نمایشنامه «ساعت ملاقات» قابلیت اجرای صحنهای دارد/وقتی واقعیت و خیال در یک درام درهم میآمیزند
به گزارش خبرنگار فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، نشست نقد و بررسی نمایشنامه «ساعت ملاقات» به نویسندگی فرانک مک گینس و ترجمه حمید دشتی با حضورمترجم، رضا اشفته و محمدحسن خدایی منتقدان در کافه کتاب فرهنگان برگزار شد.
درابتدای نشست حمید دشتی مترجم کتاب ساعت ملاقات و فارغ التحصیل نمایشنامه نویسی دانشگاه سوره در صحبتهایی گفت: این نمایشنامه داستان یک پدر و دختر در دوران کرونا است که پدر در خانه سالمندان حضور دارد و دختر هفتهای یک ساعت حق ملاقات پدرش را دارد.
نگارش نمایشنامه در دوره اضطرار کرونا
سپس محمدحسن خدایی منتقد با تأکید براینکه هر نمایشنامهای بنا به ضرورت زمانه اش ترجمه میشود، گفت: قیاس دو فضای کرونا و پس از آن جذاب است، نمایشنامه در دوره اضطرار نوشته شده جایی که دولت و حکومت قوانینی را لغو میکنند، اتصال بدنها ناممکن میشود و حتی رابطه یک پدر و دختر هم به هفتهای یک ساعت میرسد.
وی در ادامه افزود: شرایط خانوادههای امروز دو مرتبه به دوران گذشته بازگشته که خانواده همه دور هم بودند، یک دوره فرزندان مستقل شدند و الان دو مرتبه به دلیل فشارهای اقتصادی به کانون خانواده بازگشتند؛ بنابراین استقلال حداقلی که میراث مدرنیزاسیون در ایران بود، کاهش یافته است. در این نمایشنامه الزایمر امکان ناممکن بودن هویت فرد را با کمک تخیل ممکن میکند، فرد شروع به کاویدن گذشتهای میکند که دیگر امکان بازگشت بدان ندارد، رابطه یک پدر و دختر به دلیل بروکراسی هفتهای یک ساعت شده و امکان لمس و آغوش به دلیل کرونا از آنها گرفته شده است.
خدایی اظهار داشت: در نمایشنامه میخوانیم که پدر مدام میگوید من چه کسی هستم، حافظه از او دریغ شده است البته بین حافظه و خاطره هم فرق بسیار است. تنها نقطه اتصال این پدر و دختر الان در آواز خواندن و دوم مادر است که با احضارش دوباره خانواده را درست میکند، هر چند که انتهای ماجرا باز همان بروکراسی کرونا و یک ساعت دیدن ممکن است که مدام از سوی نویسنده تکرار میشود. نگاه سیاسی پسااستعماری دراین داستان مدام از طریق استعارهای به اسم لوکزامبورگ مطرح میشود، جایی که هویتها چند پاره شده است.
این منتقد با اشاره به اینکه ما ایرانیان در جاهایی با این نمایشنامه نویس متصل شده و جاهایی هم بریده میشویم، افزود:چرا که فضایی، چون ایرلند برای ما کاملا اتصال برانگیز نیست.
در ادامه دشتی با اشاره به اینکه این نمایشنامه نویس در ایران شناخته شده نیست، اما چندین نمایشنامه از او ترجمه شده است، گفت: اولین نمایشنامه اش دختران کارخانه ۱۹۸۰ است، سه نسل زنان شاغل که در ایرلند دست به اعتصاب میزنند، دوم کارتاژی ها، سوم پسران و ... این نمایشنامه نویس معتقد است که نویسنده باید از چیزهایی که تجربه نکرده هم بنویسد.
«ساعت ملاقات» یک درام است
در بخش دیگر رضا آشفته نیز با اشاره به اینکه ساعت ملاقات یک درام است، گفت: کمیک و تراژدی ابتدا به ساکن در کار نمیبینیم، زبان جدی نیست، اما باز هم ما با درام مواجهیم همان که انسان امروز با آن زیست میکند، متن نمایشنامه به موقع در کشور ما ترجمه شده و قابلت اجرای صحنهای موثر دارد، چون یک مسئله انسانی مهم و تأثیرگذار است. به لحاظ سبکی هم، چون ما در دنیای پسامدرن به سر میبریم، با تلفیق و خلط مکتب ها، سبکها و ژآنرها مواجه هستیم.
وی در ادامه توضیح داد: به لحاظ بستر ظاهری هم یک آسایشگاه در دوران کرونا را شاهد هستیم و یک پدر آلزایمری که از یک سو دنیای واقعی و عجیبی دارد و از سویی دنیای خیال انگیز که قابل فهم نیست و این خیال انگیزی در گفتار و رفتارش دیده میشود. از این شکل درامها پیش از این هم داشتیم نمونه خوبش درام موقعیت مبتنی بر دیالوگ موقعیتهایی که با چالش از سوی آرتور میلر دیده میشود و یا نمونه ایرانی اش درامهای علیرضا نادری هستند.
چرا از دوران کرونا تراژدی خلق نشد؟
آشفته اظهار داشت: این نویسنده ایرلندی یک مسئله فردی را به یک مسئله اجتماعی، چون کرونا گره میزند این تناقض در هم تنیده نمایشنامه را نمادین و فراگیر میکند و تیزهوشی نویسنده را نشان میدهد و چه نسبتهای درستی با درام برقرار میشود. جهان تئاتر همین است که آیینه تمام نمای زندگی انسان باشد و این نسبتها در آن وجود داشته باشد. انسان ایرانی هم این چند سال کرونا را تجربه کرده است، هرچند دچار تحریم هم بوده و مشکلات دیگری هم داشته است که باعث کشتههای بیشتر در کشورمان شده است چرا از این همه درد آن سالها تراژدی در کشور ما خلق نمیشود؟
وی با اشاره به چند لایگی این موضوع گفت: همین چند لایگی میتواند بستر چندین سبک باشد، رئالیسم تا اکسپرسیونیست چرا که این مسئله رویههای زیادی دارد و زبان استعاری حاکم بر لحظهها و قابل تکثیر به کل جهان است.
انتهای پیام/