این کتاب ترکیبی از زبان شکسپیر، حماسهسرایی فردوسی و گفتار سعدی است
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، در واقعه کربلا نامها و چهرههای مختلفی حضور داشتند، افرادی که برخی از آنها به دلیل نقش پررنگشان در این واقعه و عملکردی که داشتند در طول این سالها نامشان زنده مانده و افرادی که اسم و رسمشان به مرور زمان در دل تاریخ گم شده و کمتر کسی این سالها اسمشان را شنیده است. یکی از این افراد دسته دوم ضحاک بن عبدالله مشرقی است، کسی که در ابتدا جزو یاران امام حسین(ع) بوده و در طول جنگ نیز رشادتهایی از خود نشان میدهد، اما در لحظات پایانی نبرد در روز عاشورا و زمانی که احساس میکند، ممکن است هر لحظه او نیز به شهادت برسد، راه دیگری در پیش میگیرد و از میدان نبرد میگریزد.
انتشارات منشور سمیر، اخیراً کتابی در رابطه با این شخصیت منتشر کرده است، کتابی با عنوان «ندامت ضحاک» که نویسندگی آن را حمیدرضا طهماسبی برعهده داشته است. طهماسبی پیش از این بیشتر در زمینه تصحیح نسخ خطی کار میکرده و آثار پیشینش حال و هوایی تاریخی داشته. تصحیح نسخه دیوان بسمل شهر بابکی، دیوان حیدر هروی، عروض هندسی و خنر خزان، تعدادی از آثار شناخته شده این شاعر و نویسنده است. به بهانه انتشار کتاب «ندامت ضحاک» با این نویسنده گفتوگویی ترتیب دادیم.
طهماسبی در ابتدای سخنانش درخصوص چگونگی رسیدن به ایده نوشتن این کتاب گفت: طرح اصلی برای نوشتن کتاب زمانی شکل گرفت که من داستانی را از رادیو راجع به ضحاک ابن عبدالله مشرقی شنیدم. همان موقع به ذهنم رسید که چرا از این فرد چیز زیادی نخواندیم. همین بود که به دنبالش رفتم و منابع را جستجو کردم. اگرچه مطالب زیادی ندیدم، ولی از آنجایی که ایشان جزو نفراتی بود که از نزدیک حادثه عاشورا را لمس کرده بود و سرگذشت جالبی هم داشت، به روایت داستان حضور او در کربلا پرداختم.
وی افزود: یکی از دلایلی که نوشتن این کتاب را شروع کردم، عهدی بود که با خودم بسته بود. عهد من این بود حالا که خدا استعدادی به من داده و دستی به قلم دارم، حرکتی در راه عاشورا انجام دهم. از طرف دیگر، این داستان، چون جذابیت داشت، میشد به آن پرداخت.
تاریخی یا داستانی، مسئله این است!
این نویسنده درخصوص اینکه کتابش تا چه میزان یک اثر تاریخی و تا چه حد یک داستان ادبی است گفت: ادبیات رسالتهای خودش را دارد و هر مخاطب آن توقعی که از یک اثر تاریخی دارد، از یک اثر ادبی ندارد. وقتی یک تاریخنگار یک واقعه را مینویسد، صرفاً آن را روایت میکند و میگوید در ساعت فلان، روز فلان، این مقدار زلزله به مقیاس فلان ریشتر آمد و این میزان خسارت و تلفات به جای گذاشت. اما وقتی یک نویسنده همین ماجرا را روایت میکند، تلاش میکند که آن را با یک داستان بیامیزد، مثلاً سر یک کلاس درس، پسربچهای انشایی نوشته درخصوص وقوع زلزله، که در حین خواندن آن همکلاسیهایش متوجه میشوند کلاس در حال لرزیدن است و دیوارها ناگهان میریزد. لحن کاملا در این دو مدل اثر متفاوت است و من، چون منابع تاریخی فراوانی در مورد این شخصیت نداشتم، سعی کردم از برخی واقعیتهایی که در کتب تاریخی هست استفاده کنم.
وی افزود: در داستانهایی که در طول این سالها برای واقعه عاشورا روایت شده، یک ضعف وجود دارد و آن این است که این آثار یا خیلی تاریخی میشوند، یا خیلی از تاریخ دور میشوند و وجهه داستانی پیدا میکنند. ما آثاری داریم که در آن روایتهایی وجود دارد که به زبانهای مختلف است، خیلی از این آثار جنبه خشک و تاریخی دارد، برخی نگاه حماسی دارند و برخی نگاه تاریخی و گروهی هم صرفا ادبی هستند. من در کتاب «ندامت ضحاک» ترکیبی از این سبکها ایجاد کردم که خواننده در زمان خواندن کتاب هم حس کند از نظر تاریخی در این رویداد چه گذشته، هم نحوه بیان و لحن داستانی دارد و هم عنصر حماسه در آن به کار برده شده است. به نوعی ترکیبی از زبان شکسپیر، حماسه شاهنامه و گفتار سعدی در این کتاب وجود دارد، یعنی سعی کردم از این سه، ملغمهای بسازم که خواننده لذت حماسی ببرد، از لحاظ ادبی با نوع گفتار ارتباط بگیرد و از نظر شیرینی با داستان همراه شود.
سرگذشت عجیب ضحاک
ضحاک ابن عبدالله مشرقی، از آن دست شخصیتهای مهجور در واقعه عاشوراست، کسی که به دلیل حرکت عجیب و لغزشی که در رفتارش نشان داد، در لابهلای تاریخ گم شد.
طهماسبی در رابطه با روایت سرگذشت این شخصیت در این کتاب گفت: در تاریخ اینطور آمده که شب قبل از عاشورا، ضحاک متوجه میشود لشکریان ابن زیاد اسبهای لشکر امام حسین (ع) را ناکار میکنند. او اسب خود را در خیمه پنهان میکند تا آسیب نبیند. در روز عاشورا و زمانی در انتهای نبرد به سراغ امام حسین (ع) میرود تا برای گریختن رخصت بگیرد، امام میگوید چطور از دل لشکر فرار میکنی؟ تو که اسبی نداری و ضحاک میگوید من میدانستم این اتفاق میافتد و اسبم را پنهان کردم. امام رخصت میدهد و ضحاک با اسب از میان سپاهیان فرار میکند. ۱۵ نفر از لشکر دشمن او را تعقیب میکنند و در نزدیکترین قریه به فرات ایشان را میگیرند. در آن زمان سه نفر از آنها، هم قبیلهایهای ضحاک بودند و دیگران را قانع میکنند که از جان او بگذرند و به این ترتیب زنده میماند. این سرگذشت در قصه روایت میشود. البته من، چون ذوق شاعری دارم، تمام رجزخوانیهای روز عاشورا را ترجمه کردم و به شعر حماسی فارسی نوشتم. در حقیقت سعی کردم که لفظ عربی کم در این کتاب باشد و به همین دلیل اشعار را به فارسی برگرداندم.
کتاب «ندامت ضحاک» تازه منتشر شده، اما نسخههای کمی از آن در بازار نشر وجود دارد، طهماسبی در انتهای سخنانش در این خصوص هم گفت: دیگر مثل گذشته نیست که از هر کتاب چند هزار نسخه چاپ کنند، مخصوصاً برای نویسندهایی مثل من که نام آشنا نیستند و انتشارات روی آنها ریسک نمیکنند. این آثار به تعداد محدودی چاپ میشود و در اختیار برخی از کتابخانهها و کتابفروشها قرار میگیرد و اطلاعات اثر در سایتهای فروش کتاب بارگذاری میشود و وقتی مردم برای آن کتاب درخواستی را ثبت میکنند، انتشارات کتاب را چاپ میکند.
انتهای پیام/