دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
03 فروردين 1403 - 09:20
در یک پژوهش بررسی شد؛

بی‌تفاوتی اجتماعی در ایران؛ از گمان تا واقعیت

بی‌تفاوتی اجتماعی در ایران؛ از گمان تا واقعیت
از منظر این مقاله زدن برچسب سندروم یا بحران به بی‌تفاوتی ایرانیان مستلزم درنظر گرفتن جامعه‌ای است که وضعیت سالم یا طبیعی دارد، اما چنین جامعه‌ای در واقعیت وجود ندارد.
کد خبر : 902615

به گزارش گروه پژوهش خبرگزاری علم و فناوری آنا، چندسالی است استفاده از کلیدواژۀ «سندروم» برای توصیف وضعیت بی‌تفاوتی اجتماعی در ایران باب شده است. وقتی از واژه‌ سندروم استفاده می‌کنیم منظورمان چیزی بیش از نشانه‌های مشکل است؛ احتمالاً نوعی اختلال جدی یا حتی بحران. سندروم بی‌تفاوتی اجتماعی بار معنایی بسیار منفی دارد. هرجا از این اصطلاح یا معادل‌های آن استفاده می‌شود نشانه‌هایی نیز در تأیید آن ارایه می‌شود. این نشانه‌ها معمولاً آن قدر برجسته هستند که مخاطب را مجاب می‌کنند؛ مثلاً، انفعال تماشاگران جنایت میدان کاج یکی از نشانه‌های مشهور مدعیان سندروم بی‌تفاوتی اجتماعی در ایران است.

آرمین امیر (دکترای جامعه‌شناسی نظری و فرهنگی) و فضه غلامرضا کاشی (دکترای جامعه‌شناسی نظری و فرهنگی) در مقاله‌ای با عنوان «بی‌تفاوتی اجتماعی در ایران، از گمان تا واقعیت» به تببین نظری این موضوع پرداخته‌اند.

امیر و غلامرضا کاشی در مقدمه این مقاله به این موضوع اشاره کرده‌اند که باید توجه کرد که واژه‌های سندروم و بحران همیشه وضعیت را با حالتی سالم یا طبیعی می‌سنجند؛ بنابراین هرجا از این کلمات استفاده می‌کنیم باید آن وضعیت سالم یا طبیعی را مدنظر قرار دهیم. به عنوان مثال وقتی از سندروم داون حرف می‌زنیم، نقطۀ مقابلِ آن کسانی هستند که فاقد این علایم و این اختلال‌اند. اما در مسایل اجتماعی چنین نقطۀ مقابل یا نقطۀ مبدأیی وجود ندارد. شما، به لحاظ اجتماعی، جامعۀ باتفاوت و جامعۀ بی‌تفاوت ندارید. همۀ جوامع بی‌تفاوتی اجتماعی دارند، و در مورد همۀ جوامع می‌توان نشانه‌هایی ارائه کرد که حاکی از سندروم بی‌تفاوتی اجتماعی باشند، یعنی موارد برجستۀ بی‌تفاوتی.


این دو پژوهشگر جامعه شناسی در ادامه می‌نویسند: در آمار‌ها و تحقیقات هم اگر نگاه کنید وضعیت اخلاق اجتماعی و به تبع آن بی‌تفاوتی اجتماعی در ایران محل مناقشه است.

* جامعه‌شناسی اخلاق

از نظر این دو نویسنده، کتاب جامعه‌شناسی اخلاق تحلیل وضعیت اخلاق اجتماعی در جامعۀ ایران، نمونۀ بسیار خوبی برای بررسی است.

دکتر ابراهیم حاجیانی در این کتاب تعداد زیادی از تحقیقاتی که در حوزۀ اخلاق اجتماعی در ایران انجام شده را گردآوری، توصیف و تحلیل نموده است. جالب است که بعد از خواندن این کتاب و این تحقیقات نمی‌توان دربارۀ وضعیت اخلاق اجتماعی در ایران داوری قطعی کرد.

بحرانی دانستن بی‌تفاوتی اجتماعی از نگاه آرمان‌گرایانه‌ای ناشی می‌شود که در امر اجتماعی دقت کافی ندارد

برخی پژوهشگران این وضعیت را بحرانی، برخی عادی، و برخی حتی مثبت توصیف کرده‌اند. پس داوری دربار‌ه‌ مسائل اجتماعی از الگوی تشخیص سلامت و بیماری تبعیت نمی‌کند و باید به فکر روش‌های دیگر بود.

این دو پژوهشگر در بحث نظری پژوهش خود از تعریف بی‌تفاوتی اجتماعی شروع می کنند. از نظر آنها بی‌تفاوتی اجتماعی یعنی نادیده گرفتن مسئولیت‌های اجتماعی و ضمناً عدم مشارکت، یعنی عدم اتصال ذهنی – عینی افراد به جامعه، یعنی بی‌اعتنایی به واقعیت‌های پیرامون و بی‌اهمیت تلقی کردن آنها. این تعاریف آن قدر وسیع است که اگر دقیق نباشیم به همۀ جوامع برچسب سندروم بی‌تفاوتی اجتماعی خواهیم زد.

* بی‌تفاوتی اجتماعی 

از نظر آنان برای داوری دقیق‌تر نیاز به تعاریف عملیاتی است. از این رو بی‌تفاوتی اجتماعی را در سه سطح مورد بررسی قرار می‌دهند.

۱- بی‌تفاوتی در سطح نظر یا عمل؛ مثلاً ایرانی‌های امروز در سطح نظر نسبت به فساد اداری بی‌تفاوت نیستند، اما با وجود موارد متعدد افشای فساد در سال‌های اخیر، جنبش اجتماعی جدی‌ای در مبارزه با فساد اداری نداشته‌ایم،

۲- بی‌تفاوتی در چهار سطح فرد، خانواده و آشنایان نزدیک، جامعۀ بزرگ‌تر، و محیط‌زیست؛ معمولاً تحقیقات اجتماعی این گونه توصیف می‌کنند که ایرانی‌ها در حوزۀ فرد و خانواده بی‌تفاوت نیستند، اما میزان بی‌تفاوتی نسبت به جامعه زیاد است. البته این هم یک موضوع عمومی است و مختص جامعۀ ایران نیست،

۳- بی‌تفاوتی نه به‌صورت صفر و یک، که به شکل طیفی از مراحل تصمیم‌گیری.

از نظر امیر و غلامرضا کاشی بحرانی دانستن بی‌تفاوتی اجتماعی از نگاه آرمان‌گرایانه‌ای ناشی می‌شود که در امر اجتماعی دقت کافی ندارد. نگاه آرمان‌گرایانه بدون توجه به ظرفیت‌های نهایتاً محدود جامعه، انتظار دارد مردم در همۀ حوزه‌های آسیب‌زا به‌شدت درگیر شوند. ضمناً تصور نگاه مذکور این است که صرفاً حجم یک فاجعه برای به راه انداختن یک کارزار آنی در جهت رفع آن کفایت می‌کند، اما این چنین نیست.

* از بی‌تفاوتی تا نو‌ع‌دوستی

بر اساس تبیین لاتانه و دارلی، از بی‌تفاوتی تا نو‌ع‌دوستی یک فرایند پنج مرحله‌ای است:

اولین مرحله، درک موقعیت است؛ یعنی فرد ناظر باید متوجه شود که چیزی اتفاق افتاده است،

دومین مرحله، تفسیر موقعیت به‌صورت کمک‌خواهی است؛ یعنی باید موقعیت پیش‌آمده اضطراری بوده و کسی به کمک نیاز داشته باشد،

سومین مرحله، به عهده گرفتن مسئولیت است؛ یعنی فرد ناظر باید خود را مسئول بداند و احساس مسئولیت کند،

چهارمین مرحله، پیدا کردن راه کمک‌رسانی است که طی آن ناظر باید دانش، تجربه ومهارت‌های لازم را داشته باشد،

پنجمین مرحله، تصمیم‌گیری نهایی است که فرد ناظر به بررسی پیامد‌های مداخله یا عدم مداخله می‌پردازد. نوع‌دوستی یا بی‌تفاوتی وابسته به پاسخی است که ناظرین به هر یک از این مراحل می‌دهند.

از نظر این دو پژوهشگر نگاه آرمان‌گرایانه،هر پنج مرحله را در یک مرحله می‌بیند. در صورتی که برای اتفاق افتادن تک‌تک این مراحل بایستی فرایند‌هایی طی شود و زمانی سپری شود. خودِ درک موقعیت، فرایندی خلق‌الساعه نیست. خیلی اتفاقات اطراف ما می‌افتد، اما درکی از آنها نداریم. این که یک اتفاق یا وضعیت، به آگاهیِ ما درآید مستلزم آن است که نگاه ما به مسئله تغییر کند.

* اصطلاح جامعۀ بی‌تفاوت، اصطلاحی دقیق و قابل سنجش نیست

به زعم امیر و غلامرضا کاشی اصطلاح جامعۀ بی‌تفاوت، اصطلاحی دقیق و قابل سنجش نیست. هر جامعه‌ای نسبت به برخی مسایل بی‌تفاوت است و نسبت به مسایلی دیگر خود را مسئول و متعهد احساس می‌کند.

از نظر آنان به جای اینکه بپرسیم آیا جامعه بی‌تفاوت است یا نه، باید بپرسیم جامعه در کدام حوزه‌ها بی‌تفاوت است؟ و در هر یک از حوزه‌ها چقدر بی‌تفاوت است؟ آن‌وقت بسته به اهمیت حوزۀ موردنظر، بحث می‌کنیم که شدت بی‌تفاوتی اجتماعی در آن حوزه چقدر آسیب‌زا است.

به طور کلی در این مقاله سه حوزۀ محیط‌زیست، فساد اداری و مالی، و تصادفات رانندگی را به عنوان سه حوزۀ برجستۀ بی‌تفاوتی اجتماعی مطرح و بررسی می‌شود که علت‌های بی‌تفاوتی و نتیجتاً راهکار‌های کاهش آن از حوزه‌ای به حوزۀ دیگر متفاوت است، و البته مشترکاتی هم دارد.

این دو پژوهشگر علاوه بر این، نگاه آرمانگرایانه به بی‌تفاوتی اجتماعی را با آوردن چند مثال نقد می‌کنند.

در تحلیل نهایی از منظر این مقاله زدن برچسب سندروم یا بحران به بی‌تفاوتی ایرانیان مستلزم درنظر گرفتن جامعه‌ای است که وضعیت سالم یا طبیعی دارد، اما چنین جامعه‌ای در واقعیت وجود ندارد. مدافعان وجود بحران یا سندروم بی‌تفاوتی اجتماعی در ایران، غالباً جوامع توسعه‌یافتۀ غربی را نقطۀ مبدأ مقایسه با ایران قرار می‌دهند

این مقاله با چند مثال نشان می‌دهد که می‌توان این جوامع را هم مثل جامعۀ ایران، دارای سندروم یا بحران بی‌تفاوتی اجتماعی تلقی کرد.

انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب