تجلیل مهندس بازرگان و شهید مطهری از پیشنهاد «رهبر انقلاب»
به گزارش خبرنگار تاریخ خبرگزاری آنا، رحمت رمضانی، دو روز پیش رهبر انقلاب پس از اقامه نماز بر پیکر دکتر عباس شیبانی بیاناتی فرمودند:
من با مرحوم طاهر احمدزاده از مشهد آمدیم تهران، یک کاری داشتیم اینجا، لازم بود جمعی از افراد صاحب فکر و صاحب نظر و مانند اینها مثل آقای طالقانی، مهندس بازرگان، دکتر سحابی، اینهایی که بودند، جمع میشدند؛ من و آقای احمدزاده یک حرفی برای آنها داشتیم. احمدزاده گفت که جمع کردنِ اینها کار ما نیست، کار عبّاس شیبانی است؛ او میتواند اینها را جمع کند. این بود که با ایشان تماس گرفتیم و آمد و گفتیم ما چنین کاری داریم، فوراً ــ به نظرم شاید در ظرف دو روز ــ یک جلسهی پانزده شانزده نفره، از دکتر شریعتی، آقای بهشتی، آقای مطهّری، همه را [جمع کرد]؛ یک آدم این جوری بود؛ آمادهبهکار. بعد از انقلاب هم به معنای واقعی کلمه ایشان مشغول کار بود، مشغول تلاش بود. خانمش هم با ایشان خیلی واقعاً همراهی کرد. خدا انشاءالله خانم مفیدی را رحمت کند.
بر اساس این گزارش، پس از انتشار بیانات رهبر انقلاب، خبرگزاری آنا در بخش تاریخ نگاهی دقیقتر به منویات رهبری و خاطرهای که بیان کردند، دارد که مشروح آن را در ادامه میخوانید؛
*** خاطره رهبر انقلاب از مرحوم شیبانی چه بود؟
جلسهای که آیتالله خامنهای از تشکیلشدنش به همت مرحوم شیبانی یاد میکند، در واقع اولین جلسه از سلسله جلساتی است که در سال ۱۳۴۸ آغاز شده و هدفی مهم داشت: تدوین «منشور اسلامی» در برابر «مانیفست»، کتاب معروف مارکسیستها.
کتاب «شرحاسم» که زندگینامه مبارزاتی آیتالله خامنهای و به قلم هدایتالله بهبودی است به طور تفصیلی ماجرای این جلسات را شرح داده است.
متن این بخش از کتاب به شرح زیر است:
«آقای خامنهای و همفکران او در تهران، مبنای تحقق آرمانهای اسلامی را در بستری از کوششهای فرهنگی میجستند و معتقد بودند خیزشهای مردمی جز با گسترش آگاهی و دانایی آشکار نخواهد شد. و نیز سرایت کمونیسم، به ویژه در میان تحصیل کردگان، درمان نمیگردد، مگر با تهیه و تبیین دیدگاههای پیشگامانه اسلامی. آنها میدیدند که آمال کمونیستی در ذهن روشنفکران جا خوش کرده و به عنوان یک مرام مبارزاتی، طرفدارانی دارد.
نظام شاهنشاهی نیز از گسترش این تفکر تا جایی که تهدیدی برای او نباشد و از رشد آگاهیهای اسلامی جلوگیری کند، استقبال میکرد؛ و یا بالعکس، از توسعه اسلام غیر سیاسی برای پیش گیری از تمایلات کمونیستی بهره میجست.
ترفند سوم حکومت، همسو نشان دادن اسلام مبارز و تفکرات مارکسیستی بود تا از روی آوردن تودههای مسلمان به جنبههای سیاسی اسلام جلوگیری کند؛ چیزی که از آن به مارکسیسم اسلامی یاد کرد و بر آن تأکید کرد.
پیروان اندیشه اسلام اجتماعی و طرفداران نهضتی که از اوایل دهه چهل شمسی در ایران نمایان شده بود، همواره این قضایا را مدنظر داشتند و از نبود نظریه مدون و قابل ارائه اسلامی که نمایانگر مبانی سیاسی اجتماعی این آیین آسمانی باشد رنج می بردند؛ چیزی که بتوان آن را طرح کلی اندیشه اسلامی نامید، نظریه کامل اسلامی، منشور اسلامی، جهان بینی اسلامی.
آقای خامنهای و هم ردیفان فکری او همواره به این موضوع میاندیشیدند و نیاز آن را برای ایران دهه چهل که تفکر مارکسیستی جریان غالب فکری دانشگاهها و مجامع روشنفکری شده بود، ضروری میدانستند.
گامهای عملی باید برداشته میشد. «این اقدام از آنجا آغاز شد که بین من و برخی برادران در مشهد بحثی در گرفت و در ارتباط با برادران دیگرمان در تهران ادامه یافت و منتهی به تشکیل جلسههای ماهانه برای بررسی و ارائه طرح اسلامی با عنوان منشور اسلامی در برابر مانیفست کمونیستها شد».
نخستین نشست کاری باید در سال ۱۳۴۸ ش بوده باشد. رفت و آمد آقای خامنهای به تهران، محدود به سخنرانیهای او در مناسبتهای مذهبی نبود، بلکه مربوط به شرکت در این جلسههای ماهانه نیز میشد.
اعضای نشستها عبارت بودند از آقایان: سید محمود طالقانی، سیدمحمد حسینی بهشتی [پس از بازگشت از آلمان به ایران ] سیدعلی خامنهای، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، محمد جواد باهنر، سیدابوالفضل موسوی زنجانی، علی شریعتی، مهدی بازرگان، یدالله سحابی، عزت الله سحابی، عباس شیبانی، طاهر احمدزاده، جلال الدین فارسی، حبیب الله پیمان.
جلسه اول که بسیار هم طولانی بود به این نکته انجامید که با تدوین مبانی مکتب اسلام، میتوان روشنفکر مسلمان را با دیدگاه اسلام درباره آفرینش، زندگی و جامعه آشنا کرد؛ و نیز تصمیم گرفته شد هر یک از اعضاء در این باره هرچه در ذهن دارد روی کاغذ نگاشته، در نشست آتی بیاورد.
چهل و پنج روز برای این موضوع زمان گذاشتند. «خبر این جلسه بین جوانان مسلمان پر شور پخش شد و برای آنها مژده بسیار خوبی بود، به طوری که مرحوم «محمد حنیفنژاد» با من تماس گرفت و درباره آن سئوال کرد. آن زمان او از رهبران سازمان مجاهدین خلق بود.»
در نشست دوم آقایان خامنهای، احمدزاده، طالقانی، بازرگان، سحابی و فارسی نظرات مکتوب خود را همراه داشتند. در گفتوگوهای این جلسه مقرر شد نوشتهها به جمعی که آقای مرتضی مطهری یکی از آنها بود سپرده شود تا نظر بدهند.
در گردهمایی بعدی، آقای مطهری از ماهیت نوشتههای آقایان صحبت کرد. روشن شد که تضاد اسلام با پدیدههای استثمار، استکبار، استعمار، ستمهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی وجه مشترک یادداشتهای ارائه شده است، اما آقای مطهری از موضوع مبارزه با «الحاد» به عنوان وجه ممیز نوشته آقای خامنهای یاد کرد و آن را به عنوان امتیاز بر دیگر نگاشتهها مطرح نمود. مهندس بازرگان نیز بعدها گفت: «در میان آنها متن پیشنهادی آقای خامنهای جزو برجسته ترین بود.»
«بدیهی بود که یکی از مهمترین خصوصیات عقیده اسلامی «ضدیت با الحاد» بود، ولی تنها کسی که آن را در نوشتهاش آورده بود من بودم و این نبود مگر به واسطه جو فکریای که بر روشنفکران ایرانی در آن روز سایه افکنده بود... تصریح ضدیت اسلام با الحاد موجب خجالت برخی از آن جمع می شد... به خاطر دارم که یکی از شخصیتهای بزرگ نهضت اسلامی یک بار به من به صراحت در آن سالها گفت: آیا تفکر اسلامی میتواند در مقابل غول تفکر مارکسیستی بایستد؟! ... من آن نوشته را از مفاهیم قرآن و سنت نبوی آکنده کرده، از آراء صاحب نظران مسلمان (همچون ... متفکر الجزایری، مرحوم مهندس مالک بن نبی بهره برده بودم.»
انتهای پیام/