گرایش مردم به سمت موسیقی پاپ است/ ذائقه جامعه را رسانهها خطدهی میکنند+ فیلم
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری علم و فناوری آنا، ـ زهره سعیدی: سُرنانواز برجسته لرستانی است، متولد نیمه دهه شصت، از یک خانواده فرهنگی، علاقهاش به موسیقی در کودکی از ترانههایی بوده که پدر و مادرش با زبان شیرین لُری زمزمه میکردند. به گفته خودش دایی و پسر داییاش جرقههای آشنایی با موسیقی را در او زدهاند. شروع کار حرفهای «احسان عبدیپور، سُرنانواز لرستانی» از سال ۷۵ بود، او کارش را بر لرستان متمرکز نکرد، بلکه کشورهای زیادی را با همان لباس لُری زیبا، لهجه شیرین و ساز خوشنوایش که به زبان لری به همان معنای «ساز» است، گشته است.
عبدیپور معتقد است که ُسرنا قدمتی به بلندای تاریخ دارد و جزو کهنترین سازهای موسیقی ایران است، قدمت این ساز به سه هزار سال قبل از میلاد میرسد. تحصیلات او در دانشگاه فرهنگ و هنر اصفهان و رشته موسیقی بوده و اکنون نیز به تربیت سُرنانوازان جوان و ضبط و تنظیم آهنگهای خود مشغول است.
درباره وضعیت موسیقی نواحی، فراز و فرودهای آن، بررسی جشنوارههای موسیقی نواحی و شرایط هنرمندان به گفتوگو با احسان عبدیپور در خبرگزاری آنا نشستیم که مشروحش را در ادامه میخوانید:
از علاقه مردم به موسیقی نواحی شروع کنیم، در دهه اخیر خیلی شاهد این نیستیم که مردم به سمت موسیقی نواحی اقوام میل داشته باشند، شما علتش را چه میدانید؟ آیا کمکاری هنرمندان است یا دلیل دیگری دارد؟
درباره موسیقی نواحی باید به ریشه اقوام برگردیم، قطعا این ریشهها وجود دارد منتها مردم این روزها سلیقهشان توسط رسانه خطدهی میشود، وقتی مردم به سمت فضای مجازی و رسانههای داخلی و خارجی میروند و در رسانههای داخلی هم که هیچ نشانهای از موسیقی نواحی نیست، چه توقعی میتوانیم داشته باشیم که موسیقی نواحی در اوج بماند؟ کل سهم موسیقی نواحی از تلویزیون، تیتراژ سریال «پایتخت» و «نون. خ.» است. آیا از چیزی که شنیده نمیشود و جزئی از رسانه و برنامههای تلویزیون نیست، میتوان انتظار داشت که مردم با آن ارتباط برقرار کنند، نوستالژی بشود و هنرمند موسیقی نواحی انگیزه اجرای زنده داشته باشد، در حالیکه کارش رونق ندارد؟!
من آن چیزی که در این سالها شاهد بودم جز ضربه زدن به موسیقی نواحی در رسانه ملی و فضای مجازی نبوده، ذائقه مردم را همین سیاستها تغییر داده است. شما در نظر بگیرید دهههای پنجاه و شصت که موسیقی منطقهای و آباء و اجدادیتان را پدرها و پدربزرگهایتان گوش میکردند، الان چقدر این موسیقی در خانهها پخش میشود و خانوادهها به فرزندانشان توصیه میکنند که در منازل آن را گوش دهند، اینها مسائل عمیقی است که باید ریشهای بررسی شوند.
پس رسالت هنرمند چه میشود؟
رسالت منِ هنرمند این است که سالهاست در سالنهای خالی نوازندگی میکنم و دست از کار نکشیدهام، در سی سال گذشته آن قدر زحمت کشیدم و به در و دیوار خوردم آخرش به جایی رسیدم که حتی یک سالن چهارصد ـ پانصد نفره را هم نمیتوانیم با همشهریهایمان پر کنیم، چون ذائقهشان به سمتی رفته که فرزندان دهه هشتاد و نودشان آنها را به سمت کنسرتهای پاپ میبرند، چرا که در خانهها کودک و نوجوان تصمیمگیرنده هستند و اگر خانواده بخواهد بودجهای فرهنگی هم صرف کند به ذائقه فرزندش توجه میکند.
چرا سرمایهگذاران موسیقی سمت هنرمندان نواحی نمیآیند؟
اتفاقاً این هم یک بحث دیگر است، که چرا سرمایهگذاران سمت موسیقی نواحی نمیآیند؟! قطعا آنها هم تصورشان این است که از لحاظ مالی برگشت اقتصادی کارها برایشان نخواهند داشت و عملا خیلی از هنرمندان نواحی هم به سمت همکاری با گروههای پاپ میروند. برخی کارهایی که به اسم موسیقی نواحی این روزها اجرا میشود اصلا نواحی نیستند، تلفیقی از موسیقی پاپ و نواحیاند که پرمخاطب میشوند، درحالی که اینها هنرمندان توانمند عرصه نواحی نیستند.
یکی از گروههایی که الان کاملا منطقهای و نواحی کار میکند گروه «سازینه» لرستان به سرپرستی پیمان بزرگنیاست که دقیقا راوی موسیقی همان منطقه خود است، در حالی که عموما نواحی مختلف و روستاهای یک شهر هم با هم لهجهها و گویشهایشان متفاوت است، مثلا خود لُرها ۱۰ لهجه دارند، کُردها ۲۱ لهجه دارند، اینها همه موسیقیشان با هم فرق میکند. حال شما در نظر بگیرید یک گروهی با ۱۰ خواننده و نوازنده موسیقی همه نواحی ایران را اجرا کند، برای منی که موسیقی اقوام را میشناسم کاملا مشخص است که غیراورجینال کار میکنند، تهیه کنندهها هم که برایشان این اصیل بودن اهمیتی ندارد، تنها به درآمدزایی فکر میکنند.
در حال حاضر به لحاظ حمایت مدیریتی در بدنه موسیقی کشور شرایط برای هنرمندان نواحی به چه صورت است؟
اصلا خوب نیست، مدیران فرهنگی کشور همه کار بلدند جز فرهنگ! نود و نه درصدشان اشتباهی بر این مسند نشستهاند. یک زمانی موسیقی نواحی به جایگاه واقعی خود دست پیدا میکند که انجمنی داشته باشد که هنرمندان و مدیران در زمینه مسائلشان بتوانند با هم صحبت کنند، رسانه داشته باشند و در فضای مجازی فعال باشند. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی الان پول حداقلها را از هنرمندان میگیرد این مجوز آلبومها را هم که میبینید کار خود اشخاص است و هزینه کنسرتهایشان را هم خود گروهها میدهند، بنابراین من ندیدم از هنرمند نواحی حمایتی شده باشد، درحالی که در جاهای دیگر خوب پول هزینه میشود.
در جشن سالانه موسیقی هر سال گروه سازینه دعوت میشود تا به عنوان یک نماد موسیقی نواحی اجرا داشته باشد، برای این اجرا حتی دستمزد اجرا را به نوازندگان به سختی میدهند، همه اینها سر جمع اندازه یک خواننده پاپ هم دستمزد ندارند، اینها اگر سیاست نیست، چیست؟ ظلم نیست؟ اهالی موسیقی نواحی همه مورد ظلم قرار گرفتهاند. شما یک نفر هنرمند موسیقی نواحی را به من نشان دهید که زندگی خوب داشته باشد؟
من در خرمآباد یک آموزشگاه دارم، چهل کشور دنیا برای اجرا رفتهام، بیش از صد و اندی آلبوم کار کردم، تهیه و تولید ساز داشتم و تنظیم و نوازندگی میکنم و بیش از دو هزار کنسرت در سالنهای مهم دنیا با ارکسترهای بینالمللی داشتم، اما در انتها به اندازه یک کارمند معمولی هم درآمد ندارم. تازه من یک ساز خاص داشتم، زحمت زیادی هم برای آن کشیدم و تحصیلکرده موسیقی هستم، اما هر چه حساب میکنم هیچ چیز جور در نمیآید که چرا یک عده تلاش میکنند ریشه موسیقی نواحی را بزنند و نمیخواهند که باشد؟ درحالی که من برای شما قسم میخورم که جذابیت موسیقی نواحی اگر حمایت شود از پاپ و کلاسیک ایرانی و بینالمللی هم بیشتر است. در جذابیت موسیقی نواحی همین بس که خیلی از پاپخوانها این روزها به سمت آن آمدهاند و سعی میکنند حس کارهایشان را با موسیقی نواحی تغییر دهند که مورد پسند مخاطب قرار بگیرد.
درباره جشنواره موسیقی نواحی برایمان بگویید، در این سالها فراز و فرودهایی قبل و بعد کرونا داشته، الان شرایطش را به چه صورت میبینید؟
جشنواره نواحی رویدادی است که میتواند برای هنرمندان قومیتهای مختلف مرجع باشد، جوانان را به عرصه موسیقی معرفی کند و نوابغ را بشناساند، خیلی از افرادی بودند که تا پنجاه سالگی هم به این عرصه معرفی نشدند، حتی خیلی پیشکسوتان که یادی هم از آنها نمیشده، از این طریق احیا شدند از تولید اثر گرفته تا حمایت از تولید آلبوم و تک قطعه صورت داده است.
من از شانزده ـ هفده سالگی با جشنواره نواحی آشنا شدم، از دوره آقای درویشی سیاستهای درستی در این جشنواره وجود داشت، اما رفته رفته جشنواره دست افرادی افتاد که متخصص نبودند و جامعه موسیقی نواحی آنها را نمیشناختند، الان جلوی خیلی از این مدیران، نام هنرمندان متخصص نواحی را بیاورید نمیشناسند، یعنی همان قدر تأثیری را هم که جشنواره نواحی در گذشته داشت، دیگر ندارد. فکر میکنم پیش از کرونا بودجه این جشنواره پنج ـ شش میلیاردی بود، اما مشخص نیست که چقدر از این بودجه صرف خود هنرمندان و موزیسینها شد که به نظر من ده درصد هم نمیشود و چقدر هزینهکردهای دیگری که شفاف نیست!
انجمن موسیقی فعلی هم درواقع انجمن غیر موسیقی است. اگر این طور نبود باید هنرمندان موسیقی نواحی حمایت میشدند. سنگ آقای درویشی را هم به سینه نمیزنم، چند بار هم با ایشان بیشتر برخورد نداشتم، او یک تنه خدمتش را به موسیقی ایران با فعالیتها و ادای دینش کرده است، اما پس از او در جشنوارهها چه اتفاقی افتاده است؟ بودجههای جشنواره خرج چه شده، اگر همان بودجه را خرج تولید آلبوم و موزیک ویدئوی هنرمندان نواحی میکردند، خروجی بهتری نمیداد؟
کافی است یک نفر از مردم اسم ساز من را سرچ کند و ببینند چه کسی برایش زحمت کشیده و چه کتاب و مقالاتی برایش نوشته شده است! در همه این سالها اگر یک ریال وزارت فرهنگ و ارشاد برای من واریز کرده، دیگر نکند، من فقط در یک جشنواره مستند جایزه گرفتم که آن هم زحمت خودم بوده، بنابراین به نظر من هیچ اتفاق مثبتی از برگزاری این جشنوارهها نمیافتد، هر چند که در این چند سال هم کاملا در سکوت برگزار شده است.
در مصداق این صحبتهایم این را بگویم که یکی از هنرمندان نواحی ما سه سال پیش درگذشت، قبل از یک اجرای موسیقی به من گفتند که او فوت شده، ما هم در شهرمان یک موسیقی سوگ به نام مقام چَمَری داریم که زمانی یک عزیزی از دنیا میرود، آن را اجرا میکنیم در واقع موسیقی عزاست، من هم برای این هنرمندمان این مقام چمری را پیش از همه مقامهایم اجرا کرده و تقدیم به روحش کردم.
بخش دوم این گفتوگو به زودی منتشر میشود.
انتهای پیام/