روانشناسان باید دورههای مستمر آموزشی و ارزیابیهای حرفهای داشته باشند، گاهی این فرآیندها بهطور کامل انجام نمیشود یا به اندازه کافی دقیق نیستند. این خلا باعث میشود که برخی افراد که به دلایلی از سلامت روانی کافی برخوردار نیستند، همچنان به کار خود ادامه دهند و مشکلات خود را از چشم دیگران پنهان کنند.
آیا روانشناسان باید خود ارزیابی سلامت روان شوند؟
حسین ابراهیم مقدم، روانشناس بالینی و استاد دانشگاه، در این رابطه اظهار میکند: «بحث سلامت روانی در میان متخصصان حوزه روانشناسی، روانپزشکی و روانپرستاری از اهمیت ویژهای برخوردار است». او معتقد است که جامعه بهطور طبیعی انتظار دارد کسانی که در این حرفهها فعالیت میکنند از سلامت روانی بالاتری برخوردار باشند. این انتظار درست است، چرا که متخصصان در این رشتهها مسئول سلامت روان دیگران هستند و خود باید از نظر روانی در شرایط خوبی قرار داشته باشند تا بتوانند به دیگران کمک کنند.
ابراهیم مقدم به این نکته اشاره میکند که در سایر حرفهها نیز شاهد این نوع انتظارات هستیم. برای مثال، اگر یک فروشنده خودرو خود اتومبیل نداشته باشد، شاید غیرمعمول نباشد. اما در حوزه روانشناسی این حساسیتها بیشتر است، چرا که فردی که مسئول سلامت روانی دیگران است، باید بهطور ویژه از سلامت روان خود مطمئن باشد.
او در ادامه میگوید: «یکی از نقدهایی که در این زمینه مطرح میشود، این است که آیا صرف داشتن دو مقطع تحصیلی میتواند صلاحیت فرد را برای فعالیت در این حوزه اثبات کند؟ افرادی که هنوز موفق به دریافت مجوز نشدهاند، بر این باورند که این شرایط برای ورود به حوزه روانشناسی کافی است. اما افرادی که مجوز دریافت کردهاند، معتقدند که آزمونهای علمی باید بهقدری جامع و قوی باشند که توانایی تشخیص صلاحیت افراد را بر اساس تخصص و تواناییهای علمی فراهم کنند.»
ابراهیم مقدم همچنین میافزاید: «حتی اگر آزمونهای علمی قوی و استاندارد باشند، هنوز جنبههای شخصیتی و روانی فرد بهطور کامل ارزیابی نمیشود. بنابراین، نیاز به برگزاری آزمونهای دیگری برای ارزیابی سلامت روان و صلاحیتهای فردی وجود دارد. این آزمونها میتوانند به شناسایی ویژگیهای روانی و شخصیتی فرد کمک کنند و اطمینان حاصل شود که فردی که وارد این حرفه میشود، از نظر روانی و شخصیتی نیز آماده و صلاحیتدار است.»
این استاد دانشگاه به تجربههای گذشته اشاره کرده و میگوید: «در گذشته، علاوه بر آزمونهای کتبی برای پذیرش در مقاطع تحصیلی، مصاحبههای شخصیتی نیز برگزار میشد تا صلاحیت فرد از جنبههای علمی و شخصیتی ارزیابی شود.» به گفته او، این رویکرد در تأسیس کلینیکهای روانشناسی و مشاوره نیز بهکار گرفته میشد و سلامت روانی متخصصان یکی از اصولی بود که از بروز مشکلات روانی جدی در جامعه جلوگیری میکرد.
ابراهیم مقدم همچنین از کاهش حساسیتها و تسهیل فرآیندهای اخذ مجوز در سالهای اخیر انتقاد کرده و اظهار میکند«این تغییرات میتواند مشکلاتی بهویژه در زمینه روانکاوی بهدنبال داشته باشد. در روانشناسی و روانکاوی، فرد باید تجربه شخصی در مورد مسائل روانی داشته باشد تا بتواند به دیگران کمک کند. این تجربهها به فرد کمک میکنند تا بهطور مؤثرتر به مراجعین خود خدمات ارائه دهد. بنابراین، فردی که در این حوزهها فعالیت میکند باید حداقلهای سلامت روانی را دارا باشد.»
وی در پایان تأکید میکند که تأمین نیازهای اقتصادی و رفاهی برای متخصصان نیز باید در نظر گرفته شود. «متخصصان روانشناسی برای حفظ سلامت روانی خود نیاز به حمایت و منابع کافی دارند تا بتوانند بدون دغدغههای مالی و روانی به فعالیتهای حرفهای خود بپردازند. در غیر این صورت، احتمال بروز مشکلات جدی در عملکرد آنها و تأثیر منفی بر سلامت روان مراجعین وجود دارد.»
به گفته او، «تأمین شرایط مناسب برای روانشناسان و روانپزشکان نه تنها به نفع آنها بلکه به نفع جامعه است، چرا که این افراد بهطور مستقیم با مسائل روانی جامعه سروکار دارند و کیفیت کار آنها مستقیماً بر سلامت روان مردم تأثیر میگذارد.»
آیا روانشناسان به کمک روانشناسان نیاز دارند؟
واقعیت که برخی روانشناسان با مشکلات روانی مشاوره میدهند، نمیتواند نادیده گرفته شود. این امر خطرات زیادی را برای مراجعین به همراه دارد. زمانی که روانشناس نتواند به درستی مشکلات روانی خود را شناسایی کند، احتمالاً قادر نخواهد بود که به درستی به مراجعین کمک کند. علاوه بر این، این وضعیت میتواند به انتقال مشکلات و احساسات ناخوشایند از مشاور به مراجعین منجر شود و در نهایت اثرات درمانی معکوس داشته باشد. این موضوعات نیاز به اصلاحات اساسی در سیستمهای آموزشی و نظارتی روانشناسی دارد. اگر روانشناس بهطور مداوم و مستمر تحت نظارت قرار نگیرد، امکان تشخیص مشکلات روانی او پیش از آن که به آسیبهای جدیتری منجر شود، وجود ندارد. همچنین، برای روانشناسانی که خود دچار مشکلات روانی هستند، باید فضای امنی فراهم شود تا بتوانند از حمایتهای روانی و مشاوره حرفهای استفاده کنند و از آسیب دیدن خود و دیگران جلوگیری کنند.
در نهایت، باید این نکته را در نظر گرفت که هیچ شغلی نباید فردی را مجبور به پذیرش مسئولیتهای فراتر از تواناییها و شرایط روانیاش کند. روانشناسان هم انسان هستند و مانند هر فرد دیگری نیاز به حمایت، آموزش و خودمراقبتی دارند. آنها باید این امکان را داشته باشند که در صورت لزوم از دیگران کمک بگیرند تا بتوانند به بهترین نحو ممکن به مراجعین خود کمک کنند. از طرف دیگر، جامعه و سیستمهای نظارتی باید مسئولیتپذیری بیشتری در قبال سلامت روانی روانشناسان داشته باشند و به آنها ابزارهای لازم را برای مواجهه با چالشهای حرفهای و شخصی ارائه دهند.
انتهای پیام/