عکس شهید حاجامینی چگونه ماندگار شد؟
به گزارش خبرنگار فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، خیلی از ما عکس پر از آرامش شهید حاجامینی را دیدهایم. عکسی که «احسان رجبی» آن را برای مادر شهید گرفت اما این عکس بر تابلوهای معابر و خیابانهایمان نشست.
در ادامه روایت «احسان رجبی» درباره ثبت این عکس ماندگار را در ادامه میخوانیم.
روز ۱۰ اسفند ۱۳۶۵ در شرق بصره کانال پرورش ماهی شرایط طوری بود که بچههای عکاس و فیلمبردار هم درگیر جنگ شدند؛ چون باید آن منطقه حفظ میشد. ساعتها بچهها گروه عکس و فیلمبرداری از جمله شهیدان فلاحتپور، رودگری و سعید جانبزرگی در آنجا تلاش میکردند. دشمن اگر خط را میگرفت، ممکن بود آسیب جدی وارد شود و خیلیها اسیر و شهید شوند.
در منطقه نیرو خیلی کم بود؛ دسته شهید شاهحسینی هم در آنجا بودند ـ یک فیلمی هست به نام «گلستان آتش» این فیلم نشان میدهد که چه اتفاقی در شرق بصره رخ داد؛ بچهها در واحد تبلیغات لشکر ۲۷ این فیلم را گرفتند و شهید آوینی آن را تدوین کرد؛ این فیلم شرح واقعه نبرد است ـ در آن شرایط شهید پوراحمد جانشین گردان انصار و امیر حاج امینی و دوستان همراهی که داشتند، ۴ ـ ۵ نفر آمدند و در همان فاصله که پشت خاکریزهای دشمن سینهکش خاکریز بودیم، خمپارهای به آنجا اصابت کرد و همه دوستان شهید شدند. در آن شرایط برای اینکه روحیه بچهها حفظ شود، سعید جانبزرگی به من گفت: «روی پیکر این بچهها گونی بکشیم».
جنگ جانانهای بود. رزمندهها ایستادگی میکردند. روی پیکر شهدا گونی میکشیدم. هر چه به چهره مبارک «امیر حاج امینی» نگاه کردم، دیدم نمیتوانم روی صورتش گونی بکشم. دلیلش این بود که پیشانیبند «یا حسین(ع)» روی پیشانیاش بسته بود. عکس امام خمینی(ره) را روی سینهاش داشت و چفیه به کمرش بسته بود. خیلی قد و قامت زیبایی داشت. تنها چیزی که در آن لحظه به ذهنم خطور کرد، این بود که من اینجا هستم، دوربین عکاسی دارم، یک عکس برای مادر این شهید بگیرم.
زمانی که آن عکسها را میگرفتم، سعید جانبزرگی کنارم بود. او به چهره این بچهها نگاه میکرد و سبحانالله میگفت. وقتی قاب را میبستم به چهره سعید جانبزرگی نگاه کردم و دیدم که بغض کرده و قطرات اشکش دارد، فرو میریزد. خودم همان لحظه بغض کردم.
انتهای پیام/