چالشهای هنرمندان تجسمی در کشور/بازارچههای سنتی صنایع دستی باید تقویت شوند
به گزارش خبرنگار فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، محمد نصر با نام هنری کسرا نصر بیش از سی سال است که در رشته منبت و مجسمه سازی فعالیت میکند. خودش معتقد است که از همان کودکی در ایام تعطیلات تابستان به نجاری میرفته و خودش چوب را برای کارش انتخاب کرده، چون چوب انرژی گرمی دارد و این انرژی او را جذب خود کرده است. وی حالا موفق به ساخت مجسمههای معروف و مهمی، چون یوز ایرانی شد و در این عرصه نیز مقامهای مختلف کسب کرده و جوایز زیادی هم دریافت کرده است. به همین بهانه با محمد نصر به گفتگو نشستیم که در ادامه میخوانید:
*آقای نصر درباره انگیزهتان به فعالیت هنری بالاخص در عرصه مجسمه سازی و منبت کاری برایمان بگویید، چطور شروع کردید؟
در یکی از تعطیلات تابستان که همه بچهها آن دوره میبایست کار میکردند، پدرم از من پرسید که چه کاری را دوست دارم و من هم چوب را انتخاب کردم به سمت درب و دکور، گره چینی و ساخت ابزار چوبی رفتم و تا زمان خدمتم در اصفهان به این کار مشغول بودم تا اینکه استادم حسین نصر از دنیا رفت و من به تهران آمدم، تا سال ۶۸ که مجسمه سازی را شروع کنم این شغل ممنوع بود، اما در سال ۷۳ مقام معظم رهبری اجازه مجسمه سازی را دادند و من در سال بعدش مقام اول کشوری را در این رشته کسب کردم؛ بنابراین من مجسمه سازی را از کودکی شروع کردم، از دوران جنگ که در زمان بمباران همه به پناهگاهها فرار میکردند من با اره و چوب فرمهای مجسمه را طراحی میکردم و الان هم علاقهمند ساخت مجسمه حیوانات هستم.
*از نظر شما تعریف هنر چیست و هنرمند چه کسی است؟
به نظرم هنرمند کسی است که بتواند با ابتداییترین و کم کیفیتترین متریال اثری ارزشمند خلق کند و از خود به یادگار بگذارد که سالیان سال قابل دیدن و حتی قرار دادن در موزه باشد. هنر هم خلق این اثر و دمیدن روح در کالبد یک شی است.
*شما تدریس هم میکنید؟
بله در دانشگاهها و در میراث فرهنگی اصفهان تدریس کردم و به هزاران عاشق منبت کاری آموزش دادم، هنرجویانم الان خیلی از کارهایاشن مهر اصالت یونسکو دارد، خیلیهایشان کارگاه دارند و از این راه امرار معاش میکنند و خوشحالم که این موهبت را خداوند به من داد تا بتوانم تجربیاتم را به دیگران منتقل کنم.
*برای آموزش به یک هنرجوی مبتدی در این عرصه چه چیزهایی باید رعایت شود؟
اول اینکه آن هنرجو باید عشق به این کار داشته باشد سپس اطلاعات به او منتقل شده و نکته دیگر این است که از ابتدا سراغ دستگاههای پر خطر نرود، آرام آرام تراشیدن چوب را یاد بگیرد و به مرور از دور نظاره گر کار با دستگاهها شود تا خطرات را بفهمد و خودش بتواند با دستگاهها کار کند. من تمام تلاشم این است که خطری هنرجوها را تهدید نکند.
مردم چقدر این مشاغل هنری را میشناسند.
مردم خیلی میشناسند منتها دولت به خاطر مشکلات بودجهای که دارد، بودجهای دراین عرصه به میراث فرهنگی نمیدهد به خاطر همین حتی نمایشگاهی هم که ما برگزار میکردیم الان گران و پولی شده و هنرمند هم در توانش نیست که در این نمایشگاه غرفه گرفته و در تنگنا قرار میگیرد.
*چه چیزهایی در راستای این حمایت باید مورد توجه دولت قرار بگیرد.
ببینید این شغل باید حمایت شود، این حامیت هم فقط شعار نیست، صنایع دستی که قرار بود به ارگانها اختصاص پیدا کند و در سبد خریدشان قرار بگیرد، کارهای بی کیفیت و بی ارزش شده درحالیکه باید آثار با ارزش هنرمندان خریداری شود تا از آنها حمایت شود. به جز این هم حمایت میتواند در قالب راه اندازی بازارچهها و غرفههای رایگان باشد تا هنرمندان تشویق به کار شوند.
چوبی که یک زمانی هنرمند متری ۵۰ میلیون میخریده با دلار جدید یک مرتبه ده میلیون گران میشود، اما آیا آن هنرمند هم میتواند این میزان روی قیمت وسیله خود بیاورد؟ قطعا خیر و اینطور میشود که هنرمند نمیتواند اثری خلق کند. البته این در بین همه اجناس از فلز و چوب تا دیگر متریالها دیده میشود که اجناس گران شده و همه توقع دارند که دستمزد و جنس گران نشود. حتی کرایه مغازهها هم سالی بیست تا سی درصد بالا میرود و هنرمند صنایع دستی به تدریج آب میشود و زندگیاش را نمیتواند تأمین کند و زندگیاش تبدیل به زنده مانی میشود!
*آیا بیمه و حمایتی در راستای کمک به هنرمندان صنایع دستی وجود دارد؟
از ۵۰ سال به بالا که خیر بیمه نمیشوند، باز هم مشکل بودجه وجوددارد. الان مثلا درباره وام میگویند که وام قالیبافی میدهند، اما همین هم چالشهایی مثل ضامن دارد که از پس هنرمند برنمیآید.
از دیگر چالشهای هنرمندان در عرصه تجسمی برایمان بگویید.
یکی از مشکلات این است که به دلیل حمایت نشدن خیلی از هنرها در دست فراموشی هستند، در حالیکه با حمایت از تهیه متریال مناسب برای هنرمند خیلیها انگیزه میگیرند، خیلی تعاونیها از قدیم در این راستا خوب بود مثلا چوب را با قیمت مناسب در اختیار نجار قرار میدادند، یا بازارچههای فروش محصول راه میانداختند که قیمتها هم پایینتر بود.
الان در خود میدان نقش جهان بیشتر صنایع دستی که فروش میرود جنسهای چینی شده، خیلی مجسمهها تایلندی هستند درحالیکه چرا نباید ما مجسمههای ایرانی را به فروش بگذاریم؟ خود تایلند و چین از هنرمندش حمایت میکند جنس را با قیمت مناسب در اختیار هنرمند قرار میدهد و بعد هم اجناس را به کشورهای دیگر صادر میکند. من آخرن کاری که تولید کردم یوز ایرانی بود که با حضور مهندس ضرغامی به عنوان نشان ملی و هویتی ایرانی از آن رونمیای شد حتی ایشان گفتند که به من جایزه نفیس بدهند، اما این اتفاق هم نیافتد درحالیکه من فقط ۴۰ میلیون تومان چوب یوز را دادم و حال این یوز، چون اثر نشان ملی شده بالای میلیارد قیمتش است. ما اینها را میتوانیم صادر کنیم و قطعا هم از آنها استقبال میشود.
فقط یک اصفهان ما ۲۷۴ هنر دارد و اولین شهر صنایع دستی جهان است و حال سالهاست که ما میبینیم خیلی از هنرها در آن منسوخ شده و به دست فراموشی سپرده میشود این حرفی است که خود رییس اتحادیه صنایع دستی استان اصفهان زده است. هنرمند را تا زنده است باید قدر بدانیم دیگر زمانی که از دنیا رفت، فایدهای ندارد. نمونه این هنرمندان استاد رستم شیرازی هنرمند برجسته نقاشی و مینیاتور هستند که هم رده استاد فرشچیان بودند خود فرشچیان مطرح کرده بود که در سبک کار، کارش در شیرازی خلاصه میشود تا او تا زمانی که از دنیا رفت شناخته نشد و بعد از مرگش کوچهای به نامش زدند! تا زمانی که زنده بود هزینه خورد و خوراک و بیمارستانش را هم نمیتوانست پرداخت کند.
از فعالیتهای اخیرتان برایمان بگویید.
من دو مرتبه به جزیره موریس دعوت شدم تا برای مردم آفریقا منبت کاری آموزش دهم، حتی سعی دارم آموزش خط قرآنی با منبت، معرق و گره چینی هم یاد بدهم، اینها همه در تلفیق با منبت ایرانی و آفریقایی اثر خوبی میشود و قطعا ما اگر وضعیت گردشگری بهتری داشته باشیم میتوانیم هنرهایمان را بهتر صادر کنیم.
انتهای پیام/