دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
پژواک ایمانی در گفت‌وگو با آنا:

مسیر میان‌بُر در بازیگری مانند سراب است/ تجربه شیرین همبازی‌شدن با معجونی، عزتی و تنابنده

مسیر میان‌بُر در بازیگری مانند سراب است  تجربه شیرین همبازی‌شدن با معجونی، عزتی و تنابنده
بازیگر جوان سینما و تلویزیون از چگونگی بازیگر شدن خود و موانع و فرصت‌های این مسیر می‌گوید.
کد خبر : 924532

گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، سید مرتضی حسینی ـ «پژواک ایمانی» بازیگر سینما و تلویزیون متولد چهارم تیر ۱۳۶۹ در تهران است. او از دوران نوجوانی ساکن شهر تورنتو درکانادا شد. ایمانی ۱۴سال پیش و پس از گرفتن مدرک کارشناسی ارشد MBA (مدیریت ارشد کسب و کار) به ایران بازگشت و با حضور در کلاس‌های بازیگری وحید جلیلوند علائق هنری خود را پیگیری کرد.

ایمانی بازیگری در تلویزیون را از سال ۱۳۹۳ و با حضور در چند قسمت از مجموعه تلویزیونی «نفس شیرین» به کارگردانی سیامک خواجه‌وند و تهیه‌کنندگی کیان باباییان آغاز کرد. دو سال بعد نیز با نقش‌آفرینی در فیلم «من دیوانه نیستم» به کارگردانی علیرضا امینی در کنار بازیگرانی همچون مهران احمدی، مجید صالحی، پژمان جمشیدی، هادی کاظمی و محمدرضا هدایتی حضور بر پرده سینما را تجربه کرد.

پژواک ایمانی در سال‌های بعد، حضور در آثاری همچون مجموعه تلویزیونی «هست و نیست» و سریال نمایش خانگی «سودا» و فیلم سینمایی «ورود و خروج ممنوع» را نیز به کارنامه خود افزود؛ اما ایفای نقش شخصیت «شاهین» در سریال «رهایم نکن» به کارگردانی شهرام شاه‌حسینی بود که نام او را بیشتر بر سر زبان‌ها انداخت. این روز‌ها نیز مخاطبان شبکه نمایش خانگی شاهد بازی او فصل سوم سریال «زخم کاری» هستند.

در ادامه، گفت‌و‌گوی پژواک ایمانی با خبرنگار آنا را از نظر می‌گذرانید.

جرقه اولیه علاقه به بازیگری در زندگی شما چگونه زده شد و چگونه وارد این راه پرپیچ و خم شدید؟

علاقه به فعالیت‌های هنری از دوران کودکی و نوجوانی همراه من بود. بخشی از این انگیزه در علائق خانوادگی من ریشه دارد. مادربزرگ پدری من و مادر ایشان هردو از هنرمندان موسیقی و از اساتید ویولون بودند. من هم در کودکی به شکل جدی نقاشی را دنبال می‌کردم. درکنار آن به دنیای شعر هم علاقه داشتم؛ در یک دفتر شعر اشعار مورد علاقه‌ام را به همراه تعدادی از شعر‌های خودم جمع‌آوری کرده بودم.

بعد‌ها نیز به موازات بازیگری، عکاسی را هم دنبال کردم. در این بین بازیگری برای من فراتر از علاقه، یک آرزو و هدف هم بود. اولین انشایی که در دوران دبستان نوشتم پاسخی به همان پرسش معروف بود که «دوست دارید در آینده چه کاره شوید؟»؛ من درآن جا نوشتم که دوست دارم بازیگر شوم. امروز همان صفحه انشا را قاب کرده‌ام به دیوار اتاقم زده‌ام.

کار بازیگری را در دوران تحصیل در کانادا و در یک موسسه هنری به نام «یاک‌یاک» آغاز کردم. تمرکز فعالیت‌های هنری این موسسه بیشتر روی اجرا‌های زنده بود. یک نمایش را هم در تورنتو کار کردم. حدود چهارده سال پیش که به ایران آمدم، در دوره‌های بازیگری استاد وحید جلیلوند شرکت کردم و از ایشان بسیارآموختم.

در آغاز کار، چه کسانی بیشتر حامی و مشوق شما بودند؟

بازیگری برای من تقریباً از ابتدا یک مسیر مشخص شده و تعریف‌شده بود. راستش مشوق پیگیر و خاصی در بین دوستان و حتی اعضای خانواده نداشتم و شاید فقط پدربزرگم بود که در این مسیر بنده را راهنمایی می‌کرد. به پدربزرگم وابستگی عاطفی زیادی داشتم. زمانی که فوت کردند واقعاً جای خالیش را احساس کردم. در مجموع در آغاز این راه بیشتر سعی می‌کردم که خودم، مشوق خودم باشم و هیچ‌وقت کارهایم را معطل تأیید و پشتیبانی دیگران نکردم.

///////////مسیر میان‌بُر در بازیگری مثل سراب است/ تجربه شیرین همبازی شدن با معجونی، عزتی و تنابنده

 

در مسیر فعالیتم همیشه سعی کردم به هر اتفاق زندگی به شکل یک تجربه نگاه کنم و آن را در ذهن ذخیره کنم. به این ترتیب، در بازیگری هم به این اتفاقات رجوع می‌کنم. حتی می‌توانم بگویم من گاهی در مواجهه با سختی‌های زندگی، از این شیوه برای تسکین دادن به خودم بهره می‌بردم؛ یعنی با خودم می‌گفتم تو قرار است حتماً یک روز بازیگر شوی و این اتفاق تلخ قرار است تجربه‌ای را در ذهن تو بسازد که بتوانی در آینده از آن استفاده کنی.

در بازگشت به ایران، فعالیت خودتان را چگونه آغاز کردید؟

اولین کار من، حضور کوتاهی در یک سریال تلویزیونی به نام «نفس شیرین» سال ۱۳۹۳ بود. انگیزه‌ام بیشتر این بود تا شرایطی که تازه کلاس‌های بازیگری را پشت سر گذاشته‌ام، با حضور در یک پروژه تصویری با عوامل حرفه‌ای و تجربه فعالیت در یک گروه آشنا شوم. بعد از آن در چند سریال دیگر بازی کردم که از جمله آنها می‌توانم در مجموعه تلویزیونی «هست و نیست» به کارگردانی حسین سهیلی‌زاده اشاره کنم که در سال ۱۳۹۶ روی آنتن رفت.

اولین کار سینمایی ۱۳۹۶ و با یک نقش کوتاه در فیلم سینمایی «من دیوانه نیستم» به کارگردانی علیرضا امینی رقم خورد. «مورچه‌خوار» ساخته شاهد احمدلو و «ورود و خروج ممنوع» به کارگردانی امید آقایی از دیگر کار‌های من در سینما بود. پس از آن هم تجربه حضور در شبکه نمایش خانگی را داشتم که با سریال «سودا» و پس از آن مجموعه «رهایم نکن» رقم خورد و سریال «زخم کاری» آخرین کاری است که در آن بازی داشته‌ام و در حال پخش است.

از بین این آثار و شخصیت‌ها کدام یک برای شما شاخص‌تر و ماندگارتر است؟

در بین کارهایم دو نقش را خیلی دوست دارم. یکی نقش حمید فرنهادزاده در فصل سوم سریال «زخم کاری» است. حس و حال من و وضعیتی که حمید درآن گرفتار است خیلی برایم چالش‌برانگیز بود و با آن ارتباط قلبی برقرار کردم و امیدوارم مخاطبان هم دوستش داشته باشند.

شاهین در سریال «رهایم کن» نقش دیگری است که برای من حاصل یک جوشش درونی بود که خودم خیلی به آن سمپاتی داشتم و حس می‌کردم به شخصیت درونی من خیلی نزدیک است.

تجربه همبازی شدن با بازیگران شناخته‌شده به ویژه در دو سریال «رهایم کن» و «زخم کاری» را چگونه می‌بینید؟

در زندگی هر فردی، موقعیت‌هایی پیش می‌آید که با وجود کوتاه بودن، آورده زیادی را با خود دارد. چیز‌هایی را می‌آموزید که ممکن بود در عرصه آموزش و تئوری در عرض چند سال به آنها نرسید. من در این دوره ۱۰ ساله که به صورت حرفه‌ای وارد کار تصویر شدم این شانس را داشتم که با بازیگران حرفه‌ای و کاربلدی مثل محسن تنابنده، جواد عزتی، حسن معجونی، مهدی حسینی‌نیا، هوتن شکیبا و خیلی از دوستان دیگر همبازی شوم.

در سریال «رهایم کن» نقش شاهین پسر ناصر(حسن معجونی) را داشتم. بین این پدر و پسر ارتباط عاطفی قوی و گرمی برقرار بود که این فضا بین من و آقای معجونی هم شکل گرفت. او کوله‌باری از تجربه را داشت، اما با این حال مثل همان پدر کنار من بود از هیچ کمکی برای بهتر شدن نقش من دریغ نکرد. آن‌قدر این حس برای من قشنگ بود که هنوز هم اگر ایشان را در جایی ببینم «باباناصر» صدایش می‌کنم.

///////////مسیر میان‌بُر در بازیگری مثل سراب است/ تجربه شیرین همبازی شدن با معجونی، عزتی و تنابنده

سریال «رهایم کن»

علاوه بر این، کارکردن با بازیگرانی مثل محسن تنابنده و جواد عزتی هم برای من مثل یک هدیه و یک دوره دانشگاهی بود. من تا آن‌جایی‌که توانستم خودم را به‌روز کردم و سعی کردم از تجربیات دوستان استفاده کنم، چون می‌دانم تک‌تک این تجربه‌ها حاصل چندین سال روی صحنه و جلوی دوربین بودن است. همیشه خودم را مدیون بزرگ‌تر‌های سینما و تلویزیون می‌دانم و سعی می‌کنم در ادامه مسیر بازیگری هم این موضوع مهم را فراموش نکنم.

در کار‌های خودتان، از بین بازیگران داخلی و خارجی الگویی هم دارید؟

هیچ‌وقت نخواستم پایم را جای پای کسی بگذارم و همیشه سعی کردم راه خودم را بسازم. با این حال از کودکی بازی «تام هنکس» برایم جذابیت داشت. فکر می‌کنم که آنقدر بازی‌های او را دیده‌ام که شاید در ضمیر ناخودآگاه من هم تأثیر گذاشته است.

خیلی از جوانان علاقه‌مند به بازیگری، داشتن رابطه و پول را مهم‌ترین عامل موفقیت می‌دانند و به همین خاطر معمولاً یا از ادامه راه منصرف می‌شوند و یا به بیراهه می‌روند. شما به عنوان یک بازیگر جوان نگاهتان به این موضوع چگونه است؟

بازیگرشدن، نسخه مشخص و ثابتی ندارد و ورود به سینما برای هر کسی متفاوت است. من هیچ‌وقت برای رسیدن به اهدافی که داشتم عجله نکردم. سعی کردم از کار‌های کوچک شروع کنم وگام به گام و باتجربه‌اندوزی قدم‌های بعدی را بردارم. بیش از آن که به رسیدن به مقصد فکر کنم از مسیر لذت بردم. شاید اگر می‌خواستم از مسیر‌های مبان‌بُر وارد شوم، بازیگری برایم به یک سراب تیدبل می‌شد. سرابی که هرچه می‌دویدم به ان نمی‌رسیدم و فقط خستگی و اتلاف عمر را برایم به دنبال داشت؛ تلاش کردم که در این مسیر، تک‌تک اتفاقاتی که برایم می‌افتد را درک کنم و از آنها لذت ببرم؛ به هرحال اگر در عرصه بازیگری، علاقه و استعداد را با پشتکار و صبر همراه کنید دیر یا زود به نتیجه می‌رسید.

من همیشه به دوستان جوانی که به بازیگری علاقه دارند می‌گویم که فرض کنید بهترین کارگردان سینمای دنیا به شما زنگ بزند و نقش اول کار بعدی خودش را به شما بدهد. آیا شما آنقدر آمادگی دارید که به آن فرد بگویید که قبول است و من از فردا سرکار می‌آیم؟ آن اتفاق و پیشنهاد خوب و سرنوشت‌ساز، بالاخره رخ می‌دهد، امّا مهم این است که برای این وضعیت آمادگی را داشته باشیم و بتوانیم از آن استفاده کنیم. باید آن قدر از حیث دانش و مهارت خودمان را غنی و آماده نگه داریم که اگر چنین اتفاقاتی پیش روی ما قرار گرفت، برگ برنده‌ای برای روکردن داشته باشیم.

سینما و به طور ویژه بازیگری، صنعت و تجارت جذابی در جهان است که متقاضیان زیاد و خروجی محدودی دارد. در کشور ما هم تعداد کار‌هایی که ساخته می‌شود و تعداد بازیگر‌های مورد نیاز آنها از میزان تقاضا و علاقه مندی‌ها بسیار کمتر است؛ بنابراین راه بسیار دشورای پیش روی شما قرار دارد؛ امّا همان‌گونه که اشاره کردم به محض این که به صورت جدی در مسیر بازیگر شدن قرار بگیرید آن اتفاق لازم افتاده است. حال این شما هستید که باید از این مسیر لذت ببرید و در کنار آن، بهره فنی و آموزشی لازم را هم ببرید.

در این سال‌ها در مواجهه با موانع پیش روی خودتان در مسیر بازیگر شدن چه کردید؟

به هر حال در روند رسیدن به اهداف، همیشه آدم‌هایی هستند که مانع ایجاد می‌کنند یا انرژی منفی می‌دهند و این ممکن است شما را مأیوس کند. من همیشه یک لجبازی درونی با خودم داشتم و اتفاقات و آدم‌هایی از این دست بیشتر برای من عامل ترغیب برای تلاش بیشتر بودند.

بازیگری یک سبک زندگی است؛ وقتی بازیگری برای شما یک حرفه می‌شود، باید این را بدانید که هیچ اتفاقی نباید شما را دلسرد بکند. باید مثل یک ورزشکار حرفه‌ای سبک زندگی خاصی داشته باشید و با این وجود از فعالیت خودتان هم لذت ببرید. به اصطلاح، در این مسیر باید خودتان حال دل خودتان را خوب کنید. اگر این اتفاق درونی بیفتد، هیچ کس و هیچ اتفاقی نمی‌تواند شما را از مسیر منحرف کند.

///////////مسیر میان‌بُر در بازیگری مثل سراب است/ تجربه شیرین همبازی شدن با معجونی، عزتی و تنابنده

فیلم سینمایی «من دیوانه نیستم»

یک بازیگر به ویژه در ابتدای راه همیشه باید چگالی زندگی خودش را بالا نگه‌دارد؛ یعنی هر اتفاق و خاطره‌ای که در زندگی اش رخ می‌دهد و قابلیت تبدیل به یک حس یا عمل [اکت]دارد را در ذهنش ثبت کند تا بعد‌ها با رجوع به این گنیجینه ذهنی بتواند از آنها در پرورش شخصیت استفاده کند. از نگاه من آدم‌های عادی که در در طول روز در کوچه و خیابان می‌بینیم بهترین بازیگران دنیا هستند و هرکدامشان می‌توانند در ذهن شما یک شحصیت جذاب و چندبعدی باشند؛ آخرین کاری که یک بازیگر باید انجام دهد بازی جلوی دوبین است. فقط لازم است که بیشتر ببینیم و بشنویم.

در حال حاضر در چه پروژه‌ای مشغول به کار هستید؟

فعلاً درگیر تولید فصل چهارم «زخم کاری» هستم. چند پیشنهاد دیگر هم هست که مشغول بررسی آنها هستم. اما قطعاً هدف من و سبک فکری من این‌طور است که اگر بخواهم در کار جدید باشم، آن کار حتماً باید از قدم قبلی چالش و آورده بیشتری برایم داشته باشد.

به عنوان یک بازیگر جوان، در تولیدات نمایشی به ویژه در سینما چه ضعف یا مشکلی را مهم‌تر می‌دانید؟

در کشور‌هایی که سینما در کنار ارزش‌های هنری و محتوایی، یک صنعت و تجارت هم محسوب می‌شود، وقتی که می‌خواهند پروژه‌ای را بسازند نسبت به بزرگی آن وقت و بودجه لازم را اختصاص می‌دهند. بازیگران از ماه‌ها و حتی یک سال قبل از آغاز پروژه، نقش خودشان را می‌دانند و درباره آن تحقیق کرده و تمرین می‌کنند.

متأسفانه ما هنوز نگاهمان تولیدات سینمایی یک نگاه سنتی است. خیلی از اوقات، فقط چند روز قبل از شروع فیلمبرداری است که نقش بازیگران و حتی بازیگران اصلی مشخص می‌شوند و فیلمنامه را به او می‌دهند. درنتیجه اغلب آنها نه وقت و نه بودجه لازم را برای نزدیک شدن به آن نقش ندارند و سعی می‌کنند صرفاً از مهارت‌ها و ذخیره ذهنی خودشان استفاده کنند. البته این وضعیت تا حدی درحال اصلاح شدن هست و فکر می‌کنم روز‌های خوبی در انتظار ما باشد.

در همین فضا هم بازیگران خوبی داریم که برای رسیدن به نقش تلاش می‌کنند و وقت می‌گذارند. می‌بینم که گاهی نتیجه کار آن‌قدر خوب می‌شود که چیزی از بازیگران درجه اول هالیوود کم ندارد. فیلمسازانی داریم که برایشان مهم است که در کنار همه مسائل فنی، بازیگران هم درک کاملی از شخصیت داشته باشند و برای آن وقت می‌گذارند. برای آنها خیلی مهم است که بازیگران درک کاملی از نقش داشته باشند؛ وقت لازم را به بازیگر می‌دهند که بازیگر بتواند با آن شخصیت نزدیک و نزدیک‌تر شود.

خوشبختانه سینمای ما از حیث مفهومی و سرمایه انسانی جایگاه خوبی در دنیا دارد، اما در زمینه برنامه‌ریزی و رسیدن به استاندارد‌های فنی هنوز راه زیادی در پیش داریم.

انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب