پژوهشگر تاریخ: شیخ فضلالله درصدد حفظ مشروطه از انحراف بود
به گزارش خبرنگار فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، نخستین روز همایش ملی «شیخ شهید؛ فقیه تهران، دیدهبان ایران» به منظور بزرگداشت شهید آیتالله شیخ فضلالله نوری، ۱۰ مرداد ۱۴۰۲ در مجموعه فرهنگی شهدای انقلاب اسلامی برگزار شد.
مصطفی تقویمقدم در مقاله «شیخ فضلالله و نهاد دین و سلطنت» گفت: در دوره مشروطه برای حفظ تکامل ایران تعاملی میان علما و شاه بود. در طی جریاناتی اتفاقی به نام مشروطه روی داد و در یک تضارب علما توانست مشروطه را رقم بزنند. وقتی مشروطه محقق شد که طی آن ساختار سیاسی کشور تغییر کرد و نهادی به نام مجلس در کنار نهاد سلطنت قرار گرفت که حاکمیت سیاسی کشور را دو پایه کرد و فقهای شیعه مشروطه را پذیرفتند همچنان تعامل خود را با حکومت حفظ کنند.
او افزود: بنابراین مسئله مهم پس از پیروزی مشروطه نهادینه کردن آن بود که طی آن اتفاقاتی روی داد و شرایط دیگری را رقم زد و جریانی ظهور کرد که این تعامل چهارصد ساله سلطنت و دین را تحت تأثیر انقلاب فرانسه قبول نداشت در حالی که شرایط در ایران وضعیت به شکل دیگری بود.
این پژوهشگر تاریخ عنوان کرد: جریان نوگرا درصدد تقابل با نهاد دین و سلطنت برآمد و در میان شیخ فضلالله نوری متوجه این مسئله شد که مسئله اصلی تهدید نهاد دین بعد ار سلطنت شد و از آنجا که مشروطه چنان قدرتی نداشت که نهاد سلطنت را کنار بزند و استبداد آن را مهار کند، در این بین میان علما هم آرا متفاوت بود و اما شیخ شهید درصد برآمد که منطق تعاملی تاریخی را پیاده کند.
وی ادامه داد: هر چند شاه انحراف داشت اما شیخ که خود را اساس مشروطه میدانست درصدد برآمد که جریان نوگرا را مهار کند و در کنار شاه ماند و تعامل تاریخی را ادامه داد و اما مخالفانش چنان گفتند که شیخ درصدد حفظ شاه مستبد است و نابودی مشروطه و اتهامات تاریخی بسیاری به او زدند اما شیخ تلاش داشت که مشروطه مشروعه شود اما در نهایت به اعدام شیخ منجر شد. بعدها این موضوع را رواج دادند که دعوای علما بر سر مشروطه مشروعه بود اما در حالی که شیخ توانست اصل نظارت فقها بر قوانین تصویب شده را به دست بیاورد.
خون شیخ شهید نمیریخت صحیفه حقیقت باز نمیماند
سپس مقدمی شهیدانی گفت: در مشروطه چه گذشت؟ یکی از دغدغههایی علما در مشروطه داشتند پیوند فقهات با سیاست بود و بیتوجهی نوگراها به محکمات با قوانین جدید بود. در این میان آیا علمای نجف با شیخ فضلالله اختلاف داشتند؟ در کتاب تنبیه الایمه نایینی و رساله التحریم شیخ اختلافی وجود داشت؟ در عرصه مشروطه محکمات را میبینم حفظ مصالح تشیع است و اختلاف نظری وجود نداشت.
او افزود: شیخ در رساله تحریم تعبیر قدر میسور دارد تا به قدر میسور احکام بتواند به اجرا دربیاید که این مهم محقق نشد و رساله تحریم شیخ به این معنی است که به قدر میسور در مشروطه موفق نشدیم. در اینجا به اقتضای شرایط شیوه تغییر داد و شیخ از همراهی با مشروطه سر زد. در این میان برخی به عنوان مشروطهپژوه داعیه مهربانتر از مادر شده و حرف استعمار را میخواهد از دل رساله نایینی به ما بدهد. چنانکه امروز در دل حوزه علمیه قدم سکولارهایی پیدا میشوند که در اثری در آستانه تجدد آخوند نایینی را در حد یک غربزده به ما تحویل میدهد.
حال برای آنکه حرف خود را بزنند به تاریخ پناه میآورند. این به اصطلاح پژوهشگران برای آنکه حرف خود را به شکل دیگری بزنند این طور بیان میکند که حاج شیخ سکولار بود! در حالی که مورخان متعهد ما درباره این جریان دروغ ایستادند. در حالی که ما با سند حرف زدیم اما آنها با پروپاگاندا. مگر فقهای ما میتواند نظام تصمیمگیری خود را براساس یک مشت رجاله خود فروخته تنظیم کنند؟ معلوم است که نمیتوانند سرنوشت شیخ مظلوم را ببینید و عاقبت آنها را عبرتآموز است. اگر شهادت شیخ اتفاق نمیافتد این حقیقت نمیماند!
این پژوهشگر عنوان کرد: اگر خون شیخ بر زمین نمیریخت این صحیفه حقیقت باز نمیماند و راه گم میشد. امام خمینی(ره) از تمام جنبشها و نهضتهای قبل عبرت گرفته بود از جمله امام از تمام میراثی که در ادبیات فقه سیاسی ما تولید شد، استفاده کرد. چون اعتقاد داشت که این تولیدات در راسته جریان فقهی شیعه است و در رساله ولایت فقیه از آخوند خراسانی نام برد و تحت تاثیر امثال تقیزاده قرار نگرفت و ما هم نباید قرار بگیریم.
مقدمی شهیدانی گفت: حاصل کار مشروطهخواهان غربگرا، رضاخان بیسواد است همانهایی که روزی شعار استبداد میدادند، تئورسین استبداد منور شدند. در میان گناه شیخ شهید این بود که نقش استعمار را زود فهمید. بعضی از علما تا وقتی رضاخان تاجگذاری کرد، به چهره واقعی او پی بردند از جمله علامه نایینی.
او افزود: امام در مقام تئوریک میراث قبلی را استفاده کرد آن وقت یک محقق بعد از صد سال کتاب سر هم کرد و به آخوند خراسانی نسبت داد. در حالی که مراجع ما تقبیه و رد کردند. امام پس از دستگیری در نامهای به لواسانی خواستند کتاب تاریخ مشروطه کسروی را برایش بفرستند و امام پس از مطالعه آثار روشنفکران وابسته و خودفروش به بررسی تاریخ پرداختند و جلال آل احمد را یک روشنفکر متعهد خواندند و بر اساس تجارب تاریخی نهضت خود را پیش بردند چنانکه در این پیشبرد نهضت کسی از میان علما اعتراضی نکرد و اختلافی پیش نیامد.
هشدار شیخ درباره نفوذ بابیت در مشروطه
گفت: سید محمد طباطبایی بعد از کشته شدن شیخ خوابی دید که شیخ بر سر دار به رسول خدا به سخن درآمد و گفت من از این فرزند شما ناراحتم من چه کردم که به این سرنوشت دچار شدم. بعد از این سخن رسول از سید محمد طباطبایی روی برگرداند. شیخ شهید سپس دست بالا کرد رو به تهران و گفت خدایا هر که بر مرگ من خوشحالی و پایکوبی کرد، به عذاب دچار کن و اهل این شهر را به درد و غم مبتلا کن. چنانکه بعدها عده زیادی بر این سخن صحه گذاشتند و نقل کردند که اهل تهران سختی بسیار دیدند.
وی افزود: در کتابی که چند صفحه نخست آن کنده شده و معلوم نیست که نوشته کیست اما در سخنانش از گروه شیخ فضلالله است و در کتاب خود از جریان مشروطه نقد میکند و از جمله جریان باب را با جزییات شرح میدهد و نقش آنها را در جریان مشروطه باز میکند و حضور آنها را در مشروطه آنقدر اعتقاد داشته که کتاب خودش را به بیان عقاید و یژگیهای باب و بابیت اختصاص داده است.
سید مقداد نبوی بیان کرد: تقیزاده یکی دیگر از کسانی است که در مشروطه حضور داشت و او سه نکته درباره مشروطه بیان میکند که باعث شکلگیری مشروطه شد نقش بابیه بود که در کتاب مقالات تقیزاده آمده که این کتاب توسط انتشارات توس به چاپ رسیده است و نقش بابیان را در این مهم شرح میدهد. تقیزاده میگوید آنها به ظاهر جز مسلمانان بودند و عقاید ناصواب دینی را بیان میکردند و برای همین راحتتر پذیرفته میشد. تقیزاده در جلد چهارم کتاب مقالات آورده است که یکی از عوامل پیش رفتن مشروطه بابیان بودند که خیلی به این مهم پرداخته نشده است. این گفتار مشروطه در روزنامه صور اسرافیل یا روح القدس مصداق پیدا میکند.
این پژوهشگر بیان کرد: در مجموع لوایح شیخ شهید تنها به دین نپرداخته بلکه به مسایلی از جمله در انحراف دینی پرداخته است که مواردی را در روزنامه صور اسرافیل اشاره کرده است. شیخ به صراحت به نقش پررنگ بابیان در مشروطه میپردازد که به تغییر سلطنت و تغییر دین اصرار دارند. در میان ملکالمتکلمین و سیدجمال واعظ از تندرویان مشروطه بودند و عدهای از آنها درصدد ترور شیخ شهید برآمدند که ملکالمتکلمین مانع از این امر شد چون آن را تندروانه میداند اما در زمان شهادت شیخ به ابراز شادی پرداختند و شریف کاشانی در کتاب سه جلدی وقایع اتفاقیه اشاره کرده به نکاتی درباره اعدام شیخ که در ظاهر او یک عالم روحانی در تهران است و رییس بیت سید عبدالله بهبهانی است در حالی که او بابی است و برای این مهم شواهد بسیار زیادی وجود دارد در کتاب تاریخی خودش که الان یکی از کتابهای مهم تحلیل تاریخ مشروطه است.
این پژوهشگر بیان کرد: در جریان مشروطه بهاییت هم نقش داشتند. همه تصور میکنند که مقابله شیخ با بابیت و بهاییه منحصر به سالهای مشروطه بوده در حالی که به سالها قبل برمیگردد. اما در دوره مشروطه این مواجه علنی میشود و شیخ به دلیل همین انحرافات نسبت به رویکرد روشنفکران در مشروطه بدبین شد و نسبت به حضور آنها هشدار داد و ترجیح داد کنار محمدعلی شاه بماند که در کتابهای تاریخ روشنفکری او را بیش از حد سیاه نشان دادند.
وی افزود: در کتاب حیات یحیی نجیب من به نکات زیادی درباره بابیه اشاره کردم و به اسنادی استناد کردم که این اسناد در کتابخانه دانشگاه تهران نگهداری میشود. یحیی دولت آبادی در کتاب خاطرات خود خاطرنشان میکند که شیخ فضلالله درباره خانواده آنها در محافل خصوصی انتقاد بسیار میکند و این زمان پیش از مشروطه است که شیخ به صورت غیرصریح از بابیان انتقاد میکند. در زمان مشروطه که شیخ به صورت آشکارا خطر بابیان را گوشزد میکند آنها نیز به پخش شبنامه های در دشمنی با شیخ فضلالله میپردازند که طبق تحقیقات من زیر سر یحیی دولت آبادی و دوستانش است.
انتهای پیام/