آیا میتوان دانش را مدیریت کرد؟
به گزارش گروه پژوهش خبرگزاری آنا، در محیطهای پیچیده و پویای امروزی، دانش یگانه منبع رشد همهجانبه سازمانها و کشورها، در کسب مزیت رقابتی و موفقیت مستمر است. در جامعه کشاورزی، کار و زمین عوامل اصلی تولید بودند، با گذر از جامعه کشاورزی و ورود به جامعه صنعتی، در کنار کار و زمین، سرمایه نیز عامل تولید قلمداد شد.
با ورود به جامعه دانش، دانش بهعنوان عامل اصلی تولید مطرح شد، زیرا به کمک دانش از کار، زمین و سرمایه ارزش افزوده بیشتری بهدست میآید. ماهیت پنهان دانش آن را بهصورت منبع منحصر به فردی درآورده است که با اداره درست آن میتوان در سازمان ارزشآفرینی کرد و مدیریت دانش با این هدف، در دستور کار مدیران قرار گرفت.
پژوهشگران در مقالهای با عنوان «آیا میتوان دانش را مدیریت کرد؟» به این موضوع پرداختهاند که در اقتصاد دانشمحور کنونی، مدیریت کارامد دانش، به لبه رقابت سازمانها تبدیل شده است. مدیریت موفق دانش مستلزم داشتن تعریف مشخصی از دانش است، زیرا مدیریت، چیزی که دقیقاً ندانیم چیست، بسیار دشوار است.
* دانش چیست؟
دانش، اغلب به عنوان یگانه منبع راهبردی سازمانها در نظر گرفته میشود
در این پژوهش آمده است که چندوجهی بودن دانش منجر شده که از دیدگاههای مختلف بررسی شود و ارائه تعریفی جامع دشوار باشد. دانش، اغلب به عنوان یگانه منبع راهبردی سازمانها در نظر گرفته میشود.
به زعم این پژوهش سازمانها در پی آن هستند تا با مدیریت راهبردی منابع انسانی، محیطی پویا و انگیزشی برای یادگیری و انتقال دانش فراهم کنند، به گونهای که به خلق دانش و در نتیجه ارزشآفرینی و مزیت رقابتی منجر شود.
بهرغم اینکه مدیریت دانش سالها است که در دستور کار سازمانها قرار گرفته، اما هنوز بعضی از پرسشهای اساسی در این زمینه باز و مبهم باقی مانده و احتمالا خواهد ماند.
این پژوهش مطرح میکند که این مسئله محدودیتی در پیشرفت تئوریهای میانی و مسائل تجربی و راه حلهای واقعی ایجاد کرده باشد و با وجود این، راهحلها بهطور اجتنابناپذیری به پاسخهای اولیه این پرسشها متکی هستند که اغلب مستتر و آزمایش نشده باقی ماندهاند.
* مدیریت دانش
در این پژوهش آمده است که در سازمانهای زیادی با وجود به کارگیری اصطلاح مدیریت دانش، مدیریت دانش ندارند و دلیل آن نبود آگاهی از اهمیت
دانش و برابر دانستن آن با مدیریت اطلاعات است.
به گفته این پژوهش نقطه عطف سازمانها زمانی است که اهمیت مدیریت سرمایههای دانشی خود را درک کنند تا با تأثیرات منفی ناشی از انتقال کارکنان یا استعفای آنها روبهرو نشوند و افراد باهوش زمانی که در یک سازمان قرار میگیرند و به سمت جمعیت کمتر باهوش هدایت میشوند.
این پژوهش به این مهم اشاره میکند که ظهور این قانون در عمل بدین معناست که، موفق نبودن شرکتها در رسیدن به هوش جمعی و نگهداری آن، به
علت بیکفایتی افراد این سازمانها نیست، بلکه به این علت است که افراد یکدیگر را ناتوان کردهاند.
این پژوهش مطرح میکند که جمعیت با هوش کم، از فرهنگ سازمانی ناشی میشود که مسائل مهم انسانی را سرکوب میکند و بهکارگیری و اداره دانش را یکی از هفت ویژگی سازمانهای اثربخش میداند. موفقیت و شکست یک سازمان وابسته به استفاده کارامد از دانش است.
* آیا میتوان دانش را مدیریت کرد؟
در این پژوهش آمده است که تردید درباره حاشیه دانش؛ یعنی مدیریت است؛ رابطه مدیریت و دانش را بههم میزند، بهویژه زمانی که روی کارایی و
کنترل بهعنوان وظایف مدیریتی تأکید شود. مدیریت از آغاز حیات علمی خود درصدد اداره کارامد منابع بوده و هست.
این پژوهش توضیح میدهد که کانون توجه مدیریت مفاهیمی مانند کنترل، کارایی و پیشبینی است و در مقابل، دانش از هر کنترلی گریزان است و دانش نیازمند یادگیری مستمر، خلاقیت و نوآوری است، اگر چیزی اداره شدنی است بدون تردید باید اداره شود.
به گفته این پژوهش اجرای مدیریت دانش در بیشتر سازمانها، یک عامل محدودکننده به جای عامل تحولی است و این تئوری در پیوند با عمل همانند راهحلهای فناوریمحور نهتنها نتایج مورد انتظار را به وجود نیاورد، بلکه موجب نارضایتی هم شد.
در این پژوهش بهعنوان جمعبندی میتوان گفت که از تعریفهایی که تاکنون در ادبیات دانشمحور بیان شدهاند، از جامعیت و دقت کافی برخوردار نیستند و شاید بتوان گفت اصولا ارائه چنین تعریفی تقریباً غیرممکن است. این ابهام در تعریف دانش، به ابهامات دیگری منجر شد و آن ابهام در تعریف و کاربرد مفهوم مدیریت دانش است، بنابراین ضروری است مدیریت بازتعریف شود یا از کاربرد این دو با هم اجتناب شود.
این پژوهش به کوشش سیده حوری رضوی و حمیده نقاده (کارشناسی ارشد مهندسی دانش و علوم تصمیم دانشگاه علوم اقتصادی) و فریبا عدلی (عضو هیأت علمی دانشگاه الزهر) انجام شده است.
انتهای پیام/