تروریسم زیر سایه آمریکا/ قتلعام غزه و سربرنیتسا
گروه سیاسی خبرگزاری علم و فناوری آنا- عماد نجار: حدود هفت دهه از قضیه رسمی اشغال فلسطین میگذرد و در این میان، جریانهای مختلفی آزمونوخطاهای خود را بر سر ملت فلسطین آوردند. جریانهای محلی، جریانهای ملیگرا، جریانهای ناسیونالیستی، جریانهای وابسته، جریانهای سازشگر و جریانهای اعتقادی و اسلامگرا که هرکدام برای مردم فلسطین خاطراتی بر جا گذاشتند.
شاید بتوان بهجرئت گفت که تمامی این جریانها در مراحل نخستین با شکست روبرو شدند و انواع بحرانها گریبان گیر آنها شد و تقریباً تمامی آنها در طی این مهرومومها کمرنگ و کمرنگتر شدند تا از بین رفتند بهجز جریانهایی که وابسته و نفوذی بودند و جریانهایی که اعتقادی و دینی بودند.
اما نکته مهم در این موضوع شناخت واقع نگرانه ملت فلسطین از بهترین راهکار پیش روی خود بود که مقاومت را بهترین گزینه انتخاب کردند؛ زیرا بین این دو، گزینه ماندگار از قبل جریان سازش در قبال تمامی امتیازاتی که داده بود نتوانست هیچ دستاوردی برای مردم فلسطین ببار بیاورد و تنها گزینهای که توانسته بود پیروزیهای بزرگی را رقم بزند و زنجیره قدرتمندی را نیز تشکیل دهد محور مقاومت اسلامی بود.
بودند مسئولانی که در قضیه فلسطین مردم را تشویق به تسلیم و به دست آوردن آرامش در زندگی میکردند و تنها با رؤیا سازی برای انتقام در آیندهای نامعلوم سعی در همهگیر کردن تفکر سازش داشتند. درست همانند قضیه بوسنی و هرزگوین!
در آن قضیه، نیروهای سازمان ملل و حافظ امنیت کودکان و کهنسالان را با اتوبوس به کمپهایی بافاصلهای دور فرستادند و شایعهسازان نیز دائماً میگفتند که چه خوب شد صلح کردیم! بالاخره قضیه حل شد!
اما بعد از چند روز، نیروهای سازمان ملل و مجامع بینالمللی از کمپها رفتند. یادشان رفته بود که تضمین داده بودند و باید برای حفظ جان مردم سربرنیتسا میماندند. بله، صربها هجوم آوردند و فقط در سه روز هشت هزار مسلمان را بهطور دستهدسته و گروهی قتلعام کردند.
حدود سی سال پیش بود که آمریکاییها نیروهای خود را بین مردم فعال کردند و جملاتی از قبیل را به آنها تحویل دادند: اسلحه را تحویل دهید، شما در امان هستید، سازمان ملل ضامن این قرارداد است، مجامع بینالمللی با ما هستند، کسی نمیتواند به ما نزدیک شود، چرا دائم جنگطلبی؟ صلحطلب باشیم و آمریکا ابرقدرت جهانی این قولها را داده پس نگران نباشیم، ما که نمیتوانیم در برابر آنها بجنگیم، آنها قدرتمند هستند، اگر تسلیم شویم گرسنه نمیمانیم، اگر حمله کنند همهچیز را نابود خواهند کرد.
این القائات و گسترش ناامیدی برای کاهش مقاومت مردم بود- مردم مسلمانی که هم سلاح داشتند و هم امکان مبارزه و دفاع از سرزمین خود. برخیها تحت تأثیر قرار گرفتند و سلاحها را تحویل دادند و مدال خفتبار تسلیم را بر گردن آویختند. ولی آن زمان که نیروهای سازمان ملل کمپها را ترک کردند و مردم غیرمسلح و بیدفاع ماندند، صربها وارد شدند، زنان و مردان را جدا کردند، دیگر نه ضمانتی بود و نه ابرقدرتی و نه مجامع بینالمللی، تنها و تنها گلوله بود و خون، جنایت بود و فغان. روزی ۲۶۰۰ نفر یعنی هر ساعت ۱۱۰ نفر را به قتل میرساندند.
این جنایتی بزرگ در تاریخ است که باغبانهای باغ بزرگ اروپا در قبال آن سکوت کردند و اروپای افسانهای بازهم ننگی دیگر در سینه خود جای داد. در طول تاریخ، مواردی از کشتار که با چشمپوشی و حتی چراغ سبز اروپاییها و آمریکاییها اتفاق افتاده بسیار زیاد است و هماکنون نیز وجود دارد؛ اما جنایت اروپا علیه اروپا در این وسعت و خشونت بعد از جنگ جهانی دوم دیده نشده بود.
بنا به فرموده فرمانده کل قوا حضرت آیتاللهالعظمی سید علی حسینی خامنهای «لازم است تاریخ را مطالعه کرد و عبرت گرفت از حوادث تاریخی»؛ حوادثی مانند کودتای شیلی، مرسی در مصر، صدام در عراق، کودتای ۲۸ مرداد، فریبخوردگان در سوریه، عاقبت جریان سازش در فلسطین، دلخوشان و امید بستهها به آمریکا در اوکراین و سادهلوحهایی که به وعدههای آمریکا امیدوار بودند و در سربرنیتسا خود را خلع سلاح کردند و غیره.
چه بسیار وجود دارد همانند این رخدادها در تاریخ ۳۰۰ ساله شیطان بزرگ که بارها و بارها با نیرنگ و فریب جنایات بزرگی را در دنیا رقم زد و تمامی مجامع بینالمللی به دلیل وابستگی و ذینفوذ بودن و تحت سلطه بودن لب باز نکردند و سانسور شدید رسانهای حاکم مانع از انتشار حقایق شد.
باید مطالعه کرد که اگر جمهوری اسلامی ایران وارد قضیه فلسطین و بوسنی نشده بود و محور مقاومتی ایجاد نمیشد دیگر تاکنون هیچ اثری از نام این کشورها در چاپخانه نقشههای جهان هم وجود نداشت. حضور مستشارتان نظامی و سیاسی ایران و کمک به مقاومت در این کشورها و ایجاد نیروهای دفاع مردمی و هزاران اقدام عمرانی باعث جلوگیری از تداوم این جنایات شد.
حضور ایران در بوسنی برای یاریدادن به مسلمانان مظلومی بود که هیچ خطایی نکرده بودند و تنها همانند کرواسی، مقدونیه و اسلوونی در تجزیه آمریکایی یوگسلاوی قصد استقلال داشتند.
شاید در فرصتی دیگر به تجزیه برخی از کشورهای بلوک شرق بپردازیم ولی باید یادآوری کنیم که یوگسلاوی چهارمین ارتش قدرتمند جهان را در اختیار داشت که در یک توطئه بزرگ آمریکایی تجزیه شد.
مسلمانان بوسنی و هرزگوین ۴۴ درصد از جمعیت یوگسلاوی را تشکیل میدادند- مسلمانانی که در دوران پادشاهی عثمانی به این مناطق مهاجرت کرده بودند. آنها مردمی بدون ارتش و تسلیحات نظامی بودند و تنها سلاحهایی شخصی و ابتدایی در اختیار داشتند که حتی آنها را نیز تسلیم کردند تا هیچ مقاومتی در برابر وحوش غربی نداشته باشند.
آری جمهوری اسلامی ایران نه بر اساس منافع بلکه بر اساس وظیفه و فرهنگ عاشورایی به یاری مظلومان رفت و همین تفکر باعث تعجب فرمانده صربها شده بود که ایرانیها برای چه منافعی آمدند و در برابر ما ایستادگی میکنند. اینجا میتوانیم به درک درستی از معنی جمله تاریخی سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی برسیم که فرمود: ما ملت امام حسینیم.
انتهای پیام/