«چ» زیبا رفت
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، چمران مثل و مانندی نداشت. او مصطفی بود. کسی که کار و زندگی در آمریکا را به مقصد لبنان آشفته دهه هفتاد میلادی ترک کند، تفکراتی دارد که با دو دو تا چهارتا کردنهای ما جور در نمیآید. به قول خودش: عقل معاش میگفت بمان و عقل معاد میگفت برو. رفت، چون عاقلانه فکر میکرد و عاشقانه رفتار، رفت تا سنگ بنای جبهه مقاومت اسلامی را در لبنان بنا نهد و تاسیس «جنبش امل» نمادی از حضور «چ» در این کشور بود.
در آن مقطع شیعیان لبنان علی رغم جمعیت قابل توجهی که داشتند، در عرصه سیاسی و اجتماعی این کشور کوچک حاشیه دریای مدیترانه حرفی برای گفتن نداشتند. اما پس از ورود امام موسی صدر و دکتر چمران به لبنان، اوضاع تغییر کرد. جنبش امل بازوی نظامی و مجلس اعلاء بازوی سیاسی شیعیان شد و وضعیت شان تا حد زیادی تغییر کرد.
در یکی از گزارشهای ساواک در همین خصوص آمده است: بدون شک وضع فعلی آنها (شیعیان) نسبت به گذشته و حتی چند سال پیش تفاوت زیاد کرده، روز به روز به سوی بهبودی پیش میرود. فیالمثل تا ده سال پیش سطح فرهنگ در صفوف شیعیان به اندازهای پایین بوده که دولت هنگام استخدام کارمندان به اندازه کافی کارمند واجد الشرایط در بین شیعیان نمییافت.
با پیروزی انقلاب اسلامی، بچه محله چهار راه سیروس تهران به زادگاه پدری برگشت تا با موج انقلاب همراهی کند. مرداد ماه ۱۳۵۸ وزیر دفاع بود که به غائله پاوه ورود کرد و در شکستن محاصره آن نقش ایفا کرد. از همین زمان، کل ایران با نام چمران آشنا شدند. دکتر دورههای فشرده چریکی را در مصر و لبنان پشت سرگذاشته بود.
شروع جنگ باب دیگری به روی چمران گشود. دیگر توان ماندن در تهران و اسیر شدن در گردونه سیاست بازی برخی پشت میزنشینها را نداشت. در اهواز ستاد جنگهای نامنظم را تاسیس کرد و یکی از منظمترین تشکیلات نظامی را در اوضاع آشفته ماههای اول دفاع مقدس بنا نهاد.
سوسنگرد شاهد رزم او و همرزمانش بود. هویزه، مالکیه، ساریه و... سرآخر دهلاویه که مشهدش شد. روزی که خبر رسید سروان ایرج رستمی، فرمانده خط دهلاویه به شهادت رسیده است، چمران گفت: خدا رستمی را دوست داشت و برد و اگر ما را هم دوست داشته باشد، میبرد. «خدا، چمران را هم دوست داشت و برد. همان طور که خود گفته است "هر که را من دوست بدارم او را میکشم و خود خون بهایش میشوم.»
چند ساعت بیشتر از شهادت رستمی نگذشته بود که گلوله خمپاره ۶۰ کنار چمران روی زمین نشست. این گلوله مامور شده بود چمران را به لقای پروردگارش برساند. لحظاتی قبل دکتر چمران در یادداشتی خطاب به اعضای بدنش نوشته بود: «به شما قول میدهم که پس از چند لحظه همه شما در استراحتی عمیق و ابدی آرامش خود را برای همیشه بیابید. من چند لحظه بعد به شما آرامش میدهم؛ آرامشی ابدی. چه، این لحظات حساس وداع با زندگی و عالم، لحظات لقای پروردگار و لحظات رقص من در برابر مرگ باید زیبا باشد».
و «چ»زیبا رفت...
انتهای پیام/