دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
گفت‌وگوی آنا با یک مردم شناس و نویسنده؛

میراث ناملموس دروازه صادرات فرهنگی است

میراث ناملموس دروازه صادرات فرهنگی است
مردم شناس و نویسنده معتقد است: در این دهکده جهانی، فرهنگی می‌تواند به حیات خود ادامه دهد که خودش را صادر کند و جایگاهش را در این عصر مدرن بشناساند، جزء این محکوم به فراموش شدن خواهد بود.
کد خبر : 818960
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری آنا، ونوس بهنود_ ثبت میراث ناملموس به اعتقاد کارشناسان یکی از ضرورت‌های کمتر توجه شده در صادرات فرهنگی است.
 
موضوعی که به نظر می‌رسد کشور‌های رقیب توجه زیادی به آن نشان می‌دهند. میراث به معنای چیزی است که از گذشته به ارث رسیده است و می‌تواند به نسل آینده انتقال پیدا کند؛ در دو دسته ملموس و ناملموس یکی از قدرت‌های فرهنگی مناطق و جامع محسوب می‌شود. ملت‌ها می‌توانند همواره به بهانه داشتن میراثی غنی به گذشته خود ببالند و از قِبل معرفی و عرضه آن اعتبار فرهنگی، اقتصادی و بین‌المللی کسب کنند.
 
در گروه کشور‌های برخوردار از میراث متنوع ملموس و ناملموس می‌توان به ظرفیت‌های ایران اشاره کرد که تقریباً در تمامی استان‌های خود لیست بلند بالایی از گنج‌های نهان و آشکار فرهنگی دارد. همین موضوع موجب شده تا به امروز ۲۱ اثر ناملموس این کشور به ثبت برسد که شامل ردیف موسیقی سنتی ایرانی، هنر نمایشی آیینی تعزیه، آیین پهلوانی و زورخانه‌ای، موسیقی بخشی‌های خراسان شمالی، مهارت فرش‌بافی فارس، مهارت فرش‌بافی کاشان، دانش ساخت لنج و دریانوردی با لنج در خلیج فارس، نقالی، آیین قالی‌شویان مشهد اردهال، نوروز، فرهنگ پخت نان لواش، چوگان، هنر ساختن و نواختن کمانچه، هنر ساختن و نواختن دوتار، هنر مینیاتور، آیین زیارت کلیسای تادئوس، سنت خوشنویسی، نواختن عود از ساز‌های سنتی، سوزن دوزی، شب چله یا یلدا و نوغانداری است.
 
اما پیرامون ثبت آثار ناملموس همواره نقد و نظر‌هایی به گوش می‌رسد تا جایی که برخی کارشناسان می‌گویند این تعداد در مقایسه با توان کشور به واقع اندک است و برخی می‌گویند ثبت اثر پله نخست کسب مالکیت معنوی و فرهنگی آن است و مسئولان باید برای بعد از ثبت نیز برنامه داشته باشند. پای صحبت‌های «عمار احمدی»، پژوهشگر، مردم شناس و نویسنده نشستیم تا چالش‌های سیاست‌گذاری فرهنگی پیرامون آثار ناملوس را بررسی کنیم.
 
احمدی با بیش از ۴۰ جلد کتاب یکی از پژوهشگرانی است که فرهنگ بومی مناطق مختلف کشور را با مطالعات میدانی مورد بررسی قرار داده است و امروز معتقد است گنج‌های فرهنگی ما بسیار بیش از آثار ثبت شده و بخشی حتی گمنام است.
 
** به اعتقاد شما چرا ایران می‌تواند مدعی برخورداری از جاذبه‌های فرهنگی متعدد باشد؟
 
این تنوع و تکثر نشان از تنوع و تکثر فرهنگ‌های مختلف در سرزمین ایران است. بنده همیشه در نوشته‌ها و اندیشه‌هایم اشاره کرده‌ام و می‌کنم، اسم سرزمین پرشین یا پارس نام کوچکی است که ما ایرانیان می‌توانیم برای فلات ایران بزرگ خودمان انتخاب کنیم. وقتی سخن از فرهنگ هزاران ساله فلات ایران است فقط نام گروه یا زبان خاصی نمی‌تواند تعریف جامع از این سرزمین تاثیرگذار باشد. برای همین در فرهنگ و ادبیات ایران باید فارس، تورک، عرب، کرد، بلوچ، قشقایی، ترکمن، گیلانی و... همه و همه را باهم در یک جغرافیا واحد به نام ایران ببنیم. با این نگاه تنوع و تکثر در میراث فرهنگی ناملموس ایرانیان برایمان دقیق‌تر معنی خواهد شد. یکی از انتقادات پیرامون ثبت جهانی آثار، موضوع ثبت مشترک با کشور‌ها است.
 
چطور می‌شود ثبت آثار را منحصر به کشور کرد و مشترک با سایر کشور‌ها آثار به ثبت نرسد؟ بنده اساساً با این سؤال و این تفکر راحت نیستم به عبارتی این نگاه را دوست ندارم. چرا که اعتقاد دارم فرهنگ خاصی که متعلق به گروه یا جامعه خاصی باشه در جهان امروز نداریم. همه فرهنگ‌ها از یکدیگر تأثیر پذیرفته و به هم دیگر تأثیرگذارند. با این نگاه ثبت میراث ناملموس نمی‌تواند مختص یک کشور باشد، چرا که فرهنگ‌های دیگر در آن دخیل‌اند. برای حل این مسئله نگاهمان را باید مانند سرزمینمان گسترده و پهناور کنیم. به عبارتی فلات ایران باید مثل یک مادر فرهنگی باشد که به هر کدام از فرهنگ‌های همسایگانش نگاهی فرزندگونه داشته باشد و موفقیت و پیشرفت و فرزانگی آن‌ها را در فرزانگی خودش ببیند. با این نگاه ثبت میراث فرهنگی ناملموس می‌تواند با سایر کشور‌ها و فرهنگ‌ها همزمان اتفاق بیفتد و هیچ تداخل فرهنگی هم پیش نیاید. البته این سخن را هم پیوست کنم که ما می‌توانیم به موقع و زودتر از دیگر فرهنگ‌ها و کشور‌ها به فکر فراموش نشدن میراث‌هایمان باشیم.
 
** به اعتقاد شما آثاری مورد غفلت است که ممکن است از سوی سایر کشور‌ها مورد توجه قرار گیرد؟
 
در جوابتان مجبورم کام خودم و شما و دیگر خوانندگان فرهیخته را تلخ کنم. اصلاً مگر تا به امروز موردی بوده که در آن غفلت نداشته باشم؟! اگر هم در مواردی از خواب غفلت بیدار شدیم به جور زمانه بوده، یعنی دیگران در ثبت آن تلاش کردند و ما تازه فهمیدیم که کلاه‌مان پس معرکه مانده! البته این تلخی نادیده گرفتن حرکت‌های مثبت در این راه نیست بلکه یادآوری میراث‌های فرهنگی ناملموسی است که هنوز خودمان نشناختیم که ثبت کنیم و یا بشناسانیم. برای مثال انواع دانش‌های بومی مردم آذربایجان، مردم کردستان، مردم اهواز، مردم کویر، مردم بلوچستان و... که هزاران سال با آن دانش‌ها زندگی اجتماعی و اقتصادی خودشان را چرخانده‌اند و امروزه دیگر به کنج فراموشی سپرده شده‌اند، آیا در ثبت این میراث‌های فرهنگی گامی برداشتیم؟ که پسین فردا روز یکی از همسایگان فرهنگی‌مان وقتی گامی برداشت ما بتوانیم سندی بر مالکیت آن از خودمان ارائه کنیم؟!
 
** چطور می‌شود از مسیر این آثار صادرات فرهنگی داشت؟
 
سؤال بسیار روشن و البته دقیقی است. در عصر ارتباطات بقا و جاودانگی فرهنگ به صدور و بازتعریف آن برای فرهنگ‌ها و جوامع دیگر است. به عبارتی در این دهکده جهانی، فرهنگی می‌تواند به حیات خود ادامه دهد که خودش را صادر کند و جایگاهش را در این عصر مدرن بشناساند، جزء این محکوم به فراموش شدن خواهد بود.
 
** ثبت جهانی بی‌شک در تقویت ارتباطات فرهنگی اقوام و ملت‌ها مؤثر است. آیا خروجی مطلوبی داشته‌ایم؟
 
این مسئله برای ما ایرانیان مسئله جدیدی نیست. هزاران سال در این سرزمین اقوام مختلف کنار هم زندگی مدنی و اجتماعی استانداردی داشته‌اند و تا به امروز این همبستگی اجتماعی را حفظ کرده‌اند. برماست که با بازخوانی تاریخ اجتماعی اقوام مختلف ایرانی به این رمز دست یابیم و از آن به عنوان چراغ راه آینده بهره بگیریم؛ و این میسّر نخواهد بود مگر به رسمیت شناختن تمام حق و حقوق مدنی و اجتماعی اقوام ریشه‌دار کل فلات ایران. برای مثال تأسیس رشته‌ای دانشگاهی در ایران با عنوان فرهنگ و زبان اقوام ایرانی و...
 
** شما پژوهش‌هایی که در حوزه مردم‌شناسی داشته‌اید. مردم می‌خواهند بدانند ثبت جهانی یک اثر فرهنگی و ناملموس چه تأثیری در زندگی آن‌ها دارد.
 
صد البته تأثیرگذار خواهد بود. در این جهان ارتباطات هر جامعه به میزان ارتباطش با جوامع دیگر زنده و پویاست. به عبارتی هر فرهنگ یا جامعه‌ای بخواهد دیگر فرهنگ‌ها و جوامع را فراموش کند در واقع خودش را فراموش می‌کند و خط خروج از بازی را دور خودش می‌کشد. بر این اساس یک جامعه با شناساندن فرهنگ و خرده فرهنگ‌های خود تلاش در متحول کردن زندگی اجتماعی در تمام ابعاد آن است. در مثالی ساده می‌توان به زندگی روزمره مردم اشاره کرد که وقتی میراث ناملموسی را از فرهنگ خود ثبت کرده و به شناساندن آن تلاش می‌کند خود به خود تحولات اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی و حتی سیاسی آن را در زندگی تک تک افراد جامعه مشاهده می‌کند.

انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب