الگوی ساختاری خلاقیت بر اساس هوش ضمنی با میانجیگری تابآوری دانشآموزان
به گزارش گروه پژوهش خبرگزاری علم و فناوری آنا، در شرایط کنونی در جامعه ما تحصیل و عوامل مربوط به آن هم برای خانوادهها و دانشآموزان و هم برای جامعه از اهمیت بالایی برخوردار است، بنابراین، شناخت جنبههای روانشناختی دانشآموزان و واکنشهای آنها در شرایط خاص میتواند همانند یک ابزار کمک آموزشی قدرتمند به افزایش تأثیر ابزارهای آموزشی کمک کند و برای دانشآموز، معلم و نظام آموزش و پرورش و از نظر اقتصادی سودمند باشد.
در همین راستا لیلا گلستانی (دکتری گروه روانشناسی بالینی – تربیتی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز) و همکارانش، در پژوهشی به بررسی الگوی ساختاری خلاقیت براساس هوش ضمنی با میانجیگری تابآوری دانشآموزان شهر تهران پرداختهاند. جامعه آماری پژوهش را کلیه دانشآموزان دختر دوره اول متوسطه در شهر تهران تشکیل داده است که به روش نمونه گیری تصادفی خوشهای ۴۳۸ نفر به عنوان نمونه انتخاب شدهاند.
این پژوهش بیان میکند تمامی برنامهریزیها و سیاستگذاریهای آموزشی در نهایت بر دانشآموز تأثیر میگذارد، از این رو شناسایی عوامل مؤثر بر تحصیل دانشآموزان اهمیت شایانی دارد.
اهمیت خلاقیت در آموزش و پرورشِ امروز
خلاقیت از جمله متغیرهایی است که در فرایند یادگیری و تعلیم و تربیت بسیار تأثیرگذار است و قابلیتی است که در همگان وجود دارد؛ اما نیازمند آموزش، پرورش و تقویت است تا به سر حد شکوفایی برسد
از نظر این پژوهش با توجه به اینکه امروزه تربیت و پرورش افراد خلاق، مبتکر و مولد، محور هدفهای آموزش و پرورش است و خلاقیت از جمله متغیرهایی است که در فرایند یادگیری و تعلیم و تربیت بسیار تأثیرگذار است و قابلیتی است که در همگان وجود دارد؛ اما نیازمند آموزش، پرورش و تقویت است تا به سر حد شکوفایی برسد، بنابراین توجه به عوامل تأثیرگذار برآن بسیار مهم است.
این پژوهش توضیح میدهد که خلاقیت دارای تاریخچه عامیانه طولانی است که به عنوان یک قدرت غیرقابل وصف و حتی ماوراء طبیعی تلقی میشود، اما در طول ۸۰ سال گذشته، محققان در مطالعات خلاقیت تلاش کردهاند تا آن را به صورت امری کمی، عینی و ملموس بررسی کنند.
هوش ضمنی چیست؟
هوش ضمنی، چیزی است که مستقیماً مشهود نیست نظریه پردازها این اصطلاح را در ارتباط با پاسخهای عضلانی و غددهای پنهانی که به نظر او مسئول فرآیندهای آگاهانه هستند بکار بردهاند به این ترتیب، از دیدگاه آنان، تفکر نوعی تکلم ناآشکار و بیصدا است در روانشناسی شناختی معاصر این اصطلاح تقریباً به عنوان معادل Covert و Tacit و ندرتاً ناخودآگاه بکار میرود، التزامی، مجازی، اشاره شده، تلویحا فهمانده شده، ضمنی، ناآشکار، تلویحا فهماندهشده و... از دیگر معانی آن هستند.
پژوهشگران در این مطالعه از پرسشنامه هوش ضمنی (ITIS) که برگرفته از نظریه هوش ضمنی 14 مادهای عبدالفتاح و ییتس (2006) است استفاده کردهاند. این ابزار برای اولین بار توسط عبدالفتاح و ییتس بر اساس نظریه طرز تفکر (نظریههای ضمنی هوش) دوک (2000 ،2006) تدوین شده است. این پرسشنامه دارای 14 ماده است، 7 ماده آن برای اندازهگیری خرده مقیاس نظریه ذاتی هوش (باور ثابت هوش) و 7 ماده برای خرده مقیاس نظریه افزایشی هوش (باور افزایشی هوش) استفاده شده است.
باورهای پنهان در ذهن دانش آموزان
از نظر این پژوهش نظریههای ضمنی به باورهایی اشاره دارند که به صراحت در ذهن فرد بیان نشدهاند، اما ساختار دانش شماتیکی را تشکیل میدهند که مستقل از توانایی فکری واقعی، باورهای درک شده فرد را در مورد تواناییهایش هدایت میکند. باورهای ضمنی اصلی توصیف شده توسط مدل انگیزشی دوک را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: نهاد و نظریههای افزایشی. دانشآموزانی که نظریه موجودیت ضمنی دارند معتقدند که هوش (یعنی مجموعهای از تواناییها و قابلیتها در یک حوزه معین) موجودی ثابت و غیرقابل تغییر است. آنها به طور ضمنی معتقدند که با مقدار مشخصی از توانایی در یک منطقه خاص متولد شدهاند و نمیتوانند کار زیادی برای توسعه آن انجام دهند.
تاثیر باورهای پنهان بر عملکرد خلاقه
بر اساس یافتههای این پژوهش دانشآموزانی که باورهای موجودیت دارند، اهدافی را تعیین میکنند که بر معیارهای عملکرد بیرونی و نشان دادن توانایی خود به دیگران متمرکز است، در صورت شکست به راحتی اعتماد به نفس خود را از دست میدهند، راحتتر تسلیم میشوند و مستعدتر میشوند. به راهبردهای ناسازگار، مانند اجتناب و خودداری از تلاش. علاوه بر این، در سطح عصبی، دانشآموزانی که ذهنیت موجودیت دارند، بهطور متفاوتی به سمت عملکرد منفی گرایش پیدا میکنند: فعالیتهای مرتبط با حافظه پایدار کمتری نسبت به محتوای بازخورد نشان میدهند و رمزگذاری پر زحمت اطلاعات بازخورد را نشان میدهند، به این معنی که اطلاعات مورد نیاز را پردازش میکنند. عملکرد خود را بهبود بخشند نه بهاندازه کسانی که باورهای افزایشی دارند.
از سوی دیگر، دانشآموزانی که دارای یک نظریه افزایشی ضمنی هستند، تأثیر استعداد را تشخیص میدهند، اما به هوش یا تواناییهای خود در یک حوزه معین، به عنوان کیفیتی میاندیشند که میتواند در محدوده استعدادشان توسعه یابد. این دانشآموزان در صورت شکست، پاسخ تسلط محور نشان میدهند، به این معنی که برعناصر سازنده بازخوردی که به دست میآورند تمرکز میکنند، قصد دارند تلاش بیشتری برای انجام کار دشوار انجام دهند، استراتژیهای مثبت بیشتری اتخاذ میکنند و کمتر در معرض شک و تردید هستند.
هوش و خلاقیت سازههای مرتبط با یکدیگر هستند
این مطالعه نشان میدهد که تئوری هوش ضمنی میتواند در محیطهای واقعگرایانه مورد استفاده قرار گیرد و تأثیر مثبتی بر عملکرد پیشرفت دارد. در حالی که همچنین اشاره میکند که هوش و خلاقیت سازههای مرتبط با یکدیگر هستند.
از نظر این پژوهش باورهای هوشی نقش معناداری بر پیشبینی خلاقیت دانشآموزان دارد.
بین تابآوری و خلاقیت رابطه معناداری وجود دارد
از سوی دیگر این مطالعه نشان میدهد که بین تابآوری و خلاقیت رابطه معناداری وجود دارد؛ بنابراین استفاده از باورهای هوش ضمنی به عنوان مبنای نظری پژوهش خلاقیت به تقویت گفتمان پژوهشی کمک خواهد کرد. خلاقیت یک پدیده پیچیده و چندوجهی و یک کارکرد اجرایی است که میتواند به صورت شناختی پدیدهها را با روشهای مختلف بیان مفاهیم جدید مرتبط کند. در نهایت اینکه بخش مهمی از درک خلاقیت از طریق خود تأملی در مؤلفههای شناختی تفکر فضایی و زیباییشناختی است.
در تحلیل آخر نتایج این پژوهش نشان میدهد که اثر مستقیم هوش ضمنی بر تابآوری و خلاقیت دانشآموزان معنادار است و هوش ضمنی بر خلاقیت از طریق تابآوری نیز تأثیرغیرمستقیم معناداری دارد.
این پژوهش شواهد فعلی را که از پیوند مستقیم باروهای هوش ضمنی و خلاقیت دانشآموزان پشتیبانی میکنند، بهروزرسانی میکند و تأثیرات خاصی را که تابآوری میتواند بر نتایج تابآوری دانشآموزان داشته باشد، تأیید میکند.
گفتنی است نتایج این پژوهش در نشریه علمی ابتكار و خلاقيت در علوم انسانی متعلق به باشگاه پژوهشگران جوان و نخبگان دانشگاه آزاد اسلامی منتشر شده است.
انتهای پیام/