انتشار اشعار جمعی از اهالی شعر و ادب کشور به مناسب گرامی داشت روز جهانی قدس
به گزارش خبرگزاری علم و فناوری آنا، جمعی از اهالی شعر و ادب کشور به مناسب گرامی داشت روز جهانی قدس، محتوای جدید ترین اشعار خود را به این امر اختصاص دادند ، که در ادامه برخی از این اشعار را مرور خواهیم کرد:
علیرضا قزوه
درخت سيب را ميآورند
با دستبند
جرمش اين بود كه سيبهايش را
چون سنگ پرتاب كرده بود
درخت پرتغال را ميآورند
جرمش اين بود كه چرا
ميوههاي امسالش خونين بود
درخت زيتون را ميآورند
و جرمش اين كه چرا
يك در ميان گلوله به دنيا آورده بود
دادگاه رسمي است:
متهم، موجي است كه به او ايست دادهاند
و نايستاد
متهم، كبوتري است
كه از «قبة الصخره» نرفت
متهم، گنجشكي است
كه زبان «عبري» نميداند
... و دادگاه رسمي است
متهم، درخت «سدرة المنتهي» است
و جادهاي كه به معراج ختم ميشود.
متهم، تمام سنگ قبرهايند
كه بسم اللّه دارند
و تمام مادران
كه جنينشان
فرزنداني خواهد شد
سنگ دردست.
.......
غلامرضا کافی
از همان روزی که بیرون زد شرار از سنگ ها
عقل روشن دید رازِ بی شمار از سنگ ها
کوه را تا دید سر بر آسمان ساییده، گفت:
برمی آید گوییا بسیار کار از سنگ ها!
دید تا آتشفشان را گفت: می گردد بلند،
روزِ ناچاری بلی، حتّی بُخار از سنگ ها
بر زمین تا لرزه افتاد از گُسَل های نحیف
می شنید انگار او، داد و هَوار از سنگ ها
از همان عصرِ حَجَر، قصرِ حجر آمد پدید
زندگی این گونه شد با اعتبار از سنگ ها!
عقل اما هیچ با خود اینچنین باور نداشت
تا ببیند انقلاب و انفجار از سنگ ها،
تا ببیند این که یک روزی، گُرازِ آهنین
سخت پیدا می کند راه فرار از سنگ ها
«باغِ سنگی» میوه خواهد داد روزی، بی گمان
«قدس» خواهد چید تُردِ آبدار از سنگ ها
گرچه می روید بهار از بارش باران، ولی
در فلسطین سبز می روید بهار از سنگ ها
.......
رضا اسماعیلی
روز قدس است، هلا، واقعه ای در راه است
شب زمین خورده و هنگام طلوع ماه است
باز در روی زمین شور قیامت برپاست
ذکر «اَلُقُدسُ لَنا» زمزمه ی سلمان هاست
رستخیز است و زمین گرم تکاپویی سرخ
باز منصور در اندیشه یاهو یی سرخ
صبح محشر شده و لشکر طوفان در راه
لشکری جان به کف از «بوذر» و «سلمان» در راه
لشگری می رسد از راه، به پاخیز ای قدس
لاتخف، نصرمن الله... به پاخیز، ای قدس
قدس، ای قدس! به پاخیز که ما می آییم
سنگ در مُشت، به فرمان خدا می آییم
ما نه آنیم که از راه خدا برگردیم
زرد و بی درد، ز خون شهدا برگردیم
همرکاب تو، به میدان بلا، می آییم
با تو تا واقعه ی کر ب و بلا می آییم
قدس، ای قدس! بخوان آیه ی آگاهی را
تا بیاری تو به کف، آنچه که می خواهی را
با حرامی، به شب واقعه بستیز ای قدس
تا که صهیون بشود محو، به پاخیز ای قدس
بهر آزادی تو، شور قیامت برپاست
«امت واحده از شرق به پا خواهد خاست»
در زمین زلزله ای باز به پا خواهد شد
به گل سرخ قسم، قدس رها خواهد شد
باز «لا حول ولا قوة الا بالله»
هر که دارد عطش کرب و بلا، بسم الله
............
سید مسعود علوی تبار
سنگ برگیر ای فلسطین، سنگ یعنی اقتدار
سنگ یعنی ایستادن ، سنگ یعنی افتخار
سنگ یعنی راندن جغد یهود از بام قدس
مرغ صهیون را به زیر افکندن از این شاخه سار
سنگ یعنی ترس را در چشم دشمن دیده ایم
سنگ یعنی فکر دشمن در پی راه فرار
سنگ یعنی خفت هربار صهیونیستها
سنگ یعنی فوز حق در گردش لیل و نهار
سنگ یعنی با توکل بر توان کردگار
راه رفتن تا هدف با گام های استوار
سنگ یعنی انتفاضه، سنگ یعنی راه قدس
سنگ یعنی انتقام از دشمنان نابکار
.......
نغمه مستشار نظامی
محکمم، سرو قامت و پاکم
ریشه در خاک و سر بر افلاکم
با علف های هرزه چون تبرم
پیش پای صنوبران خاکم
محکمم، مشت محکمی دارم
چشمهای مصممی دارم
نوجوانم، مقاوم و نستوه
ای وطن با تو عالمی دارم
پرچم عشق پرچم وطن است
وطنم جان و قلب و روح من است
وطنم هر کجا که مظلومی
از فلسطین و شام تا یمن است
محکمم، باورم مقاومت است
سنگر و کشورم مقاومت است
در هیاهوی هفت رنگ فرنگ
چادر مادرم مقاومت است
محکمم، نوجوانم و آگاه
اقتدا می کنم به حضرت ماه
محکمم چون امام خامنه ای
محکمم مثل نام روح الله
قدس یک روز نیست یک راه است
در مسیر است هر که آگاه است
می رسد عطر حضرت موعود
صبح نزدیک و شام کوتاه است
.........
رباب کلامی فرد
سفیر قدس، شما عکس پشت میز نداری!
که تنگنای قفس نیست جای باز شکاری
هراس دژخیمان، جانفدای مردم ایران
به رغم میل زمستان، گل همیشهبهاری
هنوز خون تو روشنگر مسیر جهادست
ز نام و عکس تو هم دشمنت شدهست فراری
نجیبزاده غم من، همیشه محترم من
امیر دلها، فرماندهی تمام عیاری
برای تطهیر نقشهی جهان ز پلیدی
نه ما، که موشکها میکنند لحظهشماری
چه زود میرسد آن دم که قدس و مسجدالاقصی
به قاب عکس شما میشوند آینهکاری
...........
فاطمه ناظری
بیدار شو غزه که بغضت آخرین سنگ است
بیدارشو،بیدارشو،بیدارشو! جنگ است
روشن بکن تکلیف این جنگ جهانی را
برهم بزن ،قانون این دنیای فانی را
از سایه ی موسا ی تو بدجور می ترسند
این نامسلمان ها همه از طور می ترسند
از خنده های کودکان تو هراسانند
از خواب یوسف های تو هرشب پریشانند
کودک کشی رسم سیاه قوم اسراییل
باید بخوانم فاتحه بر آب های نیل
این سرزمین ،دریا و هامونش مبارک بود
قرآن خودش شاهد که زیتونش مبارک بود
.........
مهسا ایمانی
بغضی که می گیرد گلوی آسمان را
اندوه پر کرده تمام کهکشان را
اینجا فلسطین است غرق آتش و خون
داغی که آتش میزند آتش فشان را
رودی که شد آبستن طوفان و آتش
از کودکان خمپاره میگیرد امان را
انگار فجر و بهمنی تکرار می شد
پر کرد با "قدس لنا" کل جهان را
بار دگر این جمعه گویم قدس آزاد
تا کم کند اندوه طفل بی امان را
انتهای پیام/